۱۷ مرداد ۱۳۸۶، ۹:۳۰

جهانی شدن هستی فرهنگی ما را تهدید می کند

جهانی شدن هستی فرهنگی ما را تهدید می کند

خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : چندی پیش دومین سمینار موسیقی زیرزمینی در خبرگزاری مهر برگزار شد.در این سمینار محمدجمال سماواتی در سخنرانی اش به موضوعیت و موقعیت موسیقی زیرزمینی در ایران پرداخت. وی در یادداشتی جداگانه که در اختیار ما قرار داده است به موسیقی زیرزمینی از زاویه دیگری نگریسته که در ادامه می خوانید.

این روزها موسیقی ایران یکی از متلاطم ترین و سرنوشت سازترین مراحل حیات خویش را می گذارند و نشانه های بحران در گوشه و کنارقابل مشاهده است . از سوی دیگر، تغییرات بنیادین در فن آوری وسایل و امکانات ضبط و انتقال، در کنار سهولت دستیابی همگانی و بی واسطه به ابزار تولید موسیقایی - به آرامی - ضرورت آشنایی تئوریک و دارابودن مهارت های عملی را به عنوان پیش شرط های ورود به عرصه تولید و عرضه موسیقی ، هر چند کاملا منتفی نساخته اما مورد سئوال جدی قرار داده است .

با ورود محصولات موسیقایی به چرخه اقتصادی، این محصولات و تولیدکنندگان آنها ناگزیر خود را در محدوده شمول قوانین بی رحمانه و قاطع بازار و مکانیسم عرضه و تقاضا می یابند ،  مجموعه پیچیده ای از عملکردهای گوناگون افراد و نهادها که در مواردی " تهیه کنندگان " را در موقعیت شکل دهنده به سلیقه عمومی قرار داده است .

 در این میان دستگاههای دولتی و نظارتی هر از گاهی با جریان ها و پدیده های جدیدی رو به رو می شوند که میزان انعطاف پذیری ، درایت و سرعت عمل توام با تدبیر آنان را محک می زنند . موسیقی هایی از سایر فرهنگها که از دستگاههای صوتی و تصویری به ذهن و زندگی موسیقیدان ایرانی و مخاطبان وی وارد می شود ، برخورد و تعریف مجدد رابطه ما با دیگران و مهمتر از همه نوعی واکنش معطوف به " هم زیستی " را اجتناب ناپذیر ساخته است . واکنشی که اگر نخواهیم به انفعال و استحاله منتهی شود - از آن گونه که در فرهنگ های دیگر و در مواردی فرهنگ های همسایه اتفاق افتاده - می بایست بر مبنای شناخت ، تحلیل و و تصمیم باشد .

تا سیل دمادم فریب بزرگ "جهانی شدن" و "جهانی کردن" هستی فرهنگی ما را تهدید می کند چاره ای نیست جز آنکه همزمان در کار مقاوم سازی بنیادهای ساختمان کهن فرهنگی خویش برآییم و همچنین نقشه ای جدید ، امروزین و متناسب با نیازها و ساختار جمعیتی خود را فراهم آوریم ، تا مطابق آن و بر بنیادی استوار ، عمارتی نو و دیگر برافرازیم ، که از باد و باران نیابد گزند .

غفلت از آنچه امروز بر ما می گذرد و دیده بستن بر این چشم انداز و غرق شدن در رویای گذشته های با شکوه و فخیم و اصیل، همان قدر موسیقی ما را به قربانگاه فرآیند رسوای "جهانی شدن" می برد که شناسنامه از دست نهادن و تن به لباس متحد الشکل و یونیفرم ساخته قدرتهای بزرگ آراستن و آهنگ و آوای خویش به کودک مردمان آن سوی آبها گرداندن.

غفلت از آنچه امروز بر ما می گذرد و دیده بستن بر این چشم انداز و غرق شدن در رویای گذشته های باشکوه و فخیم و اصیل ، همان قدر موسیقی ما را به قربانگاه فرآیند رسوای " جهانی شدن " می برد که شناسنامه از دست نهادن و تن به لباس متحد الشکل و یونیفرم ساخته قدرتهای بزرگ آراستن

 این واکنشها هر فرهنگی را دیر یا زود قربانی فرهنگ صوتی یکسان ساز و یکسان خواه می سازد . " قدرت " در سراسر جهان هر جا که می تواند به دنبال " مکدونالدیزه" کردن فرهنگ و به ویژه موسیقی است . همچنان که به هزار ترفند میلیونها انسان یا تنوع طعم ها و مزه ها می بایست طعم مک دونالد را خوش بداند و - خوش می داند - صدها میلیون انسان نیز باید علی رغم هزاران ساز گوناگون و فواصل متنوع و رنگ های صوتی بی شمار در موسیقی های ملی وقومی خود به دنبال آن باشند که تنوع احساسی ، عاطفی و انسانی خود را در صدای سه یا چهار ساز و فواصل موسیقایی بخش خاصی از جهان بازآفرینی کنند ، گیتار گیتارباس درام و کیبورد و تا این همسان سازی آوایی و همشکل سازی سلیقه های مردم جهان به فرجام دلخواه و البته فاجعه بار مطلوب " قدرت " رسانیده شود ، نیاز به جا انداختن و عمومی کردن " دیسکورس " یا گفتمانی خاص وجود دارد .

اگر با کمی تسامح این تعریف موجز و فشرده از " دیسکورس Discours ، به مفهوم " فوکو" یی ( Michel foucault ) آن را بپذیریم که " دیسکورس ( گفتمان ) تداوم تراکم لایه های کرداری مشابه است" در طول زمان، به شرط نگریستن دقیق به اطراف خود نشانه های تسلط و حضور این گفتمان را جامعه خود در می یابیم .

روشن است که اهل فرهنگ و تفکر و برگزیده هر جامعه بنا بر نقطه نظر خویش با شیوه ها و شدت و ضعف های مختلف با این پدیده برخورد می کنند ؛ گروهی رام و آرام این فرآیند را همچون سرنوشتی مقدر می پذیرند و گروهی دیگر در حد و توان و بضاعت خود با آن به مقابله می پردازند انکار کردن و جنگیدن جز تحلیل بردن نیروها و تبدیل کردن مشکل به چالشی خانگی ، پی آمدی ندارد و تنها به بحران دامن می زند . راه چاره بی تردید ، تمرکز بر شناختن و شناساندن عمیق و باز تعریف پدیده های جدید وارداتی است که گروه سوم چنین می کنند .

 گروهی که به دنبال بومی کردن مقولات و یافتن راه حلی  هستند تا هم گلیم فرهنگ بومی خود را از " تند آب " زیر و زبر کننده ارزشها بدر برند و هم از منظر و زبان مشترک در جهت تفاهم و نزدیکی فرهنگ ها با یکدیگر سود برند و البته - به شرط احترام متقابل و تساوی حقوق در ارزشها - فضایی را سامان دهند که زیست همزمان و موازی پدیده های مختلف فرهنگی ممکن شود، بی آنکه حضور یکی به معنای نابودی و حذف دیگری باشد و چند صدایی و رنگارنگی فرهنگی در کنار هویت ملی و قومی حفظ شود .

