دکتر سید سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره اهمیت و دستاوردهای همایش بینالمللی "فلسفه قرون وسطی" که در در روزهای پانزدهم تا بیست و یکم سپتامبر سال 2007 در دانشگاه پالرمو ایتالیا برگزار شد اظهار داشت: در این همایش بینالمللی 450 نفر از صاحب نظران فلسفه و الهیات حضور داشتند و موضوعات مختلف و متنوعی مانند نسبت عقل و دین و تکثر، تکثر و سنتهای فلسفی، زبان و کثرت، تعامل فرهنگها، فلسفه تطبیقی، هرمنوتیک و فلسفه و گفتگوی ادیان مورد بحث و بررسی قرار گرفتند و من نیز درباره در بخش فلسفه و عرفان در باب "عقل نظری و عملی از دیدگاه ملاصدرا" سخنرانی کردم.
دکتر صفوی همچنین اظهار داشت: زبان کنفرانس، ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی و انگلیسی بود و مستعمین نیز علاقه مندان به این حوزه بودند. چکیده مقالات کنفرانس از قبل در کتابی با چاپ شکیل منتشر شده بود. برنامه کنفرانس نیز از چندین هفته قبل به صورت اینترنتی و دیگر طرق اطلاع سخنرانان و شرکت کنندگان رسیده بود که از این حیث با برنامه های ایرانی قابل مقایسه است. موضوعات کنفرانس راجع به مسائل مختلف فلسفه و عرفان مسیحی و اسلامی و ارتباط آنها با مسائل جدید چون جنسیت، زن، تکنولوژی، حقوق بشر بود. یعنی کوشش شده بود که گفتمان های جدید و قدیم در حوزه فلسفه مورد مقایسه قرار بگیرند.
دکتر صفوی افزود: در فلسفه مسیحی راجع به سنت آگوستین، آلبرت کبیر، توماس آکویناس و ویلیام اکامی بحث شد، بحث از فلسفه و عرفان اسلامی به صورت گسترده ای صورت گرفت: یک بخش راجع به فارابی، دو بخش مربوط به ابن سینا، یک بخش به ابن رشد، یک بخش به غزالی، یک بخش سهرودی، دو بخش به فلسفه و عرفان اسلامی اختصاص داشت. یعنی 8 بخش به فیلسوفان اسلامی و ایرانی اختصاص داشت. جالب آن که آثار و ترجمه های بسیار خوبی به زبان ایتالیایی درباره عرفان و فلسفه اسلامی منتشر شده است. در یکی از بخشها که برخی بر آن تاکید دارند و عنوان "فلسفه عربی" را تکرار می کنند، بنده گفتم که فلسفه عربی وجود ندارد، این فلسفهای که در طول 1400 سال در حوزه فرهنگ اسلامی به وجود آمده، اگر بخواهد به دین نسبت داده شود، اسمش "فلسفه اسلامی" است.
دکتر صفوی با اشاره به این مطلب که آنها استدلالهای ما را می پذیرند، اما همین امر نشانگر آن است که ایران در مجامع فرهنگی جهانی حضور جدی ندارد و باید از موسسات دولتی ما پرسید چرا فلسفه و عرفان اسلامی را در دنیا ترویج نمی دهند گفت : الان در مورد فارابی، قزاقستان و سوریه در حال انعقاد قرار داد هستند، تا برایش مقبره بسازند، مولوی ما هم که برای ترک ها و افغان ها شده است و عنوان فلسفه هم شده است "فلسفه عربی".
رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن در ادامه این گفتگو با یکی از مسائل مطرح شده در این کنفرانس اشاره کرد و گفت : بحث جغرافیای فرهنگی فلسفه و نقش دریای مدیترانه و جایگاه جغرافیای فرهنگی دریای مدیترانه در رشد تفکر عرفانی اسلامی و تعامل و بده بستان فرهنگی میان تمدنهای حوزه این دریا از بخشهای مهم این کنفرانس بود. همچنان که جغرافیای سیاسی، اقتصادی و نظامی داریم، می توانیم جغرافیای فرهنگی نیز تصور کرد. یعنی یک مکان طبیعی با صفت انسانی، فرهنگی و اقتصادی. یعنی چگونه یک منطقه طبیعی موجب بده بستان های فرهنگی می شود. دریای مدیترانه سه قاره را در بر می گیرد. بخشی از اروپای جنوبی چون یونان، پرتقال، مالت، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و روبروی آن شمال آفریقا است مثل مراکش، الجزایر و تونس و لیبی و مصر که پنج کشور بزرگ مسلمان نشین هستند.
وی در ادامه افزود: نفوذ فرهنگی عربها و مسلمانان را امروز هم در پالرمو می بینیم، یعنی هنوز هم خیابانهایی دیده می شود که اسمشان عربی نوشته شده و منطقه عرب نشین دارند. از سوی دیگر آسیا هست، یعنی فلسطین، اردن، سوریه و ترکیه و به نحوی به ایران بزرگ هم متصل می شود. زیرا بخشهای زیادی از این منطقه به ایران متصل است. بنابراین دیده می شود که سه قاره و سه فرهنگ در این دریای مدیترانه وجود دارند. فرهنگهایی که در جهان زنده و پیشتاز هستند. فرهنگ اندیشه اسلامی، چینی، مسیحی و هندی و به همراه فرهنگ یهودی که فیلسوف مهمشان ابنمیمون است و جریان عرفانیاش با عنوان کابالا همچنان زنده است. لذا از این فرهنگهای مهم دو تا یعنی مسیحی و اسلامی در این منطقه حضور دارد. همین طور است فرهنگ یونانی که همچنان تفکر یونانی بر جریان فکری فلسفه غرب سیطره دارد. به قول وایتهد، تمام فلسفه غرب حاشیهنویسی است بر فلسفه افلاطون که این نشانگر اهمیت فلسفه یونان است.
دکتر صفوی در ادامه با اشاره به این نکته که یونان در ارتباط وثیق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی با تمدن و فرهنگ باستانی ایرانی است گفت : اندیشه و فرهنگ ایران قبل از اسلام، یعنی فهلویون و حکمای حکمت نور، به حوزه فلسفه یونانی منتقل شده است، همچنین است حکمتهایی که از مصر و هند به این منطقه منتقل شده است. برای مثال ریشههای تفکر فیثاغورثی را می توان در تفکر مصری و هندی دید. بنابراین در این کنفرانس کوشش شد که اهمیت جغرافیای فرهنگی را در رشد و تعالی فلسفی بیان کنند.
وی همچنین به یکی دیگر از موضوعات مهم این کنفرانس که بر آن تاکید بسیاری داشت اشاره کرد و گفت: در این کنگره گفته شد که اگر تساهل بیشتری داشته باشیم، با همدلی بیشتر می توانیم به فلسفههای یکدیگر نگاه کنیم. برخی می گفتند که باید ما سنتگرایی را کنار بگذاریم که من با این نگاه مخالفم و معتقدم که می شود سنتگرا بود و به دیگر سنتهای فلسفی احترام گذاشت. یعنی سنتگرا بودن به معنای مخالفت با سنتهایی چون چینی، ایرانی و هندی نیست و میتوان جایگاه تاریخی و نقش این فرهنگها را قبول داشت. لذا در این کنفرانس چنین طرح شد که این تفکرها میتواند جوابگوی مسائل امروز بشر باشد و کار فیلسوفان این است که خود را در معرض پرسش های جدید قرار دهند و با تکیه بر آن اصول جوابگوی پرسشهای جدید باشند. در این کنفرانس فیلسوفان آشنا شدند که حقیقت گرچه مطلق است، می تواند ابعاد و تجلی های متفاوتی داشته باشد.
رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن با اشاره به این نکته که در زمینه روابط فرهنگی میان ملل در حوزه جغرافیای فرهنگی، دو نگاه وجود دارد گفت : یکی نگاه نسبیگرایان که میگویند یا حقیقتی نیست یا همه حقیقت را می گویند و هیچ کس به حقیقت نهایی دسترسی ندارد و دیگری نگاه سنتگرایان است که معتقد است که همه فرهنگها و فلسفههای سنتی بیانگر حقیقت واحدی هستند و دارای یک وحدت استعلایی هستند زیرا مبدا واحدی دارند و بنابراین این تکثرها را با این دو نگاه بررسی می کنند و کسی تکثر فرهنگی را ترویج نمیکند اما به عنوان یک واقعیت آن را می پذیرد.
وی در ادامه به وضعیت امروز این حوزه مهم فرهنگی اشاره کرد و گفت : در مورد وضعیت امروز این منطقه قابل ذکر است که از یک سمت امروز واتیکان در ایتالیا مرکز مسیحیت کاتولیک جهان است، یعنی ایتالیا همچنان نقطه ثقل مسیحیت است. نکته جالب آنکه این سه دین بزرگ ابراهیمی خاستگاهشان خاورمیانه است، اما امروز نقطه ثقلشان در دریای مدیترانه است و توسعه پیدا کرده، به این شکل که ایتالیا نقطه ثقل مسیحیت است، از سوی دیگر مرکز فرهنگی اسلام سنی امروز مصر و دانشگاه الازهر است و این در شمال افریقا و ساحل جنوبی مدیترانه است. از جهت تاریخی نیز عثمانی نقش مهمی در تحولات فرهنگی منطقه داشته است، در همین پالرمو هم ترکها (از قرن دهم میلادی) و هم عربها حضور داشتند. عثمانی به عنوان بزرگترین امپراتوری مسلمان در این منطقه بوده است، امروز نیز با این که امپراتوری عثمانی نیست، اما ترکیه به عنوان کشوری فعال در این منطقه است، و همین تقاضای مکرر ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا نشانگر بحث گفتگوی ادیان است.
وی در ادامه افزود: یکی از بحثهای ما با کلیسای کاتولیک همین است که اگر شما به گفتگوی ادیان اعتقاد دارید، چرا مانع از عضویت ترکیه می شوید؟ دو جریان مخالف عضویت ترکیه هستند، یکی کلیسای کاتولیک و دیگری فرانسه لائیست، و میگویند ترکیه با بیش از 70 میلیون مسیحی حق عضویت در اتحادیه اروپا ندارد. از این رو این یک روش عملی برای پیشرفت گفتگوی ادیان است. گفتگوی ادیان در چند سطح وجود دارد که متاسفانه در برخی موارد بازی سیاسی و سوءاستفاده سیاسی است. اما در سطوح عمیق بحثی فلسفی و سیاسی است و به طور زنده امروز در دل اروپا ترکیه مسلمان و آلبانی مسلمان در دل اروپاییها هستند و در یک منطقه مسیحی زندگی میکنند و یک گفتگوی عملی میان عموم است و یک بحث نظری و آکادمیک نیز میان دانشمندان و علما هست که گاهی موانعی وجود دارد، اما در زمینه عملی این گفتگو در حال رخ دادن است.
دکتر صفوی در ادامه با اشاره به سخن عادل خوری که بتازگی به ایران آمده گفت: راه گفتگوی ادیان با کار تئولوژیک و کلامی صورت نمیگیرد، زیرا در این کار جدل صورت میگیرد و روشش برای زمین زدن خصم است، اما رویکردهای دیگر فلسفی و عرفانی نیز هست و با این رویکردهاست که میتوان گفتگوی ادیان را تحقق داد. در رویکرد فلسفی روش برهانی است و از این رو به مفاهمه دست مییابیم، در روش عرفانی نیز که روش تاویلی است، باطن ظواهر را میبینیم و فهم بطن ظاهر است و از این رو امکان آن است که تحریفات را کنار زد و به حقیقت نهایی رسید.
وی با تاکید بر این نکته که راه گفتگوی ادیان روش عرفانی و فلسفی است و افراطگرایی مبتنی بر جهل است گفت: اگر انسان آگاه باشد، هیچگاه دچار افراطگرایی نمیشود و برگزاری چنین کنگرههایی باعث می شود که ما فهم عمیقتری نسبت به همدیگر پیدا کنیم و متوجه شویم که حقیقت واحد است ولی تجلیهای متفاوتی دارد و هر یک از ما اضلاعی و بخشهایی از آن را دیده ایم، اما همه ما در وحدتی استعلایی به سر می بریم، بخصوص ادیان توحیدی. از این رو چنین کنگرههایی معرفت تولید میکند و معرفت مخالف افراط و تفریط است و این افراطگرایی در بخش کوچکی از جهان اسلام و در بخش بزرگی از جهان مسیحی و یهودی قابل مشاهده است، رژیم صهیونیستی، حاصل تفکر افراطی یهودی است که از سر جهل رخ داده است. بوش امروز به عنوان یک مسیحی مؤمن وظیفه خود می داند که به جنگ مسلمانها بیاید و اعلام جنگ صلیبی کند.
نظر شما