خبرگزاری مهر- گروه استانها- مهسا حشمتی: سائلان درگاه الهی با دستان خالی در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان، شبی که طبق روایات شب قدر نامیده شده با چشمانی گریان و دلی امیدوار به مزار شهدای کرمانشاه آمده و رو به سوی خداوند آوردهاند تا با وساطت شهدا که بندگان آبرومند خدا هستند، نوای «الهی العفو» سر داده و فرصتی دوباره از پروردگارشان بگیرند، در میان جمعیت پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگی به درگاه خداوند آمدند و صدای بال زدن فرشتگان عرش را شاید فرشیان نشنوند اما نورانیت چهره کودکانی که کنار مادر خود معصومانه به اطراف نگاه میکنند کم از طراوت حضور ملائکه ندارد.
شب بیست سوم درب آسمان باز است و مجال رسیدن به خداست، سخنران از مهر خدا میگوید و معجزه توبه را بازگو میکند روایت قدسی را برمیشمارد که هر بار شنیدنش شرم میآورد برای بندهای که فراموش میکند ارباب و مولایش همیشه مشتاق بازگشت اوست و خداوند متعال در حدیث قدسی میفرمایند: اگر بندگانِ گناهکارم بدانند که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم، از شدت شوق میمُردند.
صدای گریه دختر جوانی حواسم را پرت میکند، نگاهم سمتش رفت و تسبیح فیروزهای دستانش را دیدم که با ذکر یاعلی مهرههایش را یکی پس از دیگری به عقب میراند و گویی برای قبول توبهاش به مولا علی (ع) روی انداخته است.
تقدیر یکساله ما در حال رقم خوردن است؛ یکی آرزوی شهادت میکند و دیگری شاید از دنیا چیزی طلب دارد، در نگاه هیچکس نشانی از بینیازی نیست، اینجا دستها خالی است اما دلها امیدوار از آن که شامل لطف پروردگار شوند.
خداوندا بندگانت را به میهمانی خوان گستردهات فراخواندی و با عنایت و کرمت پذیرایی کردهای چگونه استغفار کنم از گناهانی که مانع ظهور صاحبالزمان شده و گناهانی که حاصلش نسیان از آخرت بوده و مرا سرکش کرده است.
دعای جوشن کبیر را زمزمه میکنم؛ یَا رَفِیقَ مَنْ لاَ رَفِیقَ لَهُ ای همراه آنکس که همراهی ندارد، به الغوثها که میرسم زبانههای آتش گناهانم را به یاد میآورم.
به آرامگاه شهیدی که کنارش نشستهام نگاه میکنم، اینجا منزل ابدی است، شهید… برایم سوال شد که آخرین شب قدرش را چگونه گذرانده که تقدیر یکسالش برای همیشه عاقبت بخیریاش را رقم زده، وقتی بندهای جوشن کبیر را میخوانده و نام خدا را صدا میکرده کدام فرشته صدایش را به عرش رسانده سپس برایش فاتحهای خواندم و التماس دعا گفتم، ایمان دارم به حی بودن شهدا و میدانم صدایم را شنیده است.
بند آخر جوشن کبیر رسید؛ ای بزرگی که به وصف در نیاید، ای دادگری که ستم ننماید، ای توانگری که نیازمند نشود، ای بزرگی که کوچک نگردد، ای نگهداری که غفلت ننماید منزهی تو، ای خداوند به فریادمان رس ما را از آتش رهایی ده.
مداح از غربت امیرالمومنین در شبهای کوفه میگوید و صدای گریه عاشقان امام علی بلند میشود، چه سعادتی است آن کس که این شب را در نجف احیا میگیرد و چه حسرتی در دل تکتک کسانی که آرزویش را دارند، آهسته آهسته آماده میشویم برای قرآن به سر گرفتن، قرآن را واسطه قرار میدهیم و خدا را به ۱۴ معصوم قسم میدهیم برای بخشش گناهانمان و دعا میکنیم برای عاقبتبخیر شدن، عاقبتی که با شهادت بخیر میشود.
خدا را قسم میدهیم به خوبانش، به امام رضا (ع) میرسیم و دلها هوای صدای نقارهخانه میکند و کبوترهای جای گرفته روی سقاخانه حرم حضرت، الهی به علی بن موسی، به علی بن موسی… خداوندا به حق امام رئوف این دستها را خالی برنگردان و دیدن ظهور امام زمان را در تقدیرمان قرار بده.
نسیمی میوزد و عطر گلاب فضا را پر میکند، عطر استجابت در مزار شهدا پیچیده است، دلها آرام گرفته گویی نوای العفو به خدا رسیده است، مولای ندیدهام کی زمان آن میرسد که نمازمان را به شما اقتدا کنیم و شمیم حضورتان را با عمق جان تنفس کنیم، امام زمان من این روزها جهان پر است از حسرت و سیاهی، ظلم و تاریکی، الهی بالحجه بالحجه بالحجه… خدایا تو را به صاحب عصر قسم میدهیم عمر این فراق پایان یابد با دیدار مهدی موعود، مراسم تمام میشود و سبکبال باز میگردیم و یادمان هست که میعاد بستهایم با پروردگارمان برای عبد بودن و عبد ماندن.
نظر شما