۸ مرداد ۱۳۸۶، ۹:۴۶

ضیایی در گفتگو با مهر:

فلسفه اشراق قابلیت طرح در متنهای فلسفی جدید را دارد

فلسفه اشراق قابلیت طرح در متنهای فلسفی جدید را دارد

رئیس گروه شرق شناسی مطالعات ایرانی و اسلامی دانشگاه کالیفرنیای لس آنجلس معتقد است که اصول فلسفه اشراق را می‌توان در مباحث مندرج در مکتوبهای فلسفی جدید مطرح کرد چرا که صدق اندیشه فلسفی مربوط به امر جدید، تنها به خاطر جدید بودن نیست بلکه مربوط به درستی شیوه استنتاج است.

پروفسور حسین ضیایی، رئیس گروه شرق شناسی مطالعات ایرانی و اسلامی دانشگاه کالیفرنیای لس آنجلس( U.C.L.A )، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان فلسفه اسلامی را به گونه ای درست و با زبانی فنی به اهل فسلفه در غرب معرفی کرد تا از این طریق بتوان گفتگویی فلسفی داشت، گفت : زبان فنی فلسفی وسیله ای است برای بیان نتایج برهانی شده اندیشیدن در ساختارهای منظم و سازگار فلسفی. زبان فلسفی از این رو باید در مرتبه اول واجد صفت ممیزه گویایی باشد. البته در هر زبانی گویایی اصالت دارد و باید نسبت به اصول علم دلالت الفاظ در رابطه با ساختمان عناصر متشکله آن زبان تعریف و تنقیح شود و گرنه گویایی آن ممکن خواهد بود. 

وی افزود: گویایی در زبان فلسفه اصل مهمی است و اصالت در آن رابطه مستقیمی با ساختمانهای اصل متعارفی استوار است و نسبت به اجزا، اصول، قالبها و فرایندهای استنتاج آن ساختمان قابلیت بیان به خود می گیرد. لذا گزاره های داخلی یک ساختمان وقتی تألیف می شود تا نتیجه فلان استنتاج فلسفی را مثلا بیان کند اگر با استفاده از وجه های زبان فنی و با در نظر گرفتن تمامی ضوابط  آن زبان تألیف شده باشند در آن صورت و فقط در آن صورت می‌توان بیان آن گزاره را گویا دانست.

دکتر ضیایی تصریح کرد: گفتگوی فلسفی مانند گفتگو در هر زبانی باید نسبت به ساختار آن زبان، انتخاب واژگان و دیگر اجزاء و عناصر متشکله به درستی گویا باشد. اگر در مکالمه به زبان فارسی مثلا صرف و نحو و ترکیب جملات نادرست باشد آن مکالمه گویا نخواهد بود. گفتگوی فلسفی هم همینطور است.

دکتر ضیایی در پاسخ به این پرسش که به نظر شما حکمت و فلسفه اشراق می تواند در این گفتگو زبانی در خور دنیای جدید باشد، گفت: مبانی علم فلسفه مثل هر علم نظری دیگری نسبت به خود ساختار آن علم معرف می باشد و ربطی به فرایندهای تاریخی - اجتماعی ندارد. لذا گفتگو در باب فلسفه اشراق رسایی خواهد داشت اگر بر مبانی گزاره های مبرهن استوار باشد و این همواره در خور اندیشه فلسفی است.

وی تصریح کرد: منظور این است که اصول فلسفه اشراق را می توان در مباحث مندرج در مکتوبهای فلسفی جدید مطرح کرد. و در این زمانه رسایی صرفا بر مبانی اندیشه فلسفی متقن و تحلیلی تعریف می شود. صدق اندیشه فلسفی مربوط به امر جدیدی صرفا به خاطر جدید بودن نیست بلکه مربوط به درستی شیوه استنتاج است. یعنی اندیشه درست "صدق" است چه در گذشته های نتایج آن قالب ریزی شده باشد چه در زمانه حال. اصالت در زمینه است و نه با فرایند امتداد زمانه تاریخی. مباحثی در فلسفه اشراق خصوصاً در زمینه شناخت اگر به گونه منطقی سازگار ساختمان یافته و با زبانی فنی بیان شود حتما مورد توجه فلسفه جدید غربی خواهند گرفت.   

دکتر ضیایی در پاسخ به این پرسش که فلسفه سهروردی را در کتاب خود در مقام معرفت شناسی گنجانده اید آیا آنچه که امروز از معرفت شناسی گفته می شود تفاوتی با آنچه که سهروردی می گوید تصور نمی شود، گفت: معرفت شناسی از دوران فلاسفه یونان تا امروز همواره از مهمترین قسمتهای پژوهندگان فلسفه است. برخی از قسمتهای فیزیکی این علم، امروز در طب و در روانشناسی  تجربی گنجانده شده اند و دیگر نتایج علمی قدیمی مربوط به آنها مطرح نیستند. مثلا امروز خیلی دقیق می دانیم که شناخت حسی یعنی حواس پنج گانه ظاهر در کدام قسمت از مغز قرار می گیرند و دیگر برای مثال نمی توان تجویف میانگین دماغ را آنطور که ابن سینا می گوید محل حس بویایی دانست. علم جدید خیلی دقیق این گونه مطالب را بررسی نموده است.

