به گزارش خبرنگار مهر، سابقه مجموعه های طنز روتین تلویزیونی که به 90 قسمتی معروف شده اند، به "زیر آسمان شهر" به کارگردانی مهران غفوریان بازمی گردد. مجموعه ای که سری اول آن به سرپرست نویسندگی رضا عطاران موفق ظاهر شد و جای خود را بین مخاطب به واسطه قصه های محکم، طنزنویسی ملموس و شخصیت پردازی مناسب کاراکترهای طنز باز کرد.
با ذکر این نکته که قوت قصه ها باعث شد حضور بازیگران طنز برجسته و در مجموع ترکیبی مناسب از کلیه عوامل چیده شود تا مخاطب تازه آشنا را به مجموعه هر شبی علاقمند کند. سری دوم و سوم "زیر آسمان شهر" با جدا شدن عطاران از مجموعه و به گونه ای حذف تفکر مرکزی نویسنده ای چون او که با سابقه بازیگری و ... از معدود گزینه های معتبر این حیطه است، به طرز عجیبی افت کرد. به طوری که در پایان سری سوم غفوریان و کلیه عوامل به خاطر کاستی و ضعف برنامه از مخاطبان عذرخواهی کردند.
مجموعه هایی که در ادامه در قالب مجموعه طنز 90 شبی البته معمولاً با بیشتر شدن تعداد قسمت ها روی آنتن تلویزیون رفتند و به تدریج مخاطب را 90 قسمتی زده کردند، کیفیت های متفاوتی داشتند و برخی از آنها بدل به تجربه های خاص با تأثیرگذاری و ماندگاری در این حیطه شدند. "پاورچین"، "شب های برره"، "باغ مظفر"، "بدون شرح" و "کوچه اقاقیا" به دلیل قوت حضور سرپرست نویسندگان و بدعت گذاری، تجربه های متفاوت این عرصه محسوب می شوند.
"پاورچین"، "شب های برره" و "باغ مظفر" هر سه به کارگردانی مهران مدیری و سرپرستی نویسندگان پیمان قاسم خانی مهمترین وجه قوت مجموعه های طنز را از آن خود کردند. حضور نویسنده ای حرفه ای و طنزشناس که ایده های خلاق دارد و با پرهیز از تکرار محض مولفه های موفق کارهایش همواره چیز جدیدی برای ارائه دارد. ترکیب قاسم خانی و مدیری که اجراکننده و در عین حال ارتقادهنده خوبی برای متن هایی است که از زیر دست این نویسنده عبور کرده، منجر به اتفاق های خوبی در تجربه گرایی آنها شد.
در "پاورچین" هنوز فضای آپارتمانی و روابط خانوادگی تو در توی جامعه معاصر برای مخاطب جذابیت داشت و قصه های تعریف شده برای کاراکترها هم این قابلیت را داشت که بیش از 90 قسمت مخاطب را به دنبال خود بکشاند. مدیری و قاسم خانی در "شب های برره" آگاهانه با پرهیز از تکرار محض تجربه هایی که در حیطه 90 قسمتی انجام شده بود، به ساختن یک شهر خیالی با ادبیات و فرهنگ خیالی به منزله ساختن بسیاری از بدیهیات از منظر یک قوم جدید پرداختند که در "شب های برره" عامل موفقیت و به نوعی متفاوت نمودن شد.
این تیم در "باغ مظفر" هم با درک همین نیاز اولیه یک قشر خیالی به نام خان زاده ها و ادبیات و مناسبات خاصشان را محور مجموعه قرار دادند که نفس خلق و پرداختن به بسیاری از بدیهیات از دیدی جدید بخش عمده ای از مجموعه را به خود اختصاص داد که انتخاب و پرداختی آگاهانه برای تجربه های جدید و حرکت نکردن بر مسیری تکراری بود.
"بدون شرح" مجموعه ای بود که با کارگردانی مهدی مظلومی روی آنتن رفت. مظلومی در این مجموعه به خصوص قسمت های ابتدایی ترکیب خوبی در کنار فرهاد آئیش و مینو فرشچی به عنوان سرپرست نویسندگان ایجاد کرد و مجری خوبی برای تصویر کردن ایده های طنز و قصه گویی متن ها شد. "کوچه اقاقیا" هم اولین تجربه کارگردانی رضا عطاران بود که با سرپرستی او روی متن ها اوج و فرود خاصی داشت ولی توانست از فهرست مجموعه های ضعیف این حیطه خود را نجات دهد.
مجموعه "کمربندها را ببندیم" به کارگردانی مهدی مظلومی و سرپرستی نویسندگان پیمان قاسم خانی با تیم همیشگی اش شکل گرفت. مجموعه ای که با انتخاب لوکیشن جدید یک فرودگاه خصوصی و به کار گیری مشاغل و کاراکترهایی با دغدغه های جدید می توانست بستر خوبی برای شکل گیری مجموعه ای موفق محسوب شود. ولی مظلومی با تغییر ساختار کار، متن ها و شوخی ها کارکرد بسیاری از طرح ها را کمرنگ و نابود کرد و مجموعه به اثری بدل شد که پایان گرفتن آن به منزله هوایی تازه برای مخاطبان جلوه کرد.
