*خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: به عنوان محقق ادبیات معاصر فارسی، چه جنبه هایی از ادبیات ایران را مورد توجه قرار می دهید؟
- کلاوس پدرسن: چیزی که الان برای ما مهم است بررسی تاریخ ادبیات ایران و آن جنبه هایی است که رنگ و بوی مدرن دارد. من درواقع آثاری را بررسی می کنم که نویسنده آن دارای تفکری مدرن بوده باشد مثل صادق هدایت، بزرگ علوی و این روزها صنعتی زاده و... که ما به آنها پیش مدرن می گوئیم. کسانی هم که امروز تاریخ ادبیات ایران را می نویسند باید مدرن باشند. من می خواهم روی ادبیات مدرن ایران کارکنم؛ آن هم نه فقط بیوگرافی نویسندگان بلکه خود متن و تفسیر آنها. البته خیلی از داستان های شما هم بد است ولی به هرحال باید آنها را خواند و تحلیل کرد.
*چه آثاری از ایران اعم از شعر و داستان قابل ترجمه است؟
- خیلی از آثار قابل ترجمه است. مثلا آثار شهریار مندنی پور فوق العاده برای ترجمه مناسب است. از کارهای شهرنوش پارسی پور هم به دانمارکی ترجمه شده است. در مجموع داستان های کوتاه و بلند زیادی برگردانده شده است. من تمام داستان های معاصر ایران را نخوانده ام ولی داستان کسانی مثل مندنی پور و پارسی پور به درد ترجمه می خورند چون تنها به رئالیسم صرف نمی پردازند و این برای دانمارکی ها جالب است. من چند داستان از آنها را ترجمه کرده ام و مخاطبان استقبال خوبی نشان داده اند.
*ادبیات کلاسیک ایران همواره مورد توجه غرب است درحالی که این آثار مدرن نیستند و شما معتقدید آثار مدرن ما بیشتر به درد ترجمه می خورند. چرا هنوز توجهات به سمت آثار کلاسیک ماست؟
- بیشتر داستان نویسان ایرانی که رئالیستی می نویسند نظایرشان در زبان های دیگر مثل انگلیسی و آلمانی و دانمارکی و... کم نیست. مهم این است که آنها باید متفاوت از ما باشند تا ترجمه شوند مثل آثار آمریکای لاتین و رئالیسم جادویی.
*"بادبادک باز" اثری رئالیستی است اما این قدر مورد توجه دنیاست.
- این رمان بسیار فانتاسیک است و قصه ای پیچ در پیچ دارد. ضمن اینکه نگاه نویسنده هم مثبت است. خیلی از نویسندگان ایرانی دیدی منفی نسبت به دنیا دارند و دائم از مرگ و پوچی حرف می زنند. شاگردان من همیشه به من می گویند داستانی ایرانی به ما نشان بده که نگاهی مثبت در آن باشد. آنها حق دارند. از صادق هدایت تا شهریار مندنی پور نگاهشان به دنیا خیلی منفی و تیره است.
بیشتر داستان نویسان ایرانی که رئالیستی می نویسند نظایرشان در زبان های دیگر مثل انگلیسی و آلمانی و دانمارکی و... کم نیست. مهم این است که آنها باید متفاوت از ما باشند تا ترجمه شوند مثل آثار آمریکای لاتین و رئالیسم جادویی
*پس تنها وجه فرمالیستی ملاک نیست.
- بله. باید نگاه نویسندگان هم عوض شود.
*آیا شعر کهن ما مثل مولوی و حافظ و... به دلیل همین نوع نگاه عارفانه و مثبت اندیش مورد توجه غرب است؟
- ادبیات کهن شما برای شناخت و تحقیق مورد توجه ماست. اجازه بدهید صریح به شما بگویم. تنها نظیر من، دانشمندان و محققان اروپایی و آمریکایی هستیم که خیلی دوست داریم شعر فارسی بخوانیم. مردم توجه چندانی به این مساله ندارند. بیشتر دانشمندان هستند که به آن علاقه دارند. می توانم بگویم محققانی که سن شان بالاست تحت تاثیر موج ناسیونالیسمی که در دهه های گذشته در ایران رواج یافت نسبت به ایران کنجکاو شدند. زمانی که رضا و محمدرضاپهلوی ناسیونالیسم شدیدی را در ایران باب کردند و ایرانیت را ترویج دادند محققان غرب هم به تاریخ این کشور که در متون کهنی مثل شاهنامه هم متجلی بود روی آوردند و آنها را خواندند. آنها البته به این آثار علاقه هم پیدا کردند ولی آن موج ناسیونالیستی ایرانی بود که دانشمندان غرب را به شناخت ایران ترغیب کرد. ضمن اینکه ادبای ایران هم مثل دکتر خالقی مطلق، امیدسالار و... در غرب تاریخ ایران را معرفی کردند و محققان اروپایی را به این مقوله راغب تر ساختند. باید قبول کنیم وقتی که شعر ایران ترجمه می شود دیگر آن زیبایی و بداعت را از دست می دهد؛ بنابراین همه دلیل توجه به این آثار به خاطر وجوه زیبایی شناسی آنها نیست. با این حال من خودم شخصا شیفته ادبیات ایرانم و دوست دارم همیشه فردی ایرانی برایم شعر فارسی بخواند. شاید بتوان گفت فقط یک درصد دانمارکی ها این علاقه را دارند. به هرحال همه نمی دانند چنین ادبیاتی وجود دارد.
