به گزارش خبرنگار مهر، وقتی دولت وقت سرگرم تدارک زمینه و طرحریزی برای ایجاد تلویزیون بود که حبیب الله ثابت پاسال از بخش خصوصی پیشدستی کرد و پیشنهاد تاسیس یک ایستگاه فرستنده تلویزیونی را ارائه داد.
از آنجا که پاسال از اعتماد دربار برخوردار بود، پیشنهاد او مورد قبول واقع شد و برای آنکه کار جنبه قانونی داشته باشد، مجلس شورای ملی در تیرماه سال 1337 مادهای با چهار تبصره به تصویب رساند که به موجب آن اجازه داده میشد یک فرستنده تلویزیونی زیر پوشش وزارت پست و تلگراف و تلفن در تهران ایجاد شود. این فرستنده تا پنج سال از پرداخت مالیات معاف بود و کلیه برنامههای آن از مقررات اداره کل انتشارات پیروی میکرد.
نخستین فرستنده تلویزیونی ایران ساعت پنج بعد از ظهر جمعه یازدهم مهرماه 1337 اولین برنامه خود را پخش کرد. این فرستنده که "تلویزیون ایران" نامیده میشد، ابتدا هر روز از شش بعد از ظهر تا 10 شب برنامه داشت. تلویزیون ایران به صورت یک بخش کاملاً خصوصی اداره میشد و متکی به درآمد خود از آگهیهای تجارتی و تبلیغاتی بود. این سازمان پس از یکسال فعالیت برنامههای روزانه خود را در تهران به پنج ساعت افزایش داد و سال 1340 فرستنده دیگری در آبادان و یک فرستنده تقویتی در اهواز تاسیس کرد.
ماموریت تلویزیون ایران در تهیه و پخش یک سلسله برنامههای سرگرمکننده خلاصه میشد. گردانندگان این موسسه در توجیه کار خود میگفتند چون تلویزیون ایران جز آگهی منبع دیگری برای درآمد ندارد، ناچار است برای جذب تماشاگر و آگهی بیشتر دست به تولید برنامههای سبک و عامه پسند بزند.
رونق کار تلویزیون ایران و قابلیت چشمگیر چنین رسانهای به عنوان وسیله اساسی در نشر تبلیغات و شکل دلخواه دادن به اندیشه و رفتار مردم تصمیم حکومت را در تاسیس یک شبکه تلویزیونی سراسری قطعیتر کرد. بنابراین سال 1343 یک گروه فرانسوی از سوی سازمان برنامه و بودجه مامور بررسی و طراحی یک مرکز تلویزیونی شد. سرانجام پس از تصویب طرح ایجاد "تلویزیون ملی ایران"، یک ایستگاه کوچک به وجود آمد و با امکاناتی ساده پخش برنامههای آزمایشی را از سال 1345 آغاز کرد.
امکانات فنی تلویزیون در آن زمان به یک استودیو، سه دوربین و دو دستگاه ضبط مغناطیسی محدود میشد و از آنجا که فرستنده تلویزیون ایران با سیستم 525 خطی آمریکایی کار میکرد و سیستم تلویزیون ملی 625 خطی اروپایی بود، تلویزیون ملی با نصب یک فرستنده دو کیلو واتی با سیستم 525 خطی بر بالای ساختمان هتل هیلتون، امکان استفاده از این شبکه را برای همه دارندگان تلویزیون با سیستمهای مختلف، امکانپذیر میکرد.
تلویزیون ملی از همان آغاز کار تلاش کرد انجام اموری را که برای تلویزیون ایران مقدور نبود بر عهده بگیرد و مصرفکنندگان بیشتری را زیر پوشش خود درآورد. مدتی کمتر از دو سال از تاسیس آن نمیگذشت که 17 مرداد 1347 نخستین مرکز شهرستانی تلویزیون ملی در ارومیه گشایش یافت و چندی بعد مرکز تلویزیونی بندرعباس به کار افتاد. مراکز تلویزیونی به تدریج یکی بعد از دیگری در شهرهای مختلف شروع به فعالیت کردند و پیامهای سیاسی، فرهنگی و تفریحی را طبق ماموریتهایی که برنامهریزان حکومت تعیین کرده بودند، به قشرهای وسیعتری از مردم رساندند.
از آغاز شکلگیری تلویزیون عده زیادی از فیلمسازان به علت امکانات مالی بیشتری که تلویزیون در اختیار سازندگان و تهیهکنندگان قرار میداد جذب آن شدند. در نتیجه تلویزیون به صورت یکی از مراکز مهم فیلمسازی در بخش دولتی درآمد و تعداد زیادی فیلم داستانی و مستند از جمله مستند خبری که درصد بیشتری را نسبت به دیگر انواع فیلمها داشت و سریالهایی گوناگون در این سازمان ساخته شد، به گونهای که حاصل کار فیلمسازان تلویزیونی تا قبل از انقلاب نزدیک به هزار فیلم کوتاه و بلند بود.
از آنجا که مسائل مالی برای فیلمسازان حل شده بود، غالب آثار تهیه شده کیفیت نازلی داشتند و صرفاً برای پرکردن برنامهها به وجود میآمدند. اما در کنار این جریان مسلط، رگههایی از سینما و فیلمسازی خوب و سالم نیز در تلویزیون ایران وجود داشت. این قبیل آثار، ثمره کار و تلاش چند سینماگر آگاه و باذوق بود که کارشان بیشتر در چارچوب مستند جا میگرفت. سرآغاز این نوع فیلمسازی به برنامه "ایران زمین" برمیگردد که فریدون رهنما طراح و بنیانگذار آن بود.سنتی که وی در تلویزیون ایجاد کرد باعث شد فیلمسازان از آشفتگی و سطحینگری رها شوند و دقیقتر به موضوعات نگاه کنند.
در زمینه سریالسازی هم تلویزیون آثار متفاوتی عرضه کرد و برخی از این سریالها توسط فیلمسازان سینمای حرفهای مانند علی حاتمی، ناصر تقوایی، محمد متوسلانی، جلال مقامی و ... تولید شد. در ایران از همان سالهای اولیه کار تلویزیون سریالسازی نیز پا گرفت. "امیرارسلان نامدار" از نخستین سریالهای ایرانی است که از تلویزیون ملی پخش شد.
سیمای جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از انقلاب به واسطه شرایط سیاسی و جنگ نابهنگام وارد میدانی شد که نوعی آزمون و خطا در حیطه خطیر سیاست و به گفته بهتر سیاستزدگی بود. تلویزیون ملی ایران در سال های پس از انقلاب اسلامی با تغییر نام به سیمای جمهوری اسلامی ایران در قالب دو شبکه برنامه های خود را پی گرفت. در سال های آغازین پس از انقلاب بیشترین کمیت برنامه های سیما به مستندهای سیاسی تبلیغاتی و اخبار سراسری اختصاص یافت.
مستنداتی از پرونده های سیاسی عوامل رژیم سابق، عوامل گروهک های منافقین، مجاهدین و اعترافات آنها که کمتر ساختار خاصی داشتند و بیشتر از کنار هم قرار دادن غیرهنرمندانه تصاویری از اتفاقات و گفته های مهم به دست آمده بود. به این ترتیب سیمای جمهوری اسلامی ایران در اولین گام ها بسان کودک نوپایی بود که رشد نکرده بالغ شد.
به تناسب وضع بحرانی جامعه پس از انقلاب و به تبع آن آغاز جنگ ایران و عراق این روند به سوی فیلم های مستند از جنگ و جبهه تغییر مسیر داد و تا سال ها بعد این روند همچنان ادامه داشت. برنامه هایی مانند "روایت فتح" که از معدود مستندات ساختارمدار آن روزگار بود محصول این دوران هستند. طبعاً در این زمان رویکرد به جنگ و اوضاع سیاسی کشور متأثر از شرایط بحرانی پیش رو، وجه تبلیغاتی و شعارگون را که لازمه آن زمان بود حفظ کرد و کمتر نشانی از برخی حقایق اوضاع روز جامعه به خصوص در شرایط اقتصادی که کشور گرفتارش بود، در این رسانه به چشم می خورد.
جای برنامه های انتقادی و چالش برانگیز در چنین شرایطی که مردم نیازمند آن بودند که بخشی از مشکلات، معضلات و واقعیت شرایط روز جامعه به آنها انتقال پیدا کند، خالی بود. وجه آگاهی دادن بجا تا جایی که بحرانزا نباشد و صداقت داشتن از اصول حیاتی بود که شاید در این سال ها سیمای جمهوری اسلامی ایران کمتر به آنها توجه کرد و در چنین شرایطی بود که مخاطب ایرانی کمتر تصویر واقعی خودش را در این رسانه مشاهده می کرد. در مقابل برنامه های انتقادی اختصاص یافت به پرده برداری از عوامل رژیم سابق و ... در حالی که جا داشت عوامل بحرانزای داخلی و توطئه گران خودی هم به مردم معرفی شوند.
در این سال ها که شبکه های تلویزیون به دو کانال محدود بود، مجموعه های نمایشی و داستانی اختصاص داشت به چند مجموعه فاخر که هنوز هم در آرشیو رسانه ملی به عنوان پروژه هایی مثالزدنی محسوب می شوند. مجموعه های "سلطان و شبان" به کارگردانی داریوش فرهنگ، "سربداران" به کارگردانی محمدعلی نجفی، "هزاردستان" به کارگردانی علی حاتمی، "کوچک جنگلی" به کارگردانی داریوش بحرانی و بهروز افخمی و ... از مجموعه های تاریخی آن دوره بودند که با وسواسی مثالزدنی ساخته شدند که امروز کمتر سراغی از آنهاست.
در کنار این مجموعه های تاریخی، از معدود مجموعه های داستانی و رئال آن روزگار باید به مجموعه "آینه" اشاره کرد. مجموعه ای که در قالبی نمایشی و ساختاری کلیشه ای که سعی بر آشنازدایی نداشت و به دو روی سکه زندگی خانواده های مختلف می پرداخت. رویکردی سهل که بنا به محدودیت شبکه ها، مقطع زمانی و اجباری که مخاطب برای تماشای برنامه های محدود این دو شبکه داشت، کمتر بر وجوه ظریفتر جذب مخاطب توجه می شد و به واقع هر آنچه روی آنتن این دو شبکه می رفت، مخاطب با ولع می بلعید، چه برنامه های خبری شبانه روزی که به نوعی مردم را سیاست زده می کرد و چه برنامه های فاخر و چه ساده نگرانه.
چون انتخابی در کار نبود همه به یک چوب زده می شدند و در این میان وقتی رویکرد این دو شبکه به نمایش مجموعه و فیلم های خارجی پیش رفت، گریزی از تحریف نبود. مخاطب دیدن چهره ای ورای چهره غم بار ظلمت کشیدگان وطنی را بر هر چیز ترجیح می داد. حالا خواه چشم بادامی های همیشه در جستجوی مادر بود که اشک به چشم مخاطب غم دیده می آورد، خواه نسخه مثله شده مجموعه هایی که همین چند سال قبل مخاطب از تلویزیون ملی دیده بود.
به نوعی کشف این جرح و تعدیل ها و روایت جدیدی که تلویزیون تلاش می کرد از فیلم ها و مجموعه های خارجی داشته باشد، بدل به سرگرمی جدیدی برای مخاطب شد که خود در آن دوره رکود یک روزنه بود. در این میان با توجه به اینکه سیمای جمهوری اسلامی ایران از صبح تا ظهر تعطیل بود و برنامه ای نداشت و رسانه تصویری دیگری هم در دسترس نبود، تلویزیون می توانست نقشی مهم در ایجاد معیار برای سلیقه مخاطب پیدا کند که به رویکرد تلویزیون در این دوره و نوعی سهل نگری به جایگاه تک رسانه ای بودن آن پرداختیم.
ذکر این نکته ضروری است که به دلیل همه نکات اشاره شده در این دوره برنامه های کودک، انیمیشن های خارجی، عروسک های بدقواره وطنی و ... مخاطبان زیادی از میان کودک و بخصوص بزرگسالان را به خود جذب کردند. اگر از بزرگسالان آن روزگار باشید بی چون و چرا فهرستی از برنامه های کودک فاخر و البته بی مایه را در ذهن دارید.
سیمای جمهوری اسلامی ایران در دهه هفتاد بود از انحصار شبکه یک و دو بیرون آمد و با تأسیس شبکه سه سیما با رویکردی به جوانان و ورزش عرصه های جدیدی را در جذب مخاطب آزمود.
با اختصاص یک شبکه به برنامه های مورد توجه جوانان و همچنین ورزش که در بحران یکنواختی برنامه های سیما همچنان جای خود را بین جوانان به خصوص آقایان حفظ کرده بود، گامی بود در جهت آزمون معیارهای جدید برای جذب مخاطبی که می توانست انتخابگر باشد و با فشار دادن یک دکمه روی دستگاه کنترل از راه دور، تلاش یک گروه برنامه ساز را نادیده بگیرد. در حالی که تا پیش از این سهل الوصول نبودن امکان تغییر کانال برخی را اجباراً وادار به دیدن برنامه های یک شبکه می کرد.
در واقع از همین مقطع زمانی بود که برنامه سازان و مدیران شبکه های تلویزیونی با نگاهی نگران به این انتخابگری که با آزاد شدن ویدئو، رونق سینما، فیلم های قانونی و غیرقانونی ویدئویی و همچنین فتح عرصه ای جدید در رسانه های تصویری با سی دی، دی وی دی و نهایتاً ورود ممنوع دستگاههای ماهواره به بازار، ابعاد گسترده تری پیدا کرده بود الزامات مخاطب را به رسمیت شناختند و سعی کردند پل فرو ریخته ارتباط را به زعم خود هموار کنند.
در همین مقطع بود که با تأسیس شبکه پنجم با عنوان شبکه تهران و اختصاص یک شبکه استانی به استان های کشور، فقدان رویکرد به مناسبات درون گروهی شهرستان ها و استان ها در دستور برنامه سازی قرار گرفت و ساخت برنامه های انتقادی و زنده از مسائل و مشکلات روز حرف اول را در هر شبکه ای زد. برنامه هایی که با نقدهای تند و کوبنده بیش از هر چیز جانب مردم و حقوق شهروندی را نگه می داشت و فضایی به ظاهر شفاف برای پاسخگویی مسئولان فراهم می کرد.
اعتراض و شکایات مخاطبان و شهروندان از این پس بدل به نقاط قوت و روشن یک برنامه مردمی شد اما آنچه در واقع اتفاق افتاد استفاده ابزاری از این برنامه ها به عنوان سوپاپ اطمینان برای جلوگیری از نارضایتی جمعی مردم بود. امکانی هوشمندانه که بیشتر مواقع خود مخاطب را هم فریب می داد که در حال شنیدن صدا و درد دل خود است ولی آنچه شنیده می شد انعکاس صدای مخاطب بود در بوق تبلیغاتی که از آن تعبیر شفاف سازی می شد.
تأسیس شبکه چهار با شعار پرداختن به برنامه های علمی، فرهنگی و هنری فاخر ایران و جهان و نهایتاً شبکه خبر که به تأسی دیرهنگام از شبکه های خبری جهانی به صورت 24 ساعته اخبار روز ایران و جهان را از نظر مخاطب می گذراند، همگی در راستای سیاست های جدید برای تأمین گونه های مختلف سلایق مخاطب مفهوم پیدا کرد و این گونه بود مخاطب همه کاره شبکه های تلویزیونی شد و حرف اول و آخر را زد.
