خبرگزاری مهر، گروه استانها - مریم شریفی: مدافعین سلامت از ابتدای ورود کرونا در کشور در خط مقدم مبارزه با این ویروس منحوس شبانهروز تلاش کردند.
با وجود طولانی شدن حضور مهمان ناخوانده در کشور و فرسایشی شدن مبارزه با بیماری، پزشکان و پرستاران کشور دست از تلاش برنداشته، میدان را خالی نکردند و در این راه تا پای جان مقاومت کردند.
شهیده «فاطمه سادات میردیلمی» هشتمین شهید مدافع سلامت استان گلستان است که در راه حفظ سلامت همشهریانش، جان خود را از دست داد.
بیش از پنج ماه است که همسر و فرزندان بانوی پرستار از نعمت داشتنش محروم هستند؛ اما جای خالی که هرگز پر نخواهد شد و غمی که جانشان را میفشارد تنها یک سوی ماجرا است.
قطع شدن حقوق مادر پرستار و مشکلات بزرگ مالی در خانوادهای که پدر خانواده به علت مشکلات پزشکی دیگر قادر به کار کردن نیست داغ خانواده دیلمی را دوچندان کرده و نمکی بر زخم دلشان شده است.
شاید به دلیل آنکه طبق قانون تکلف بر عهده پدر خانواده است، پرداخت حقوق و مزایا به خانوادههای بانوان شهیده به درستی صورت نگیرد، حال آنکه با توجه به شرایط سخت مالی که در جامعه وجود دارد، همسران با کمک هم بار تأمین اقتصاد را بردوش می کشند و فقدان هرکدام میتواند اقتصاد خانواده را متزلزل کند.
گفتگوی خبرنگار مهر با محمد تجری همسر شهیده «فاطمه سادات میردیلمی» را در ادامه بخوانید:
*چند سال با شهید میردیلمی زندگی کردید و ثمره این ازدواج چند فرزند بوده است؟
در سال ۱۳۷۸ با همسرم ازدواج کردم و ثمره این ازدواج دو دختر ۲۰ و ۱۴ ساله است.
* کمی در مورد سوابق کاری همسر شهیدتان گویید؟
فاطمه سادات میردیلمی متولد ۱۳۵۳/۴/۱ در شهرستان علی آباد کتول بودند، در سال ۷۶ در بیمارستان رسول اکرم در تهران رسماً کار خود را به عنوان پرستار آغاز کرد و بعد از حدود سه سال به بیمارستان پنجم آذر گرگان منتقل شد.
وی ۲۴ سال در قامت پرستار به مردم خدمت کرد و سرانجام در شهریور ۱۴۰۰ بر اثر ابتلاء به بیماری کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد.
*در مورد شهیده دیلمی برایمان بگویید؟
فاطمه سادات در یک خانواده مذهبی تربیت شده و انسان معتقدی بود، علاقه زیادی به اهل بیت داشت و حتی مداح اهل بیت بود، در مناسبتهای مذهبی در روستای زادگاه خود چندین بار در مجالس روضه زنانه مداحی میکرد و هرساله به مدت ۱۰ روز در ایام محرم مراسم عزا بر گزار میکرد.
یادم هست در اوج کرونا که خیلی شرایط کار در بیمارستان سخت و خطرناک شده بود به همسرم پیشنهاد دادم برای حفظ جان خودش کار را رها کند ولی در جوابم گفت کار ما یک کار تخصصی است و اگر میدان را خالی کنم کسی برای جایگزینی نیست و وظیفه دارم به مردمم خدمت کنم.
همسرم هرگز ترسی از کار کردن در محیط بیماران کرونایی در دلش نبود و با عشق و شجاعت به بیماران رسیدگی میکرد.