*آیا همانطور که ما در برخی رشته های دانشگاهی ادبیات کلاسیک غرب را جزو واحدهای درسی و سرفصل های درسی داریم در دانمارک هم به ادبیات ایران به صورت جدی پرداخته می شود؟
- ما باید کمی درباره ایران باستان و خط پهلوی بخوانیم. تقریبا مطالب درسی ما درباره ایران به ایران قدیم مربوط می شود.
*آیا فعالیت نمایندگان و رایزنان فرهنگی ما آنجا به چشم می آید؟ آیا برنامه ها و مراوداتی مشخص با دانمارکی ها دارند؟
- در دانمارک خیر ولی در سوئد ظاهرا بیشتر است. شاید به این دلیل که در دانمارک نزدیک به ده هزار ایرانی داریم درحالی که در سوئد صد هزار ایرانی هست و رایزنان فرهنگی شما در آنجا فعال ترند. خود سفارتخانه در دانمارک کاری به آن شکل انجام نمی دهد.
*می توانید بگوئید درمجموع کارهای ما چه مقدار آنجا ترجمه می شود؟
- بله. بعد از مندنی پور و پارسی پور هم داستان های شما ترجمه شده است. هر سال مجموعه ای از داستان های جهان منتشر می شود که آثار از نویسندگان ایران هم در آن هست. می دانم که ترجمه شده ولی متاسفانه نام نویسندگان را به یاد ندارم. مثلا سال قبل دو داستان کوتاه که متعلق به دو سه سال گذشته ادبیات ایران بود در یک مجموعه داستان دیدم که جالب بود.
*روال ترجمه آنها چگونه است؟ آیا خود نویسندگان با مترجمان وارد مذاکره می شوند؟
- خیر اینطور نیست. معمولا علاقه مندانی مثل ما دور هم جمع می شویم و کارهایی را انتخب می کنیم و دست به ترجمه آنها می زنیم. این کار را ایران شناسان و ادب دوستان غربی در دانشگاه ها و مراکزی مختلف در انگلیس و ایالات متحده و... انجام می دهند.
*ما در ایران نویسندگان دانمارکی را نمی شناسیم. چرا آثار داستان نویسان شما ترجمه نمی شود؟
معمولا علاقه مندانی مثل ما دور هم جمع می شویم و کارهایی را انتخب می کنیم و دست به ترجمه آنها می زنیم. این کار را ایران شناسان و ادب دوستان غربی در دانشگاه ها و مراکزی مختلف در انگلیس و ایالات متحده و... انجام می دهند
- شاید کسی نیست که بتواند از دانمارکی به فارسی ترجمه کند. من خودم البته داستان هایی دانمارکی آورده ام و به برخی پیشنهاد ترجمه داده ام تا از زبان انگلیسی به فارسی برگردانند. هانس کریستین اندرسن را همه دنیا می شناسند و درمجموع این گونه هم نیست که دنیا با ادبیات ما بیگانه باشد. ادبیات معاصر دانمارک به خوبی به زبان های فرانسه و آلمانی و انگلیسی در سرتاسر دنیا ترجمه می شود. با این حال من متخصص ادبیات دانمارکی نیستم و نمی توانم نظر قطعی بدهم.
*آقای پدرسن، از تشکیلات نویسندگان و کانون ها و انجمن های قلم در دانمارک بگوئید. متاسفانه تشکل های ما در ایران از گذشته تا امروز گرفتار مسائل سیاسی شده اند و نتوانسته اند پا بگیرند و وظایف خود را انجام دهند. در دانمارک تشکل نویسندگان چه عملکردی دارد؟
- باید بگویم کانون نویسندگان دانمارک بسیار قوی و منسجم عمل می کند و تقریبا همه نویسندگان کشور عضو آن هستند. این کانون فعالیت های زیادی دارد. مثلا یک بخش از کار آن این است که نویسندگانی را که کارهایشان فروش بالایی ندارد معرفی می کند و در قالب برنامه هایی به همه می شناساند. کانون از دولت هم کمک می گیرد و در ضمن در برخی رویدادها و اتفاقات سیاسی هم اگر لازم بداند دست به موضع گیری می زند. با این حال فعالیت کانون را نمی توان صرفا سیاسی دانست. چیزی که ظاهرا در کانون مشابه ایران وجود نداشته دفاع از حقوق صنفی مولف و پدیدآورنده و توجه به مقولاتی از این دست بوده است. این درحالی است که کانون نویسندگان دانمارک همچون مرکزی حقوقی به دنبال استیفای حقوق نویسندگان است. این کانون همچنین به مردم می گوید که نویسندگی کاری سخت و دشوار است و درآمد آنچنانی ندارد. البته کاری که برای رفع این مشکل انجام داده هم در نوع خود جالب است. آنها سازوکاری تعریف کرده اند تا هر نویسنده ای پس از انتشار کتابش بتواند یک نسخه از آن را به کتابخانه ها بفرستد. هر نسخه برای یک کتابخانه و این امر بسیار گره گشای مسائل مالی نویسندگان بوده و منبع درآمد خوبی به شمار می رود. کانون نویسندگان دانمارک برای انجام این مهم تلاش زیادی کرد تا اینکه سرانجام با موافقت وزیر فرهنگ توانست آن را به عمل دربیاورد.
نظر شما