به گزارش خبرنگار مهر، کیومرث منشی زاده - نویسنده و شاعر - در ابتدای سخنانش از دن کیشوت به عنوان یکی از مشهورترین رمان های حال حاضر جهان در گونه طنز یاد کرد و گفت: تعریف دادن از طنز و شعر کار بسیار مشکلی است و تنها می توان گفت که اینها همان چیزهایی هستند که در ذهن همه هست اما در هر صورت گفته اند که طنز سخن طرفه، بهت آور و والایی است که مخاطب را شگفت زده می کند و احساس لذت به او دست می دهد. همان طور که بلینسکی منتقد معروف می گوید اصلی ترین کار در خواندن کارهای طنز لذت بردن است. به عقیده من تنها کتابی که ارزش داشته است دو مجلد باشد، دن کیشوت است که اتفاقاً مجلد دوم از اول خواندنی تر است.
وی افزود: ادبای جهان گفته اند که ادبیات با نخستین جرقه جنونی که در مغز دن کیشوت زده شد آغاز می شود و دلیل این مدعا نیز این است که رمان سروانتس - از زمان تولدش تاکنون (نزدیک به 400 سال) - پس از انجیل بیشترین تیراژ را در جهان داشته است و دیگر اینکه تنها در شوروی 90 بار به زبان های گوناگون ترجمه شده است.
منشی زاده اضافه کرد: بسیاری امیل زولا را واضع ناتورالیسم می دانند اما اگر ناتورالیسم را به معنای واقعی آن (مزاج و طبع گرایی) تعریف کنیم، این سروانتس است که واضع ناتورالیسم است. او در رمانش دو طبع ساخته است؛ یکی طبعی بلغمی مزاج و خوش گذران مانند "سانچیو پانزا" و دیگری آدمی سودایی مانند "دون چی خوته" یا همان دون کیشوت. در واقع سانچیو پانزا همه چیز را آن گونه می بیند که هست اما دون کیشوت هر چیزی را جور دیگری می بیند. با خواندن کتاب مخاطب از خود می پرسد که آیا دیوانه واقعی ما هستیم یا دون کیشوت؟!
این منتقد با اشاره به اظهارنظر تولستوی درباره رمان سروانتس که گفته بود "بعد از اختراع خط تا کنون چنین کتابی نوشته نشده است"، گفت: به عقیده من نیز اگر مجموع آثار شکسپیر را در یک کفه ترازو و دون کیشوت را در کفه دیگر ترازو قرار دهیم کفه ترازوی دون کیشوت سنگینی می کند.
منشی زاده ادامه داد: از هر 10 نفر در جهان یک نفر به زبان اسپانیایی سخن می گوید و در واقع اسپانیایی فکر می کند و اساساً چنین زبان مهمی می تواند چنین رمانی هم بیافریند به همین خاطر لورکا، بونوئل و دالی که از بنیانگذاران مکتب سورئالیسم اند، نخستین کارهایشان را با بررسی دن کیشوت آغاز می کنند.
وی با طرح این سوال که آیا دون کیشوت کتابی طرب انگیز است یا غم انگیز، گفت: ولادیمیر ناباکوف - خالق لولیتا - که زمانی کرسی مهمی در دانشگاهی آمریکایی داشت درباره دون کیشوت گفته است که "سروانتس دون کیشوت (قهرمان داستانش) را بسیار اذیت کرده و او را واقعاً آزار داده است و نویسنده نباید چنین کاری با قهرمان داستانش بکند" و نکته جالب اینکه کرسی استادی ناباکوف را به خاطر همین اظهار نظر از او گرفتند. به هر حال دون کیشوت مخاطب را می خنداند اما خنده هایی شقاوت آمیز و ما در سراسر رمان با تقابل عمل و آرزو در شخصیت دون کیشوت مواجهیم.
این شاعر و منتقد در پایان، ترجمه محمد قاضی از رمان دون کیشوت را خوب توصیف کرد و گفت: اگرچه ترجمه قاضی نعل به نعل نیست اما بسیار قشنگ و خواندنی است و با لحن های متفاوت رمان مطابق است.
نظر شما