" موسیقی زیرزمینی " در مسابقه ای فشرده با موسیقی رسمی آرزومندانه به دنبال کسب مجوز برای ارائه عمومی خویش است

این راه سوم البته دشوارترین است . نه بی تفاوتی را تحمل می کند و نه سرسپردگی را و نه تعصب در مورد فرهنگ بومی را . برخورد مداخله جویانه و فعال می طلبد بر مبنای شناخت ، تحلیل و سپس برآمدن به عمل !  در هنگامه تردد مفاهیم ، گاهی اسامی و پدیده ها بیش از مصادیق ، از یک حوزه فرهنگی وارد حوزه فرهنگی دیگر می شوند ، از این جمله است نام و مفهوم موسیقی " زیرزمینی " که ترجمه عبارت فرنگی "   UNDERGROUND  MUSIC" است و به اشتباه برخی نویسندگان وارد حوزه فرهنگ ایرانی شده و مورد استفاده قرار گرفته است و می رود که تثبیت شود ، بی آنکه کسی را دغدغه درستی و یا نادرستی کاربرد این اصطلاح باشد .

مدتی است که گروهی این عبارت را به جا و نا به جا به کار می برند و طرفه آن که در مواردی، وقتی مصداق خارجی ، عینی آن را در عرصه موسیقی ایران نمی یابند دست به کار می شوند و به قهر چنین مصادیقی را از زهدان فرهنگ موسیقی ایران بیرون می کشند و در این گشت و گذار موجودی جدید خلق می شود و به دنیا می آید که نه به آن اصل فرنگی ای که نام از آن وام گرفته ایم شباهت می برد و نه نوع بومی و ایرانی آن است .

در این شتابزدگی و عمومیت یافتن سریع چنین اصطلاحی ، صد البته جذابیت پنهان و ضمنی کلمه " زیرزمینی " برای نسل جوان دخیل است و تمایل توام با حمایت و پذیرش نسبت به هر چه که "رو زمینی" نیست و رایحه ای از ممنوعیت از خود و یا نامش به مشام می رسد !

عبارت و مفهوم " موسیقی زیرزمینی " در فضای فرهنگی ما نو رسیده است و بر ماست که پیش از آنکه از آن موجودی"غریب " بسازند یا بسازیم، نخست معنای دقیق کلمه ، دلالت متعین خارجی آن و نیز ریشه های تاریخی و جغرافیایی آن را بشناسیم و تازه پس از آن است که می توان به رابطه موسیقی " زیرزمینی " و " روزمینی " و نوع ایرانی آن - به شرط وجود داشتن - پرداخت .

می گوییم " به شرط وجود داشتن " ازآن رو که تنها اشاره ای موجز و گذرا به ویژگی های موسیقی زیرزمینی در فرم اصلی و غیر ایرانی خود ، روشن می سازد که نمونه ایرانی این نوع موسیقی ، تا چه اندازه به اصل خود شباهت می برد .

"موسیقی زیرزمینی"در معنای اصیل خود کارهایی را در بر می گیرد که بیش و پیش از هر چیز در مخالفت با موسیقی رسمی و پرفروش جامعه قرار دارد یعنی آن بخش از موسیقی رسمی که به آن "جریان اصلی" و غالب می گویند . "موسیقی زیرزمینی" در عین تاکید بر فاصله گذاری با موسیقی رسمی از حیث فرم و محتوا به دنبال تقابل و برخورد با این موسیقی است و آثار این جریان رسمی را به دلیل نزدیک شدنش به پسند بازار و تجاری بودنش کوچک و مبتذل می انگارد .

"موسیقی زیرزمینی" نه تنها به دنبال کسب مجوز نیست بلکه اساسا در پی عمومی شدن و مخاطب عام یافتن نیز نمی باشد چرا که در عمومی شدن خطر نزدیک شدن به سلیقه عوام و راضی نگه داشتن مخاطبان را می بیند که به زعم موسیقی دان زیرزمینی ، دور شدن از فضای آرمانی و ایده آلیستی ، پی آمد ناگزیر این عمومیت یافتن است حال آنکه نوع ایرانی "موسیقی زیرزمینی" در مسابقه ای فشرده با موسیقی رسمی آرزومندانه به دنبال کسب مجوز برای ارائه عمومی خویش است و از سوی دیگر گاه بیشتر از موسیقی رسمی واجد خصوصیات عامه پسند و بازار پسند است .

کد خبر 531483

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha