صحنهای از فیلم "باردار"
سایمنتن که جمعه گذشته نتایج تحقیقات خود را در گردهمایی سالانه انجمن روانشناسان آمریکا ارائه داد، گفت: "بین بلاک باسترها (فیلم های بسیار محبوب یا موفق از نظر جلب تماشاگران) با فیلم های هنری بسیار خوب که می توان آنها را به عنوان آثار سینمایی بزرگ در نظر گرفت، تفاوت هایی بسیار وجود دارد."
سایمنتن خود را یک علاقمند سینما نمی داند ـ "من هم مثل بقیه یک مصرف کننده هستم" ـ اما تحقیقات خود در زمینه فیلمسازی و روند گروهی آن را از 1999 آغاز کرد. او در عین حال در تحقیقاتی جامع جوایز اسکار را با تمشک طلایی مقایسه کرده است.
یکی از بهترین نمونه ها از دید سایمنتن، فیلم جنجالی و بسیار موفق "کوهستان بروکبک" بود. این فیلم درجه R داشت و در وب سایت Metacritic حدود 87 درصد منتقدان آن را تائید کرده بودند، ضمن اینکه فیلم در ماه دسامبر در اوج نمایش فیلم های معتبر به بازار آمد. یک گروه افراد بسیار خلاق در پس فیلم قرار داشتند، از جمله آنگ لی، کارگردان و فیلمنامه نویسان، لری مکمورتی و دایانا اوسانا که فیلمنامه را بر مبنای داستانی کوتاه از آنی پرولکس نویسنده برنده جایزه پولیتزر نوشتند. هزینه تولید فیلم 14 میلیون دلار بود و فروش جهانی آن تقریبا 175 میلیون دلار. فیلم نامزد هشت جایزه اسکار شد و سه جایزه را از آن خود کرد.
در این بین نمونه های استثنایی نیز وجود دارد، نمونه آن فیلم "باردار" که تابستان امسال اکران شد. این فیلم هم درجه R دارد، اما کمدی است و 85 درصد رای مثبت منتقدان Metacritic.com را به خود اختصاص داده و در عین در ماه ژوئن اکران شد. جاد آپاتو نویسنده و کارگردان فیلم است. "باردار" با هزینه ای در حد 33 میلیون دلار ساخته شد و فروش جهانی آن به 164 میلیون دلار رسید. شاید این فیلم امسال هیچ اسکاری نبرد، اما واقعا چه کسی می داند؟
سایمنتن گفت: "تمام این ها صرفا ارتباطات آماری است، اما همیشه در یافته های شما استثنائاتی نیز وجود دارد. شما فیلمی دارید که نباید موفق از کار درآید، اما ویژگی ای عجیب و غریب دارد که خلاف این مسئله را رقم می زند. نمونه آن فیلم "عروسی یونانی چاق و چله من" (2002) که فیلمی نامتعارف بود."
استفن ویتی، رئیس انجمن منتقدان فیلم نیویورک، یافته های سایمنتن را خیلی هم شگفت انگیز نمی داند. او گفت: "هر کس مراسم اسکار را حتی به طور تصادفی دیده باشد، متوجه چیزهایی مشخص که آنها دوست دارند، می شود. آنها عاشق فیلم های زندگی نامه ای هستند یا عاشق فیلم هایی که بازیگر زن نقش اصلی آن را با گریم، زشت کرده اند تا نقش یک شخصیت به دردسر افتاده را بازی کند. آنها نمی خواهند سه یا چهار ساعت از وقت آدم ها را با جایزه دادن به فیلم هایی بگیرند که در گیشه سخت شکست خورده اند."
ویتی به این نکته اشاره کرد یکی از معدود موارد تطبیق رای گروه او با جوایز آکادمی، فیلم "ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه" (2003) بود که هم یک دنباله و فانتزی پر هزینه بود و هم به موفقیت تجاری زیادی دست پیدا کرد. این در حالی است که بیشتر مواقع انجمن منتقدان فیلم نیویورک فیلم هایی را انتخاب می کند که آشکارا باب میل اسکار نیستند. او گفت: "بهترین فیلم ها از دید ما فیلم هایی کوچکتر و جدی تر هستند که به جلوه های ویژه تکیه ندارند و هزینه چندانی صرف ساخت آنها نشده است."
این نوع تفکر در کنار نتایج حاصل از تحقیقات سایمنتن چیزی را ثابت می کند که تام اونیل، کارشناس در زمینه جوایز و ستون نویس theenvelope.com مدت هاست از آن صحبت می کند: "منتقدان می خواهند نشان دهند چه قدر باهوش هستند. آنها آدم هایی غرغرو هستند که فکر می کنند کار یک منتقد صرفا انتقاد کردن است. متاسفانه منتقدان بزرگ، بیشتر به وصله های ناجور جامعه می مانند که قوه مشاهده آنها شگفت انگیز است. همین وصله ناجور بودن باعث می شود از دیدن و تایید فیلم های پر احساس خجالت بکشند، برای اینکه این فیلم ها آنها را به یاد دنیایی دوست داشتنی و پر ثمر می اندازند که به آن تعلق ندارند."
به اعتقاد اونیل، یک نمونه بسیار خوب از این دست در سال 2002 دیده شد. فیلم شورانگیز "یک ذهن زیبا" ران هوارد که بر مبنای کتابی برنده جایزه درباره داستانی واقعی ساخته شده بود، برنده اسکار شد، در حالی که چند گروه از منتقدان، جایزه بهترین فیلم خود را به فیلم رویاگونه "جاده مالهالند" دیوید لینچ دادند. این در حالی است که به گفته اونیل: "لینچ علنا گفت خودش هم نمی دانست فیلمش درباره چه بود."
نظر شما