۲۸ شهریور ۱۳۸۶، ۱۳:۰۸

خاستگاههای فلسفه سیاسی (14)

افلاطون و حکومت فیلسوفان

افلاطون و حکومت فیلسوفان

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: 
آموزه‌های افلاطون بنا کننده اندیشه منسجم سیاسی است. نظریه دولت او در یک سازگاری سیستماتیک با قرائت او از انسان و جامعه و قرائت از عدالت و آرمان بشری قرار دارد. از همین رو آموزه‌های افلاطون طی قرنها منبع الهام و مورد بحث همه متفکران و معتبرترین محافل فلسفی و سیاسی جهان بوده است. دو پایه اصلی تفکر سیاسی افلاطون آمیزش عقل و حکومت و نخبه گرایی است.

 به باور افلاطون همه انسانها از توانایی و استعداد یکسانی برخوردار نیستند. از این رو «نخبگان» که نسبت به افراد عادی از نظر هوش و قوه رهبری برتری دارند شایسته ترین افراد برای بدست گرفتن امور کلیدی جامعه بویژه در امر حکومت و قضاوت هستند و اصولا امر حکومت در انحصار زبدگان باید باشد. 
افلاطون معتقد است که اکثر انسانهای عادی، ساده بین، راحت طلب و فاقد توانایی کشف حقیقت‌اند و تنها عده اندکی آن هم پس از یک دوران بسیار طولانی آموزش و آزمایش و تربیت روحی، فکری و بدنی در سنین پس از پنجاه سالگی مجاز به مداخله در امر دشوار رهبری، حکومت و هدایت انسانها به سعادت و خوشبختی‌اند. دانش و اخلاق که تنها عده اندکی از زبدگان از عهده کسب شان بر می آیند مهمترین تضمین در برابر خطرات مهمی چون بی‌لیاقتی، کژروی و فساد حکومت است. افلاطون در آرمانشهر خود یک نظم اجتماعی آرمانی را در برابر بشریت قرار می‌دهد که دو پایه اصلی آن عبارت از عدالت و حکومت زبدگان است.


از نگاه افلاطون دمکراسی امری غیرعقلایی است و آزادی موجب بحران در جامعه و مانع دستیابی به انسان ایده آل می‌شود. اما آن نخبگانی که برای تربیت در آکادمی‌های مخصوص جهت رهبری جامعه برگزیده می‌شوند، از دید افلاطون باید از هرگونه تعلق طبقاتی و خانوادگی و داشتن اموال خصوصی و حتی امکان ازدواج منع شوند تا مبادا عدالت و حقیقت فدای انگیزه‌های دیگر شود. افلاطون در رساله «جمهوری» معیارهایی جهت گزینش شایسته ترین افراد برای حکومت پیش می‌کشد که به عقیده برخی از اندیشه پردازان مدرن از منابع اصلی الهام حکومتهای کمونیستی و فاشیستی در گزینش و تربیت کادرهای رهبری بوده است. افلاطون یک دمکراسی مستقیم و گفتگوی عقلایی در میان گروه اندک نخبگان را در کنار شرایطی مانند جدایی قدرت از ثروت و «حکومت فیلسوفان» ضامن یک نظم اجتماعی آرمانی و عادلانه می‌داند.

اندیشه‌های افلاطون پس از ۲۰۰۰ سال همچنان از پرنفوذترین آموزه‌ها در دنیای سیاست است. در جهان امروز بدون تردید دو ایدئولوژی از نظر قدرت نفوذ و گستردگی و کارآمدی در راس آموزه‌های سیاسی قرار دارند که عبارتند از لیبرالیسم و افلاطونیسم (نخبه گرایی). گرچه کاربرد واژه افلاطونیسم چندان رایج نیست، اما خمیرمایه اصلی اندیشه افلاطون همان نخبه‌گرایی است که مترادف با افلاطونیسم است. جوهر اصلی اندیشه افلاطون تاکید اساسی بر نقش و جایگاه کلیدی دانشمندان، کارشناسان و متخصصان در اداره امور جامعه است. افلاطون به رهبری جامعه توسط نخبگان و آموزش دیدگان باوری عمیق دارد و معتقد است که قدرت گیری توده عوام که اسیر احساسات و روزمره گرایی‌اند، شیرازه جامعه را از هم می‌گسلد و لذا قدرت واقعی باید در اخیتار نخبگان قرار گیرد.


