به گزارش خبرنگار مهر، حاشیه های پررنگ و تمام نشدنی یازدهمین جشن سینمای ایران هفته گذشته دامن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی را گرفت. هر چه مسئولان این جشن و خانه سینما سعی می کنند در اظهارات روزانه خود چهره ای فاخر و روالی دوستانه به مناسبات حاکم بر داوری های این جشن بدهند و به نوعی درگیری و کشمکش های پشت صحنه به خارج از خانه سینما نفوذ نکند، فایده ای نداشته است.
جدیدترین کشمکش صورت گرفته در ادامه پیوستن سه عضو جدید انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی به داوران جشن خانه سینما، درگیری بعدی و نهایتاً منتفی شدن این ماجرا شکل گرفته است. هفته گذشته جلسه انجمن منتقدان برای رسیدگی به چرایی عملی نشدن وعده رئیس انجمن منتقدان و مسئولان خانه سینما و جشن تشکیل شد. ادامه این جلسه متأسفانه به ترسیم چهره ای نامناسب از این قشر دست به قلم منجر شد، به طوری که بحث و جدل نتیجه ای نداد و کار به برخورد فیزیکی و ... در صحن خانه سینما انجامید که البته محدود به درگیری یک عضو همیشه جنجال آفرین با رئیس و نایب رئیس سابق انجمن و دخالت بقیه برای جدا کردن آنها باقی ماند.
به طوری که داورانی که در حال تماشای فیلم ها بوده اند و برخی مسئولان هم با بالا گرفتن این جنجال به تماشای آن ایستادند. هر چند این برخورد را نمی توان به وجهه و چهره عمومی قشر منتقدان نسبت داد ولی حتی شنیدن شکل گیری چنین برخوردی جای تأسف دارد. آن هم در عصری که ادعای تمدن گوش فلک را کر کرده و یک پرسش: همه این جنجال فقط برای داوری جشنی است که عمر کوتاه آن مصادف با بزرگداشت روز سینما پایان می گیرد؟ برای بزرگ کردن سینما جنجال می کنیم یا کوچک کردن خودمان؟
* چندی است رسم تشریفاتی وارد ساختار برنامه های رادیویی شده که حکایت جالب و در عین حال متظاهرانه ای دارد. به نظر می آید اخیراً هر چه تعداد دست اندرکاران برنامه های رادیویی بیشتر عنوان شود ( لزومی ندارد که واقعاً همان تعداد باشد! ) نشان دهنده کلاس برنامه و نوعی حرفه ای بودن از نوع جدید محسوب می شود. این تب تا جایی بالا گرفته که در یک برنامه رادیویی تعداد دست اندرکاران معرفی شده به 16-15 نفر رسیده، در حالی که افراد آشنا به مناسبات هم می دانند این تعداد 6-5 نفر بیشتر نبوده است. حالا در نظر بگیرید در چنین برنامه ای که قرار است اعداد و ارقام بار حرفه ای کار را بالا ببرند، مجری نام خواننده مرحوم ناصر عبداللهی را پس از پخش ترانه او به غلط عنوان کند! خوب است برنامه سازان رادیویی به جای خلق رسوم و مدهای خلق الساعه که هیچ دردی را دوا نمی کند کمی به شیوه های کاربردی حرفه ای شدن هم بیندیشند!
* هفته گذشته خبرگزاری مهر موجی در حد و اندازه های متعارف آفرید که پرداختن به آن خالی از لطف نیست. خبر توافق اولیه علی شاه حاتمی با آمیتاب باچان و سلمان خان (بازیگران مطرح هندی) برای حضور در فیلم جدیدش روز سه شنبه 30 مردادماه روی خروجی این خبرگزاری قرار گرفت. ادامه خبر حاکی از این است که پس از مذاکرات شاه حاتمی با فارابی و مشخص شدن تهیه کننده و سرمایه گذار، او سفر مجددی به هندوستان خواهد داشت تا مذاکرات خود را با باچان و سلمان خان قطعی کند.
آمیتاب باچان
روز پنجشنبه اول شهریور در خبری به نقل از یک خبرگزاری اعلام شد که قاسم جعفری قرار است تازه ترین فیلم خود را با نام "مجنون لیلی" (با نام هندی "رام و سیتا") در کشور هند فیلمبرداری کند و هم اکنون برای برای بازدید از لوکیشن های فیلم در این کشور به سر می برد. هر چند علاقه و قرابت سینما و مخاطبان این دو کشور همواره مطرح بوده و فیلم های هندی در سینما و تلویزیون طرفداران خاص خود را دارد، اما رویکرد یکباره سینماگران به این کشور در یک مقطع زمانی رویکرد جالبی است که در عین حال می تواند ناشی از یک تب تاریخی و یا ... یک رقابت تاریخی هم باشد!
* چند وقتی بود که از موج اخبار کذب مرگ هنرمندان خبری نبود، اخباری که خیلی سریع به مدد پیامک و ... فراگیر می شد و حتی به دست فرد مرحوم! می رسید. هنوز خبر فوت جواد رضویان، رابعه اسکویی، عزت الله انتظامی، کیارش اسدی زاده و ... را از یاد نبرده ایم که در مواردی حتی خبر درگذشت واقعی برخی سینماگران چون رسول ملاقلی پور را تحت تأثیر قرار داد. موج جدید این اخبار هفته گذشته با خبر مرگ محمدحسین لطیفی برجسته شد. خبری که روی خروجی چند سایت قرار گرفت و موجب نگرانی خانواده وی شد. لطیفی با خوش بینی خاصی این مسئله را به تشابه اسمی نسبت داده و مرگ را حق دانسته، ولی وقتی به سراغش بیاید! به نظر می آید آسیب شناسی این معضل امری ضروری و فوری در شرایط فعلی است. حضور چند روانشناس و روانپزشک در یک میزگرد برای تحلیل چرایی چنین رویکردی بسیار حیاتی تر از بسیاری از میزگردهای علمی، تخصصی تلویزیونی نیست؟
* گلایه یک بازیگر از کارگردان فیلم "نصف مال من، نصف مال تو" موج جدیدی را در سوءاستفاده از نام و عکس افراد حقیقی برجسته می کند. هنوز مدت زیادی از استفاده نادرست از نام یک نویسنده واقعی در مجموعه ای طنز به عنوان خلافکار نگذشته که گله وی به جایی نرسید و ... این روند امروز به استفاده نابجا از عکس بهروز مرادیان بازیگر نقش های کوتاه در فیلم های "باد و شقایق" و "آب و آتش" در فیلم "نصف مال من، نصف مال تو" انجامیده است.
اینطور به نظر می آید که این بازیگر برای تست دادن به این پروژه دعوت شده ولی پس از عملی نشدن قول و قرارها و انتخاب نشدن، متوجه شده از عکس او به عنوان کلاهبردار در فیلم استفاده شده و تماس های او با پخش کننده و کارگردان فیلم هم نتیجه نداده است. مرادیان عنوان کرده در صورتی که از او عذرخواهی نشود، صاحبان فیلم را تحت پیگرد قانونی قرار می دهد. این هم از آن اتفاقاتی است که در محدوده سینمای وطنی مفهوم خاص خود را پیدا می کند! در حالی که نمی دانیم با وجه و هویت حقیقی افراد چه می کنیم.
نظر شما