وی افزود: اما در بحث اصول حاکم بر مسئله شناخت و تحلیل انواع حمل و نیز رابطه موضوع مدرِک با مدرَک و در این قبیل مباحث آنچه سهروردی عنوان کرده هنوز ادامه دارد. مختصر بگویم، ساختار علم حضوری در فلسفه اشراق آنجا که ادامه گویای گزاره هایی مانند “x y ast” yaa “x = y”  و جایگزینی "استی" و "=" با تبایع اضافی به نام "اضافه های اشراقی" (به طوری که صورت نمادین آن به {xi}R(x,y)ij{yj} می تواند قابل ریاضی شود) واقعا بیان دقیقی و کاملا مطرح در علم شناخت شناسی در حال حاضر است.  البته این را هم عرض کرده باشم، تمام فلسفه اشراق معرفت شناسی نیست ولی معرفت شناسی اشراقی دارای ارزش ویژه ای است.

دکتر ضیایی همچنین در پاسخ به این پرسش که زبان ریاضی و منطق در کتاب شما بسیار تاثیری جدی داشته است و می توان گفت که این کتاب با اسلوب ریاضی تدوین شده است آیا این روش را می توان در دیگر فلسفه ها کارآمد دانست، گفت: البته ریاضیات همواره در اندیشیدن و ساختمان پذیری گزاره های فلسفی راه دارد. به خاطر دارید بر سر در آکادمی افلاطون نوشته بودند "هر کس هندسه نمی داند وارد نشود" منظور از واژه "هندسه" همان علم ریاضیات است. ببینید یکی از موضوعات اصلی فلسفه، خصوصا مکتبهایی مانند متعالیه صدرایی موجود مجرد است مثلا وجود مفرقات با ریاضیات اشتراک موضوع دارد. در فلسفه صحبت از وحدت کثیر، وحدت کثرت، یک - دو، اول - دوم، تسلسل، استنتاج و قیاس مرکب، برهان خلف و غیره می کنیم ملاحظه می کنید که در تمامی مسائل، اشتراک موضوع با علم ریاضی وجود دارد. حتی می توان گفت که اندیشه ناب فلسفی و ریاضی در نهایت همانندند. اگر به تاریخ نظر کنیم خواهیم دید که اکثر ریاضی دانان صاحب مکتب برای بیان کلیات نظام های خود به بیان فلسفی روی آورده اند.

وی افزود: فلسفه خودمان چه در دوران قدیم مانند ابن سینا و چه در دوران اخیرتر مانند ملاهادی سبزواری در ریاضیات صاحب نظر بوده اند. در قرن بیستم خیلی از فیلسوفان ریاضی دان هم بوده اند مانند برتراند راسل و بالعکس مانند ای، آی، جی برور. در واقع خلاقیت فکری در ریاضیات و فلسفه در نهایت یکی است. برای مثال می بینیم "برور" ساختمان مبانی ریاضیات را بر مبانی شهود اولیه از عدد می داند و اصول مکاشفی را که دارای بعد زمانی نیست و در "آن" صورت می گیرد در کسب مبانی اولیه اصل می داند. این دید با اندیشه سهروردی تطابق دارد برای سهروردی هم بر خلاف روش ارسطویی اصل متعارفی آنالوطقیای دوم (Posterior Analytics) اصول اولیه علم از طریق حد تام ارسطویی کسب نمی شوند، با این مکاشفه اولی و مشاهده اشراقی است که موجب علم حضوری ما از آن مبانی اولیه می شود. لذا برای هر دو، "برور" ریاضیدان هلندی و "سهروردی" فیلسوف اشراقی ایرانی اصول اولیه شهودی و حضوری هستند. این یک مثال گویایی است از مطابقات و همسانی اندیشه ناب ریاضی و فلسفی. برای درک این مهم هم البته که نیاز به دانستن هر دو زبان، ریاضی و فلسفی داریم و این همان امری است که افلاطون هم بارها بدان اشاره کرده است.   

دکتر ضیایی در پایان درباب وضعیت سهروردی پژوهی در غرب و آمریکا گفت : سهروردی پژوهی در غرب در حال تکوین است اما گسترده نیست. حتی تحقیقات درستی در باب فلسفه اسلامی نیز هنوز آنطور که باید مطرح نشده اند و هنوز بیشتر در حوزه های تاریخ و شرق شناسی و این قبیل مواضع بررسی می شود. باید واقعا بکوشیم تا بحث فسلفه اسلامی را در حوزه فلسفه مطرح کنیم. در غیر این صورت بحث به توصیف و احیانا به تعارف و تمجید بی محتوا محدود شده و وارد حوزه های علم پویای نخواهد شد. و این امر البته که بسته به مسئولیتی است که ما بپذیریم.

پروفسور حسین ضیایی لیسانس ریاضیات و فیزیک خود را در سال 1967 از دانشگاه ییل و دکترای فلسفه اسلامی را در سال 1976 از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. وی مدتی نیز در ایران در دانشگاه تهران و صنعتی شریفت تدریس کرده است. وی از سال 1988 در گروه شرق شناسی و مطالعات ایرانی و اسلامی دانشگاه U.C.L.A کالیفرنیای آمریکا مشغول تدریس و پژوهش است.

دکتر ضیایی آثار متعددی درباره فلسفه اسلامی و بویژه سهروردی در غرب به زبان انگلیسی منتشر کرده است. کتابهای "اشراق و معرفت در اندیشه سهروردی" و "نور در حکمت سهروردی" از ضیایی منتشر شده است.

کد خبر 525237

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha