به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای مراسم، بیتا رهاوی - شاعر - به خواندن شعر بلند کوچه اثر زنده یاد فریدون مشیری پرداخت که "کوچه خوانی" او با استقبال حاضران روبرو شد.
پس از آن غلامحسین امیرخانی رئیس انجمن خوشنویسان ایران در سخنانی یاد و خاطره فریدون مشیری را گرامی داشت و گفت: خاطره او ضمن اینکه غمگینی را بار می آورد، شادی و سروری را نیز -شاید هم تنها در ذهن من - به یاد می آورد که زنده کردن خاطرات آن سال ها تائید این ادعاست.
مشیری دارای چندین چهره اما به دور از هر نوع دروغ و ریا بود
وی با ذکر خاطراتی از دیدارهایش با مشیری، افزود: خیلی از هنرمندان ایران و جهان شخصیت هایی دوگانه و گاه چندگانه داشته و دارند که لزوماً هم بد نیست اما مشیری که او نیز دارای چندین چهره و وجه بود، هیچ گاه گرفتار دروغ و ریا نشد و این را من در محافلی که شخصیت ها و مقامات عالی مملکتی هم حضور داشتند، به عینه می دیدم؛ او هیچ گاه به خاطر این افراد رفتار و گفتارش را تغییر نمی داد.
سپس همایون خرم آهنگساز، نوازنده ویولن و همسایه و دوست قدیمی فریدون مشیری در سخنانی گفت: همیشه معتقد بوده ام که ارتباط تنگاتنگی بین موسیقی و شعر و ادبیات ما وجود داشته است و این ارتباط عمیق تا آنجاست که گاهی کلامی بسیار زیبا خوانده یا سروده شده اما چون با آهنگی دلنشین همراه نشده، تاثیری برجا نگذاشته است.
وی با تجلیل از شاعر کوچه برای سرودن این شعر، در توصیف آن گفت: کوچه آن چنان در تاریخ درخشیده که هنوز هم درخشش اش به عنوان چیزی جاودان ادامه دارد.
آرزویم را محقق می کنم؛ آهنگی برای شعرهای مشیری می سازم
خرم، فعالیت شاعرانی مانند هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیمین بهبهانی، نادر نادرپور و فریدون مشیری را در شورای شعر رادیوی سال های قبل از انقلاب، ستودنی برشمرد و از اینکه نتوانسته - با وجود علاقه ای که هم او و هم مشیری به ساختن آهنگی برای شعرهای او ابراز کرده اند - برای شعرهای مشیری آهنگی بسازد ابراز تاسف کرد اما گفت: در حال حاضر بر روی شعرهای فریدون مشیری فکر می کنم و امیدوارم بتوانم آهنگی بر آنها بسازم.
فرهاد فخرالدینی رهبر ارکستر ملی ایران - که تاکنون چندین قطعه از شعرهای مشیری را آهنگین کرده است - نیز در این مراسم با اشاره به نخستین آشنایی اش با این شاعر، گفت: سال 51 و هنگامی که همسرم شعری از فریدون مشیری را برای من آورد و از من خواست که برای آن آهنگی بسازم، با فریدون آشنا شدم.
وی افزود: "برای دخترم بهار"، "برج"، "اشتیاق"، "آخرین جرعه این جام"، "یاد یار مهربان" و چند قطعه دیگر از جمله اجراهای من بوده که آنها را ادای دینی به این شاعر می دانم.
وجه اجتماعی شعرهای فریدون مشیری کمتر مورد توجه بوده است
سپس پگاه احمدی شاعر جوان در سخنانی ضمن خواندن برخی از سروده های عمدتاً اجتماعی مشیری، از او به عنوان شاعری دارای چنیدن وجه - به ویژه وجه بارز اجتماعی و ملی میهنی - یاد کرد و گفت: مشیری از همان آغاز کار سرایش نیز که عمدتاً عاشقانه، آهنگین، رمانتیک و تغزلی می سرود، از این دست سروده ها (سروده های اجتماعی) کم ندارد و مجموعه "از دریچه ماه" تعداد بیشتری از این نوع سروده ها را در بر گرفته است؛ از جمله شعرهای "البرز" و سوگ سرود "بر بالین خرمشهر".
رضا سیدحسینی مترجم و منتقد ادبی نیز در مراسم هشتاد و یکمین سال تولد دوست دیرینش، با بیان خاطراتی از سال هایی که با هم در مدرسه پست و تلگراف همکلاسی بوده اند، گفت: فریدون با ناظم مان، پژمان بختیار که او هم طبع شاعری خوبی داشت دوستی بسیار نزدیکی داشت و با یکدیگر بسیار می نشستند و شعر می گفتند.
رئیس روابط عمومی پست و تلگراف ایران، کارش همان ادبیات بود!
وی ادامه داد: من در آن سال ها سرگرم کار ترجمه بودم و فریدون نیز مشغول سرودن و هر دو ضمن این کارها به فعالیت اقتصادی هم می پرداختیم؛ من بیشتر درگیر کارهای فنی بودم و او پس از اینکه وارد کار روابط عمومی شد، پس از مدتی ریاست روابط عمومی پست و تلگراف را هم عهده دار شد اما کار اصلی هر دو ما و دوستان دیگرمان همان ادبیات بود.
این منتقد ادبی درباره شعرهای فریدون مشیری هم گفت: شعرهای اجتماعی مشیری کاملا روشن و همانند یک مقاله یا داستان کوتاه مشخص و واضح است. شعرهای عاشقانه اش نیز طرفداران و جایگاه خاصی در آثارش دارد.
از موسیو بودن بیزارم دلم هوای تو را کرده!
در پایان این مراسم، پیام سروش حبیبی مترجم و از دوستان شاعر کوچه قرائت شد که حبیبی در آن ضمن بیان خاطراتی از گذشته خود با فریدون مشیری، از اینکه زندگی اش را در خارج از کشور و دور از دوستان قدیمی اش ادامه می دهد، ابراز غبن کرده و گفته است: شعر تو مرا به دنیای جان می برد و با روانی و صفای بی نظیرش مثل جویباری زلال، با زمزمه دلنشینش راه این بهشت را برایم هموارمی کرد. تسلط تو بر شعر سهل و ممتنع و خلاصه طبیعی بود، فقط آموخته نبود. شعر با جانت عجین بود.
وی افزوده است: ما پیش از انقلاب جور و پلاسمان را جمع کردیم و به غربت رخت کشیدیم. ناچار بودیم. وصف حالمان در همان روز همان بود که نادر بعدها می گفت: " کهن دیارا، دیار یارا، دل از تو کندم ولی ندانم که گر گریزم کجا گریزم و گر بمانم کجا بمانم! " تو بعکس می گفتی: "من اینجا ریشه در خاکم / من اینجا عاشق خاک ِ از آلودگی پاکم / من اینجا تا نفس باقیست می مانم / من از اینجا چه می خواهم نمی دانم / امید روشنایی گرچه در این تیرگی ها نیست / من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم / من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی گل برمی افشانم / من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید / سرود فتح می خوانم و می دانم تو روزی باز خواهی گشت." بله، راست می گفتی. به زودی بازخواهم گشت. گرچه هرگز از آن خاک پیوند نبریده ام. برمی گردم تا بر بستر پاک آن خاک عزیز، همچون کودکی برسینه مادر به خواب روم. و ای فریدون جان؛ از موسیو بودن بیزارم. دلم سخت هوایت را کرده.
در پایان مراسم "شب فریدون مشیری" فیلمی مستند از زندگی این شاعر بزرگ و برای نخستین بار به نمایش عمومی درآمد که با استقبال حاضران روبرو شد.
نظر شما