در مقابل مجموعه های ضعیفی چون "باغچه مینو"، "اکسیژن"، "ورود ممنوع، ممنوع"، زندگی به شرط خنده"، "باجناق ها" و ... روی آنتن رفتند که با تضعیف نقش سرپرست نویسندگان یا انتخاب فردی ناکارآمد بدل به شکست های سنگین شدند و حتی یکی از آنها پس از پخش چند قسمت ابتدایی از آنتن حذف شد.
با چنین سابقه ای در مجموعه های 90 شبی به مجموعه "چارخونه" سروش صحت می رسیم. مجموعه ای که با جدا شدن تیم محسن چگینی و حسن شکوهی از برادران گلیان و مهران مدیری، با حضور مستقیم چگینی شکل گرفت و سروش صحت نویسنده همیشگی مجموعه های طنز برای اولین بار پشت دوربین رفت. صحت در مجموعه های روتین به عنوان نویسنده ای شهرت پیدا کرده که توانایی معرفی دقیق و کامل شخصیت ها برای شروع و شکل گیری یک مجموعه را دارد.
قرار گرفتن او بر کرسی کارگردانی بیش از هر چیز یادآور موفقیت عطاران بود که در کارگردانی هم مانند نویسندگی و بازیگری توانست به نوعی امضا خود را پای کار بگذارد. به عنوان مثال شکل گیری شوخی هایی که سر صحنه به سکانس ها اضافه می کرد در مجموعه های "ترش و شیرین"، متهم گریخت" و "خانه به دوش" کارکرد خوبی پیدا کرده است.
صحت در مقام کارگردانی یک مجموعه روتین طبعاً موقعیت یک نویسنده تثبیت کننده را تا حد زیادی از دست داد و تنها توانست در نگارش قسمت های آغازین، معرفی کاراکترها و موقعیت و مکان به عنوان نویسنده حضور پیدا کند. طبعاً محدودیت های یک مجموعه روتین و فشار کار و روز پخش شدن در کمرنگ شدن هر چه بیشتر این نقش تأثیر دارد. اما در همان گام آغازین موقعیت طراحی شده در "چارخونه" می تواند نوعی حرکت بر مسیر تکرار را مورد توجه قرار دهد.
هر چند تکرار و حرکت بر مسیرهای آشنا به نوعی در مجموعه های طنز روتین و با توجه به تعداد محدود موقعیت های نمایشی اجتناب ناپذیر می نماید ولی همانطور که اشاره شد نگاه از زاویه ای جدید و خلق برخی ابداعات به نوعی حرکت بر تکرارها را نو می کند. اما "چارخونه" الگوی مجموعه های آپارتمانی روتین با رابطه خانوادگی پررنگ را بدون کم و کاست دستمایه کار قرار می دهد.
علاوه بر اینکه برای تازگی فضای کلی کار فکر خاصی نشده، با قرار دادن بازیگران آشنا و به نوعی کلیشه شده در نقش های متفاوت سعی شده این تازگی وارد کار شود و در عین حال تکرارهای کلیشه ای کمتر به چشم بیاید. اما واقعیت این است که نه رابطه شکوه و منصور می تواند جلوه جدید و جذابی به رابطه زوج تکراری مریم امیرجلالی و حمید لولایی ببخشد و نه حضور رضا شفیعی جم در قالب کاراکتر خواننده پاپ می توانند به حضورهای متفاوت قبلی این بازیگر نزدیک شود.
کاراکترهای زن در این مجموعه هم از پرداختی تخت و یکسویه برخوردارند. شکوه با رفتار زن سالارانه و فریادهای مداوم، رعنا به گونه ای اغراق شده کندذهن و پرستو هم ویژگی جز دانشجوی در آرزوی ازدواج ندارد که پس از ازدواج مطمئناً در ورطه تازه عروسی جوان با ویژگی هایی کلیشه باقی می ماند.
هر چند مجموعه در انواع مجموعه های روتین نسبت خود را با "زیر آسمان شهر" به خاطر قصه های ساده و خانوادگی حفظ می کند ولی این نسبت به ورطه تکرار و حتی افت سطح گرفتار می شود. در واقع "چارخونه" همان نقطه قوت اولیه که سادگی و رئال بودن قصه هاست را هم از دست می دهد و جذابیتی برای تعقیب ایجاد نمی کند.
قصه هایی که بر مسیر سوءتفاهم و درک وارونه اتفاقات از طرف کاراکترها شکل می گیرد و به قدری این حرکت را بر مسیری ناجذاب ادامه می دهد که از همان مرحله سقوط می کند. مجموعه ای که بدون اهمیت و تکیه کردن بر کاراکتر یک نویسنده حرفه ای در مقام سرپرست نویسندگان (در شرایطی که صحت درگیر کارگردانی است) در کنار وجود نداشتن نوآوری یا خلاقیت در ارائه شوخی و طنز ضربه محکمی می خورد.
نظر شما