" حميد امجد " نويسنده و كارگردان نمايش " بي شير و شكر "
به گزارش خبرنگار هنري " مهر "، روز گذشته پس از اجراي دوم نمايش " بي شير و شكر " جلسه گفت و شنود اين نمايش با حضور " حميد امجد " و " مهرداد ضيايي " كارگردانان نمايش، " كامبيز اسدي " و " عباس عبد العلي زاده " نمايندگان انجمن منتقدان و نويسندگان تئاتر ايران و " حسن باشتاني " كارشناس نمايشنامه نويسي برگزار شد. در ابتداي جلسه " حميد امجد " در مورد تفاوت شيوه اجرايي اين نمايش با ديگر نمايش هاي خود گفت: شيوه من استفاده صرف از شيوه هاي تئاتر سنتي و شرقي نيست. بلكه شيوه اي است كه چند بار امكان آن پيش آمده كه آن را تجربه بكنم.
وي ادامه داد: موضوع اين نيست كه من شيوه اي داشتم و حالا بخواهم عوضش كنم. از طرف ديگر احساس مي كنم اين نمايش ادامه همان نگاهي است كه شما صحبتش را كرديد. باز يك مبارك داريم و يك فضايي كه متاثر از لحظاتي از فضاهاي نمايش سنتي است. در عين حال در يك فضاي امروزي، پاره پاره تر، سياه تر و شبيه تر به زندگي امروزي سير مي كنيم. در واقع يك تخته حوضي معاصر با تلخي بيشتر.
امجد در مورد زمان نگارش متن خود گفت : اين متن در سال 76 نوشته شده بود و از آن سال در تمام بروشورهاي گروه پرچين و ما اين نمايش را به عنوان كار بعدي گروه اعلام مي كرديم اما امكان اجراي آن به دلايل پيش نمي آمد. اين متن زماني كه نوشته شد هيچ متن و يا فيلمي راجع به موضوع افغانستان نبود و شايد بهتر بود در همان موقع اجرا مي شد.
نويسنده نمايش " بي شير و شكر " در پاسخ به اين سئوال كه آيا تمام اپيزودهاي اين متن يك جا نوشته شده است يا به مرور، گفت: نطفه اصلي متن يك جا در سفري كه من به شيراز داشتم بسته شد. البته به مرور زمان و بنا به اتفاقاتي كه در افغانستان مي افتاد در متن اصلاحاتي انجام مي دادم تا هم چنان موضوع به روز باقي بماند. مثلا زماني كه قتل عام مزار شريف اتفاق افتاد، كه براي من خيلي تلخ بود، من تمام شوخي هاي راجع به مزار شريف را حذف كردم.
در ادامه جلسه " حسن باستاني " كارشناس جلسه در مورد اين نمايش گفت: من اين امكان را داشتم كه با مساعدت آقاي امجد متن را قبل از اجرا بخوانم. متن خيلي تلخ بود. يعني واقعا به مثابه اسم متن اين متن تلخ بود. اما وقتي اجرا را ديدم اين همه تلخي را با شيريني اجرا به ما نشان داده شد و در اين جا يك گروتسك شكل مي گيرد. يعني در اوج تراژدي ما مي خنديديم.
وي ادامه داد: تمام آدم ها در يك فضايي كه هوشمندانه انتخاب شده بود يعني يك كافي شاپ مي آمدند و مي روند و بر اثر اين رفت و آمد مقطع هايي از زندگي آدم ها براي ما برملا مي شود. تمام آدم ها از خود مبارك تا تمام شخصيت ها به نوعي شكست خورده هستند و اين بي هويتي يك جامعه دردمند را نشان مي دهد. اثر يك طنز تلخ سياسي و اجتماعي را نشان مي دهد. همه در بهره گيري از آدم هاي ديگر تلاش مي كنند و در عين حال كه بازي مي دهند بازي خورده هم هستند. در نهايت در اين جنگ همه آنها شكست خورده هستند.
هم چنين " عباس عبد العلي زاده " در مورد اين نمايش گفت: به نظر من اگر نمايش تخته حوضي در اين چند سال متوقف نمي شد و رشد مي كرد بايد به يك چنين جايي مي رسيد و چنين شكلي پيدا مي كرد، و اين نمايش تكامل يافته رو حوضي بود.
در ادامه جلسه " حميد امجد " در مورد شخصيت " مبارك " گفت: سياه در روحوضي مابه ازاي بيروني داشت. سياه ها در عصر قاجار به صورت برده وارد ايران مي شوند و چون تفاوت زباني آنها با ايرانيان جدي است و نمي توانند مخرج خيلي از كلمات را درست ادا كنند، كم كم در خانواده ها و در طبقه اي كه اين غلام ها را دارند مسخره كردن و دست انداختن اين غلام ها رايج مي شود. در واقع تقليد كه شكل مي گيرد اين مسئله وارد روحوضي و تقليد مي شود. اما امروز ما نمايش سياه بازي را در حالي داريم كه ديگر سياه به آن مفهوم نداريم و پس بايد معادل يابي كنيم، يعني پيدا كنيم كه مانند سياه بتواند زرنگي، رندي، سادگي، معصوميت و حتي اختلاف زباني داشته باشد. به نظر من اين آدم مي تواند يك افغاني باشد.
در ادامه جلسه تماشاگران سئوالات خود را از گروه اجرايي پرسيدند.
گفتني است اين جلسه ساعت 24 آغاز شد و تا 1 صبح ادامه داشت اما با اين اوصاف گروه اجرايي و تماشاگران استقبال خوبي از اين جلسه به عمل آوردند.
نظر شما