با چنین بذل توجهی طبیعتاً سویه تخت خبررسانی و اخبار که تا این مقطع در رسانه ملی باب بود، باید جای خود را به شیوه های نوین و حساب شده تری می داد. به این ترتیب اضافه شدن برنامه هایی چون گفتگوهای ویژه خبری با حضور سیاستگذاران، مسئولان و مدیران در گفتگوهای چالش برانگیز و نوعی ارتباط بی واسطه بین مردم و مسئولان مهمترین وجه برای تعبیر فضای روشن و سالم بین مردم و سیاستگذاران بود.
به علاوه اینکه شکل و شمایل برنامه های خبری هم تا جای ممکن به شکستن فضای میان مردم و هسته قدرت کمک کرد تا مخاطب باور کند شنونده حقایق است و همچون گذشته برای دانستن آنچه حق خود می داند به رسانه های دیگر کشورها پناه نبرد. البته این وجه با برخی برنامه های تبلیغاتی که آینه رسانه های ضد رژیم بود و شرایطی فراهم می کرد تا مخاطب خود آنها را نقد کند نیز تأمین می شد.
مجموعه های نمایشی و داستانی در این مقطع به سمت و سوی انبوه سازی پیش رفت و آنچه به عنوان ماحصل کار در اختیار مخاطب قرار گرفت همواره سطح کیفی یکسانی نداشت. آمار مجموعه های فاخر به دلیل تولید گسترده و سرمایه گذاری درازمدت کاهش یافت و در مقابل آمار تولیدات سهل الوصول که با بودجه کمتر تولید شده ولی عام ترین سطح ذائقه مخاطب را نشانه می رفت، رو به افزایش گذاشت.
در این میان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران که آخرین منزلگاه برای نمایش فیلم های به نمایش درآمده در سینما و ... به شمار می رفت، در اقدامی به جای برخی تولیدات مشترک سینمایی دست به ساخت تله فیلم یا همان فیلم های تلویزیونی 90 دقیقه ای زد که خود آزمون عرصه ای جدید در محدوده این رسانه بود و طبق یک اصل کلی وقتی کمیت به فزونی گذاشت، کیفیت هم تحت تأثیر آن قرار گرفته و تا حد زیادی از دست رفت.
از تازه های این مقطع باید به رویکرد تلویزیون به ساخت برنامه ها و مجموعه های مناسبتی اشاره کرد. این ایام به تدریج فراتر از ایام ماه محرم، رمضان، نوروز و ... حرکت کردند و پروژه هایی به بهانه مناسبت هایی چون روزها و اعیاد خاص ساخته و پخش شدند. برنامه هایی که با تفکر حاکمیت بر همه لحظه های زندگی مخاطب دیگر 24 ساعته شدند و در ساعات پایانی شبانه روز تا صبح هم به تکرار برنامه های قبل می پرداختند.
تکرار از مولفه های آشنایی بود که همراه با افزایش شبکه های تلویزیونی و تولید انبوه خود را به رسانه ملی و در واقع مخاطب تحمیل کرد. با مجزا شدن علایق مخاطبان مختلف در شبکه های چندگانه و دسترسی به رسانه های دیگری که اشاره شد، به تدریج مخاطب از وجه تحمیلی که تلویزیون برای او به همراه داشت فاصله گرفت و یاد گرفت از انگشت اشاره خود روی دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون استفاده های کاربردی تری بکند.
رسانه ای که در این مقطع هم چندان فاصله ای با سویه تبلیغاتی و فرمایشی خود در مقطع قبل نگرفت بلکه تنها زاویه خود را بنا به مصلحت اندکی تغییر داد تا باز هم با زبان عمومی جامعه حرکت کرده و از قافله دوران عقب نماند.
نظر شما