آمریکا در مسیر تصمیمات شتاب زده وغیر مسئولانه

به لحاظ حقوقی سپاه پاسداران یک نهاد نظامی وجزئی از ساختارنیروهای مسلح جمهوری اسلامی است که براساس قانون اساسی وظیفه دفاع از حاکمیت قانونی ومرزهای ایران را بر عهده دارد.

هیچ یک از قوانین بین المللی صراحت ندارد که یک کشوری مانند آمریکا می تواند یک نهاد رسمی و نظامی یک کشور دیگر را جزء سازمان های تروریستی قلمداد کند.

تصمیم اخیر جرج بوش برای قرار دادن سپاه پاسداران درلیست مجموعه های تروریستی یک اقدام خطرناک ونقض آشکار قوانین بین المللی است و نشان می دهد که آمریکا در برابرایران، ابزارهای سیاسی و قانونی خود را از دست داده است.

این تصمیم از دیدگاه ناظران بین المللی از چند جنبه قابل تجزیه وتحلیل است.

جنبه اول این است که سیاست های آمریکا در خاورمیانه به ویژه در لبنان،عراق وفلسطین با شکست روبرو شده وهیچ راه حلی برای خارج ساختن این منطقه از بحران فعلی وجود ندارد.

علت این امراین است که مجموعه حاکم برکاخ سفید و بخشی ازسیاستمداران نومحافظه کار آمریکا بیش از آنکه سیاستمدار واقعی  باشند، تاجر نفتی هستند و سیاست های راهبردی امریکا را بر اساس داد وستدهای نفتی پی ریزی می کنند.

این مجموعه افراد، منافع ملی آمریکا را فدای منافع شخصی خود وکمپانی های نفتی وابسته به خود می کنند وکلیه تصمیماتی را که طی 7 سال گذشته اتخاذ کرده اند مبتنی بر واقعیت های سیاسی منطقه نبوده و در نتیجه این تصمیمات پیامدهای سیاسی و امنیتی خطرناکی هم برای آمریکا وهم برای منطقه وهم برای جهان به همراه داشته است.

دیدگاه های یکجانبه گرایانه جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا و دیک چنی معاون رئیس جمهوری ومشورت های یکسویه آنان با برخی رهبران  کشورهای نفت خیز خاورمیانه و دریافت اطلاعات غیر واقعی از این رهبران به تصمیم گیری های اشتباه آمیز آمریکا درباره مسائل مختلف خاورمیانه منجر شده است .

از جنبه ای دیگر پس ازحوادث یازدهم سپتامبر 2001 جرج بوش و دیک چنی و رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا شتاب زده اقدام به تهیه طرحهای  امنیتی برای مبارزه با تروریسم کردند که این طرحها نه تنها کمکی به مهار تروریسم نکردند، بلکه سبب شد تا دامنه خشونت ها به کشورهای اروپایی نیز سرایت کند.

علت این امر این است که چند کشورعرب خاورمیانه که به دلیل ساختارغیردموکراتیک نظامهای خود سبب پرورش عناصر تروریستی شده اند اطلاعات غیر واقعی وتحریف شده ای در اختیار رهبران کاخ سفید قرار دادند و مجرای واقعی طرح مبارزه با تروریسم را تغییر دادند و آمریکا را به ورود به یک باتلاق خطرناک هدایت کردند.

از سوی دیگر شکست ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ جولای 2006( 21 تیر تا 23 مرداد 85) با ملت لبنان و واکنش شتاب آلود آمریکا وبرخی کشورهای اروپا نسبت به این شکست سبب شد تا رهبران کاخ سفید درصدد یافتن ریشه های این شکست  در خارج از لبنان بر آیند.

هرچند مقاومت اسلامی بر اثر تجربه نظامی و عملیاتی خود که در طول 25 گذشته کسب کرده، موفق به شکست دادن ارتش رژیم اسرائیل شد، اما رهبران آمریکا درصدد فرافکنی برآمدند وتصور می کنند که سپاه پاسداران در آموزش نیروی مقاومت اسلامی لبنان ودر نتیجه پیروزی حزب الله نقش داشته است.

طبیعی است درجریان جنگ 33 روزه رژیم اشغالگر قدس علیه ملت لبنان، برخی کشورهای عربی که با آمریکا نیز روابط تنگاتنگی دارند شکست ارتش اسرائیل و یا نابودی مقاومت اسلامی لبنان را به سود خود می دانستند.

علت این امر این است که این کشورها اولا به دلیل اختلاف مذهبی با مقاومت اسلامی لبنان مایل نبودند که این مقاومت پیروز شود و از سوی دیگرخاطره دردناک شکست ارتش های عربی از اسرائیل در جنگ ژوئن 1967 را نیز فراموش نکرده اند. لذا این کشورها مایل بودند دو طرف جنگ یعنی اسرائیل وحزب الله لبنان دچار فرسایش شوند و به همین دلیل این کشورها تصور می کردند که نتایج جنگ هرچه باشد سبب پایداری نظام های آنان خواهد شد.

درمقوله مبارزه با تروریسم نیز آمریکا دچاراشتباه استراتژیکی شد و به جای مشورت با کشورهایی که خود قربانی تروریسم هستند با برخی کشورها که موجبات شکل گیری مجموعه های تروریستی شده اند به رایزنی پرداخت.

درباره عراق نیز آمریکا اکنون تحت تاثیر القاءات این کشورها راه اشتباهی را طی می کند  ودرصدد فرا فکنی است در حالی که اغلب تروریست ها از اتباع کشورهایی هستند که طرف مشورت امریکا قرار دارند.

اکنون که آمریکا تحت تاثیر این کشورها تلاش می کند سپاه پاسداران را جزء مجموعه های تروریستی قرار دهد بار دیگر راه اشتباهی را طی می کند، زیرا سپاه یک نهاد نظامی رسمی کشور جمهوری اسلامی است و بیش از اینکه ایران از این امرآسیب ببیند آمریکا دچار زیان خواهد شد، زیرا این نهاد نه تنها از پشتوانه وسیع ملی، بلکه از حمایت همه ملتهای اسلامی درجهان بر خوردار است.