*در مورد نحوه ابتلاء و شهادت همسرتون توضیح دهید؟
هسر من دو بار به بیماری کرونا مبتلا شد، در گیری ریه شدید داشت ریه راستش ۷۰ درصد و ریه چپش ۳۰ درصد درگیر شده بود. هزینه درمانش بسیار بالا بود، به دستور پزشک معالج او نوعی آمپول خاص از تهران برای درمانش خریداری میکردیم که ماهانه بیش از ۳۵ میلیون تومان برای ما هزینه داشت و در توان بیمارستان نبود که این هزینه را بپردازد.
در مدت درگیری همسرم ماشین و خانه پدری ام را فروختم و وام هم گرفتم. هرکاری از دستم بر میآمد کردم ولی عفونت در تمام بدنش پخش شده بود و سرانجام تسلیم بیماری شد.
*فقدان همسر و تحمیل هزینههای سرسام آور درمان برای خانواده شما چه تبعاتی داشته است؟
مادر چراغ خانه و امید فرزندان است، خصوصاً برای دختران جوان من که به مادرشان علاقه زیادی داشتند و فکر نمیکنم نیاز به توضیح باشد که چقدر از نبود مادر رنج می کشند، فقط از خداوند میخواهم روح همسرم در آرامش باشد و به خانواده ام صبر بدهد.
من شغل آزاد دارم و مدت چند سالی است که گرفتار دیسک کمر هستم و نمیتوانم مثل قبل کار کنم، از طرفی به غیر از هزینههای بیمارستان، همسرم هر ماه ۱۱ میلیون تومان قسط وام را پرداخت میکرد ولی با شهادت همسرم تمام حسابهای او را مسدود کردند و اقساط وامهای ما عقب افتاده است.
نه تنها حساب مالی و حقوق شهیده میردیلمی قطع شده است بلکه به علت عدم پرداخت اقساط حقوق دونفر از پرستاران که ضامن او بودند هم مسدود شده است قسمت سختتر ماجرا این است که دو نفر از همکاران همسرم که ضامن وام او بودند حساب آنها مسدود شده و دردسر زیادی برای بندگان خدا به وجود آمده که از این بابت از روی آنها شرمنده ام.
*پاسخ مسئولین در قبال مشکل شما چه بوده است؟
بحث تصویب شهادتش پیش آمد، پنج ماه گذشته اما هنوز مدارک موجود در بیمارستان ارسال نشده و حتی ثبت احوال نیز علت گواهی فوت را سرطان ثبت کرده بود که چند ماهی درگیر این موضوع بودیم و چیزی از کرونا در علت فوت در پرونده درج نکرده بوند.
تأمین اجتماعی از پیش خودش همسرم را بازنشسته اعلام کردند و گفتن با حقوق پنج میلیونی بازنشستگی شهیده موافقت شده است و بنیاد شهید هم در جواب گفته است که تا زمانی که تاییدیه شهادتش از تهران نیاید و تصویب نشود ما جوابگو نیستیم.
دانشگاه و بیمارستان پنجم آذر هم که مشکلات زیادی دارند و نمیتوانند مشکلات خودشان را حل کنند تا برسد مشکلات شهدا و من در این شرایط به آنها حق میدهم.
الان ما مانده ایم یک سری طلبکار و ماهی ۱۱ میلیون قسط همسر شهیدم، با دو تا دختر که درس میخوانند و مخارج تأمین زندگی بدون آنکه هیچ در آمدی داشته باشیم زیرا به علت بیماری دیسک کمری که دارم به مدت پنج سال است که خانه نشین شده ام و توان کار کردن ندارم.
چندین بار هم به شورای شهر، کمیته امداد، بهزیستی و دانشگاه برای گرفتن وام بانکی مراجعه کردم تا بتوانم اقساط همسرم را پرداخت کنم، در چند روز اخیر به استانداری هم رفتم اما کمترین همکاری نکردند، نامه هم زدم اما خبری نشد.
من خطاب به مسئولین می گویم ما خانواده شهدا طلبکار کسی نیستیم اما همسر من جان خود را برای سلامت مردم نثار کرد و این حق یک بانوی شهیده نیست که فرزندانش این گونه در عذاب و تنگنا قرار بگیرند.
نظر شما