اما افلاطون به تفصیل درباره نخبگان توضیح می‌دهد. منظور او از نخبگان کسانی‌اند که از راه زحمت فراوان به کسب دانش نائل شده و به انواع فضایل انسانی از جمله عدم سواستفاده از قدرت شخصی دست یافته‌اند. 
حضور اندیشه‌های نخبه‌گرایانه افلاطون را امروز می‌توان در تمام حکومت های دمکراتیک موجود جهان ملاحظه کرد که ترکیبی از منتخبین شهروندان و کارشناسان حوزه‌های گوناگون هستند. به عنوان مثال در اتحادیه اروپا بخش مهمی از امور از سوی کارشناسان و متفکران اداره می‌شود و بحث در باره توازن میان دمکراسی مشارکتی و نخبه‌گرایی از مهمترین چالشهای آن است.


جهانی‌شدن یکی از تهدیدهای مهم دمکراسی در جهان امروز به شمار می‌آید. در این تردیدی نیست که دمکراسی و مردم سالاری پروژه‌ای ملی و تنظیم کننده حوزه روابط انتخاب کنندگان و منتخبین است. اما روند جهانی شدن شکاف میان ایده‌آل و واقعیت در کارکرد دمکراسی را به میزان چشمگیری افزایش می دهد و منتخبین را نه در برابر انتخاب کنندگان بلکه در برابر دیگر بازیگرانی قرار می دهد که منافعی جز انتخاب کنندگان راهنمای رفتار آنهاست.


از سوی دیگر یکی از ضعف‌های کلیدی اندیشه نخبه گرایانه فقدان ساز و کارهای کنترل کننده در 
نظام نخبه‌گراست. اما افلاطون خود بر این ضعف اساسی آگاه بود. به همین دلیل وی یک شرط اساسی را برای تحقق نظام رهبری نخبگان مورد تاکید جدی قرار داده است که عبارت از این است که زمامداران حق داشتن خانواده و دارایی را نباید داشته باشند. افلاطون بارها تاکید می‌کند که در غیر این صورت دولتمداران منافع شخصی را بر منافع همگانی ترجیح خواهند داد. اما نباید فراموش کرد که در سیستم فکری افلاطون انسانها به طور مادر زاد از استعدادهای متفاوت برخوردارند. به باور افلاطون اکثریت مردم از عقل لازم برای هدایت جامعه برخوردار نیستند و تنها عده اندکی دارای عقل، استعداد و توان رهبری جامعه‌اند.

به هرحال با گذشت بیش از ۲۰۰۰ سال از آموزه‌های افلاطون امروز تردیدی نیست که در عالم واقعی انسانی، وجود زبدگان مطلوب افلاطون که از زندگی خانوادگی و داشتن ثروت چشم بپوشند، تنها یک خواب و خیال است. اما دمکراسی با وجود ضعفهای درونی آن از امکانات و قابلیت های بسیاری برای رشد همگانی افراد جامعه برخوردار است. لذا نخبه گرایی مورد نظر افلاطون از این منظر که از دانش و توان زبدگان باید برای تکمیل دمکراسی و غلبه بر ضعف های آن سود جست، همچنان اهمیت خود را حفظ کرده و در سر هر آزمون مهم سیاسی روز آمد بودن خود را اثبات می‌کند. لذا امروزه در همه نظام‌های دمکراتیک جهان این توازن میان مردم سالاری و زبده گرایی به این شکل ایجاد گردیده است که حفظ مغزها و اندیشه‌ها و دادن جایگاهی مهم به آنان در نظام سیاسی و اجتماعی همچون بهترین سرمایه‌های اجتماعی هر نظام دمکراتیک محسوب می‌شود.

کد خبر 555110

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha