۱۱ مرداد ۱۳۸۶، ۱۰:۲۹

مجید درخشانی در گفتگو با مهر : در حاشیه شجریان بودن خوشایند است

مجید درخشانی در گفتگو با مهر : در حاشیه شجریان بودن خوشایند است

خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : زندگی در غربت و تحمل بیست سال دوری ناخواسته از ایران به من آموخت که باید عاشق کار بود تا بتوان در مسیر درست جاری شد و باید بگویم که من عاشقانه با موسیقی زندگی می کنم. مجید درخشانی در گفتگویی که در روزهای برگزاری کنسرت گروه آوا انجام شد از دغدغه ها و دل نگرانی های خود برای موسیقی با ما سخن گفت .

* خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : فضای موسیقی در ایران را قبل از بازگشت چطور ارزیابی می کردید و با آنچه در این دوسال از نزدیک مشاهده کردید تا چه اندازه متفاوت است ؟

- مجید درخشانی : زندگی درغربت و دوری از بطن اتفاقات و رویدادهای فرهنگی و اجتماعی نوعی حاشیه نشینی و عزلت را برای هر فردی به وجود می آورد و من هم در طول تمام این سال ها جز در مواردی مانند ضبط برخی آلبوم ها ارتباط دیگری با موسیقی و کسانی که در این حوزه فعالیت می کردند نداشتم و احساس می کردم که موسیقی ایرانی برخلاف گذشته طرفدار چندانی ندارد و به طبع موسیقیدان های این حوزه در کنج غزلت نشسته و گاهی هم اثری را تولید می کنند - البته بخش عمده ای از این تصور به غربت نشینی خودم بازمی گشت - اما وقتی برگشتم و این همه تحول در حوزه موسیقی ایرانی و به ویژه موسیقی سنتی را دیدم واقعا برایم شگفت انگیز بود و تا مدت ها از این همه تغییر گیج بودم.

ولی به رغم پیشرفت هایی که در این هنر داشتیم فضای حاکم در بین هنرمندان فضای صمیمی دوران چاووش و شیدا نبود . همه به نوعی تغییر رویه داده بودند و این فضا در ابتدا بسیار آزار دهنده بود . البته بخشی از این رفتار به فشارهای زندگی و مجموع شرایط حاکم بر اجتماع بازمی گشت ولی با این اوصاف به نظرمن موسیقی در زمینه های مختلف دچار تحول و دگردیسی شده است.

* با توجه به تمام تغییراتی که از آن یاد کردید، شناخت و میزان علاقه نسل جوان از موسیقی اصیل ایرانی و همچنین موسیقی سنتی را چطور می بینید؟ 

- قبل از اینکه حضور جوانان علاقمند به موسیقی را از نزدیک ببینم همیشه احساس می کردم که درک آنها از موسیقی ایرانی و سنتی عمیق و ریشه دار نیست و تنها به مسائل سطحی و بازی های تکنیکی اهمیت می دهند در واقع این طور تصور می کردم که نیروی جوان شناخت کافی از موسیقی به شکلی که انتظار می رود ندارد ولی وقتی نزدیکترشدم و با برخی از آنها کارکردم نتیجه ای عکس گرفتم  و متوجه شدم که شناخت نسل جوان از موسیقی بیش ازانتظارم بوده چرا که علاوه بر شناخت و آگاهی ، میل و اشتیاق امیدوارکننده ای در آنها بود . به ویژه زمانی که به عنوان سرپرست گروه موسیقی خورشید با عده ای از این جوان ها مشغول به کار شدم فهمیدم که اطلاعات و آگاهی آنها از موسیقی بیش از شناخت ما از این هنر در دوران جوانی و دانشجویی است و خوشبختانه یکی از ویژگی های نسل جوان است که به خوبی موسیقی گوش داده اند و درک درستی از این هنر دارند برای همین می گویم حضور و فعالیت آنها بیش از تصورم بود.

* گروه موسیقی خورشید چطور شکل گرفت ؟  

- طرح تشکیل گروه موسیقی خورشید یادگار دورانی است که در آلمان زندگی می کردم .خوب یادم هست که در آن سال با یکی از مسئولان مذاکره کردم و پیشنهاد دادم که با در نظر گرفتن بودجه کافی ، ارکستر بزرگ سازهای ایرانی را درست کنیم کاری که به دلیل داشتن مشکلات و محدودیت های فراوان مانند کوک کردن سازها و غیره  کمتر کسی حاضر به انجام آن است و زمانی که به ایران آمدم متوجه شدم شرایط مالی و سیستم های حمایتی ازهنر موسیقی بسیار بد است و هیچ ارگانی هم حاضر به سرمایه گذاری از این مجموعه نیست. به همین دلیل تصمیم گرفتم این گروه را به منظور کشف استعدادهای جوان که خوشبختانه تعداد آنها هم کم نیست تشکیل دهم و خلاصه اینکه پس از تحمل سختی های فراوان با همراهی برخی از جوانان مشتاق گروه موسیقی خورشید متولد شد گرچه بازده مالی و معنوی چشم گیری تا کنون نداشتیم و با مشکلات فراوان و کمبود بودجه و جا مواجه هستیم اما فعالیت گروه همچنان ادامه دارد.

* حضور شما به عنوان نوازنده تار در گروه موسیقی "آوا" و همراهی با محمدرضا شجریان در کنسرت های مختلفی که در خارج و داخل ایران اجرا می شود به نوعی در پیشرفت گروه خورشید وقفه ایجاد می کند. فکر نمی کنید وجود چنین وقفه ها و تعطیلی های پی در پی باعث می شود که به نوازنده های جوان لطمه وارد شود؟  

- کار با بچه های خوش فکر و با ذوق گروه برای من خیلی خوش آیند و جذاب است و طبعا شور و اشتیاقی که در آنها وجود دارد انرژی مضاعفی را برای کار ایجاد می کند و اصلا آدم را وادار به کار می کند . بنابراین، خیلی واضح است که این سفرها و کنسرت دادنها در کار ایجاد وقفه می کند ، اما از طرفی هم در کار با استاد تجربیاتی به دست آوردم که هیچ وقت فرصت تجربه آنها را نداشته ام و فکر می کنم کار با استاد برای هر نوازنده موقعیت خاص و فرصتی استثنایی است و باید به نوعی این فرصت را غنیمت شمرد چراکه در طول تمرینهای مداوم فوت و فن، نوع ترکیب بندی سازها و سلیقه ای که ایشان در اجرا دارد را یاد می گیرم و من همکاری با استاد را کلاس درسی برای خودم می دانم و در عین حال هم کار کردن با جوانان را دوست دارم به همین دلیل برنامه کاری خودم را به گونه ای تنظیم می کنم که بتوانم به هر دو بخش از کارها برسم ضمن اینکه در کار با استاد صاحب تجربه هایی می شوم که آن را مستقیما به گروه جوان خورشید منتقل می کنم.

*همکاری با گروه موسیقی "آوا" تا حدی نام و فعالیت شمارا تحت الشعاع نام آقای شجریان قرار می دهد و به نوعی در سایه ایشان باقی می مانید برای آهنگساز و نوازنده پیشکسوتی مثل شما که چند گروه مستقل هم دارد ایراد نیست؟

- به موضوع خوبی اشاره کردید این انتقادی است که از سوی بسیاری از دوستانم بر من وارد است و من هم با کمال میل می شنوم اما نکته قابل توجه ای است که در کنار استاد شجریان کار کردن خواه ناخواه آدم را به سایه می کشاند ولی با وجود این حرف و حدیث ها من گمان می کنم که باید برخی از واقعیت ها را پذیرفت و هرکس جایگاه خود را در کار و حرفه اش بداند زمانی که جوان بودم و به نوعی علاقه مند به موسیقی صدای استاد را با ولع گوش می دادم و نکات بسیاری از ایشان یاد می گرفتم اصلا دیدن او برای من یک آرزو بود تا اینکه بعد از گذشت سال ها فرصتی دست داد تا کنار او باشم . به همین دلیل حتی اگر به واسطه این همکاری هم در حاشیه قرار بگیرم خوش آیند است ضمن اینکه اگر در کنار او ساز می زنم دلیل بر این نیست که من هم رتبه و هم سطح با ایشان هستم و من به هیچ عنوان چنین ادعایی نمی کنم و معتقدم که باید مرحله استاد و شاگردی راهمیشه در نظر داشت ضمن اینکه حضور در کنار استاد باعث می شود که یک نوازنده ، صاحب موقعیت ویژه تری در نگاه و قضاوت عمومی شود چراکه به واسطه شنیدن صدای استاد با طیف وسیعی از شنونده ها ارتباط برقرار می کند.

* به کنسرت آقای لطفی رفتید؟

- بله در هر سه شب مشتاقانه برای دیدن تار نوازی استادم به کاخ نیاوران رفتم.

* چطور بود ؟

- سئوال سختی است راجع به استادم نمی توانم حرفی بزنم من از این بزرگوار تاثیرات بسیاری گرفتم و در دوره ای که شاگرد ایشان بودم علاوه بر نوازندگی درس های بزرگی را نیز آموختم  چرا که او یکی از بهترین الگوهای من در نوازندگی بوده است و به نظرمن در هر سه شب برنامه کامل و بی نقصی برگزار شد ولی با این اوصاف بسیاری از شنونده ها از برنامه شب اول راضی نبودند و خیلی ها شوکه شدند. یادم هست خیلی اتفاقی با شخصی که از شهرستان آمده بود برخورد کردم که انتظار داشت اثری مثل "گریه بید" را بشنود و من هم جواب دادم که این تصنیف را من هم دوست دارم اما ممکن است آثاری مثل " گریه بید" تنها یک باراتفاق بیافتد.   

* جدا از محتوای کنسرت شیوه اجرا را چطور ارزیابی می کنید؟

- ببینید اجرای برنامه در طول دو ساعت و چگونگی برقراری ارتباط با مخاطب کار دشواری است و فکر می کنم اگر آقای لطفی در هر قسمت از برنامه یک ساز می زد شاید ارتباط بهتری با مخاطب برقرار می کرد و می توانست در طول دو ساعت شنونده را با خود همراه کند، اما متاسفانه چنین نشد و با تغییر سازها این ارتباط مدام در حال قطع و وصل شدن بود ضمن اینکه در بداهه نوازی، بداهه نواز مخاطب را با خودش همراه می کند و این همراهی نیاز به یک ارتباط دو طرفه دارد که در نهایت این ارتباط برقرار نشد البته خیلی از حاضرین هم فکر می کردند باید شاهد اجرایی عجیب و غریب باشند در نتیجه با توقع بالایی پای کنسرت نشستند.        

* با توجه به صحبت هایی که شد فکر نمی کنید اگر علاوه بر تکنوازی ارکسترهم اضافه می شد بهتر بود؟

- من قصد ندارم در کار استاد دخالت کنم ولی سلیقه من هم این است که با چند ساز اضافه تر رنگ آمیزی بهتری در فرم کلی کنسرت ایجاد می شد . به عنوان مثال، اگر قبل از اجرای تکنوازی استاد گروه موسیقی شیدای بانوان در صحنه حاضر و اجرایی نیم ساعته داشتند هم فضا را برای ورود لطفی آماده می کردند و هم لطافت خاصی در کل کنسرت جاری می کردند و قسمت دوم هم به همین ترتیب با کمی تغییرات ادامه پیدا می کرد البته این پیشنهاد من است و قطعا مطلبی از ارزش های کار این تارنواز کم نمی کند چراکه او بهتر از هر کسی می داند که چه کار می کند.

* آوازخواندن لطفی را چطورارزیابی می کنید؟

- خوب خیلی ها دوست نداشتند شاید به این دلیل بود که همه دوستان آمده بودند تا ساز آقای لطفی را بشنوند ولی به نظر من اگر در حد خواندن یک تصنیف بود شاید خوشایند هم بود ولی زمانی که بخش عمده ای از اجرای یک نوازنده آواز و یا دکلمه می شود باعث قطع ارتباط و دلزدگی در مخاطب می شود چون به هر حال آقای لطفی خواننده نیست و قطعا صدا و خواندن ایشان با سطح نوازندگی اش خیلی فرق دارد بنابراین اگر خواندن استاد نبود ویا کمتر بود بی شک اجرای بهتری می شد. 

* شما خودتان اگر شرایطی پیش بیاید که هنگام تار نوازی احساس کنید که باید آواز بخوانید این کار را خواهید کرد؟

- بله، قطعا من دربرنامه های مختلف که قطعه ای را دوست دارم می خوانم مثلا تصنیفی با شعری از اخوان دارم که در اجراهای بداهه نوازی اگر فضای مناسبی وجود داشته باشد قطعا می خوانم اصلا به نظر من جزئی از کار بداهه نوازی آوازاست به شرطی که در طول اجرا ادامه پیدا نکند.

* پیش بینی شما از قضاوت مردم از کنسرت اخیرتان به اتفاق آقای شجریان چیست؟ 

- من فکر می کنم این کنسرت به یکی از اجراهای خوب در طول سال تبدیل شود چون همه گروه خوب کار کرده اند و شور و حرارت مردم شب اول کنسرت نوید شب های بهتر و پرشورتری را می دهد و گروه هم آماده است تا کنسرتی در شأن مخاطب البته در شب های باقیمانده اجرا کند. 

* حضور شجریان را چطور می بیند؟

- نقش اصلی با استاد است چراکه اکثرا برای شنیدن صدای استاد به کنسرت می آیند ولی مردم در کنار صدای خوب، موسیقی خوب هم می خواهند و هر چقدر موسیقی از لحاظ محتوا قوی باشد تاثیر گذارتر خواهد بود و می تواند شنونده را راضی کند ضمن اینکه محتوا هم مهم است چون به نظرمن محتوای یک کار باید به گونه ای باشد که مخاطب علاوه بر لذت از شنیدن یک موسیقی خوب از لحاظ محتوا نیزبایداحساس رضایت بکند.  

* نظرتان در باره نوع سازبندی و چگونگی چیدمان افراد کنار هم در این کنسرت چیست است؟

- حضور پیشکسوتان کنار هم در این کنسرت مغتنم است ولی به نظرمن اگر این امکان وجود داشت که چند ساز دیگر مانند سنتور و نی که از جمله سازهای مکمل هستند نیز اضافه می شد بهتر بود و به نوعی حجم ارکستر بالا می رفت و می توانست کنسرت را خوش رنگ تر و خوش نوا تر کند چراکه این رنگ آمیزی می توانست به اجرای صحنه ای کمک کند چراکه معتقدم اجرای صحنه ای باید متفاوت تراز آلبوم های ضبط شده باشد . به گمان من ماهیت موسیقی ایرانی مثل شنیدن یک غزل از حافظ است به این معنی که وقتی برای اولین بار غزل حافظ را می شنویم شاید در نگاه اول متوجه معنا و مفهوم آن نشویم در واقع با چندین و چند بار شنیدن مفهوم کاملا تفهیم می شود و پس از بارها و بارها شنیدن می توان به رمز و راز غزل پی می بریم. در نتیجه موسیقی ایرانی هم به همین شکل است یعنی خیلی از ریزه کاری ها و ویژگی های این نوع موسیقی رو نیست بنابراین یک ساز با تمام قابلیت هایی که برای اجرای صحنه دارد - به ویژه اگر این ساز دست یک استاد باشد- ممکن است تا پایان اجرا به صدایی یکنواخت تبدیل شود و اگر این رنگ آمیزی در سازبندی و چیدمان سازها در اجرای صحنه صورت نگیرد کنسرت مورد نظر خسته کننده و ملال آورمی شود بنابراین اجرای صحنه ای خیلی مهم و بسیار حساس است به همین دلیل تعدد ساز با تعریف های مشخص در چیدمان می توانند در اجرای صحنه ای رنگ و جذابیت ایجاد کند.

* این ترکیب بندی و رنگ آمیزی چه تاثیری روی آواز دارد؟

- در مورد شخصی مثل استاد  شجریان تاثیری ندارد چون ایشان کارش را بلد است و تاثیر چندانی در چگونگی آوازخوانی او ندارد ولی برای شنونده ازنظر ایجاد فضای صوتی مناسب و تاثیر گذارتر خواهد بود.

* این پیشنهاد با گروه مطرح شده؟

بله مطرح شده و من هم به عنوان عیب کار این مطلب را متذکر نمی شوم یک وقت سوء تفاهم نشود طرح  این موضوع تنها یک سلیقه شخصی است.

* درصحبت های خود اشاره داشتید که جای سازی مثل سنتورخالی است چرا به طور ویژه از این ساز در سازبندی ارکستر نام بردید؟

- درگروه نوازی موسیقی ایرانی ساز سنتورحجم خوبی به کلیت اجرا می دهد به این دلیل که همه سیم های نت های سنتور دست باز است در نتیجه طنین زیادی دارد چراکه سنتور امکان تکرار دست باز روی اکتاوهای مختلف را دارد که می تواند ماندگاری در موسیقی اریانی ایجاد کند و ماندگاری صدای سنتور در ارکسترایرانی خیلی فضای پدید می آورد البته ممکن از نظر هارمونی در برخی مواقع مزاحم هم باشد ولی در مجموع فضای صوتی خوبی به گروه می دهد.

* در نگاه کلی وضعیت موسیقی در شرایط فعلی را چطور ارزیابی می کنید؟

- همه ما می دانیم که هنر موسیقی از جنبه های مختلف مانند نوع سیاستگذاری و تصمیم گیری های فرهنگی دچار بی مهری است اما در نهایت کج دارو مریزبه فعالیت خود ادامه می دهد. به امید روزی که شرایط بهتر شود اما مسئله ای که بیش از هر چیزی مرا در فضای موسیقی اذیت می کند وجود برخی مشکلات ، قهر و آشتی هایی است که درروابط اهالی موسیقی وجود دارد که متاسفانه تبدیل به یک سنتی نا مطلوب شده است . به عنوان مثال در یک گروه چهار نوازنده همدیگر را قبول ندارند و مدام می گویند اگر فلان نوازنده در گروه باشد حاضر به کار نیست. ولی در یک نگاه کلی به خوبی متوجه می شویم که به معنای واقعی چنین نیست چون باید متوجه این مطلب بود که من به عنوان نوازنده اگر بر فرض فلان نوازنده همکارم را قبول ندارم همان راهی را می روم که او هم در حال طی کردن است پس هر دوی ما مسیر مشترکی را انتخاب کردیم پس چرا با سنگ اندازی های بیهوده مدام همدیگر را مورد آزار و اذیت قرار می دهیم و من یکی از بزرگترین آرزو هایم این است که روزی از راه برسد که همه در کنار هم برای رسیدن به یک مقصود بدون حب ، بغض و به دور از هر منیتی فعالیت کنیم چون به نظر من شرایط به اندازه کافی برای هنر موسیقی سخت است و واقعا ظلم است که خود موسیقدان ها هم در این راه درکنار هم نباشند.  

کد خبر 528136

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha