متفکران انتقادی از ارتباط دادن میان دو پدیده ای که نسبتی با هم ندارند که از آن معنای خرافات استنباط می شود به عنوان یکی دیگر از موانع منطقی تفکر انتقادی یاد می کنند. روانشناسان علت روی آوردن انسان به خرافات را ترس، وحشت، اضطراب و یا ولع برای پیشرفت و موفقیت ارزیابی می کنند. فردی که برای فهم آینده خود به فال بینی مراجعه می کند انگیزه ای جز ترس و وحشت از آینده و یا ولع و حرص زیاد برای موفقیت و پیشرفت واجد نیست.
این انگیزه چنان و چندان در انسان قوی و فربه است که عده ای حتی با عنوان نیاز انسانی از آن یاد می کنند. به یاد بیاوریم جمله معروف راسل را که یکی از برترین خرافه ستیزان تاریخ فلسفه است. او تصریح می کرد پاره ای چیزها حتی برای وی که باوری به شانس آوردن آنها ندارد شانس می آورند! این نکته نشان می دهد که خرافه دامی منطقی است که تک تک ما به صورت جدی در معرض آن قرار داریم. فردی که معتقد است اگر لباسی خاص بپوشد روز موفقیت آمیزی را پشت سر می گذارد، فردی که مواجهه با پدیده ای خاص را علامتی دال بر ناکامی خود می پندارد، فردی که تصور می کند ارتباطی علی میان وضع کنونی اش و نفرین پاره ای از موجودات ماورایی برقرار است همه به دام این خطا و مغالطه افتاده اند.
به تعبیر دیگر افرادی که به این مغالطه منطقی دچار هستند نمی توانند نسبتی درست میان علت و معلول برقرار کنند و نمی توانند جایگاه علتهای غیرمادی را بدرستی در سلسله علل مادی قرار دهند. شکی نیست که جهان ما صرفاً واجد علتهای مادی نیست. بر طبق یک جهان بینی دینی جهان ما با اراده خداوند خلق شده و به حرکت خود ادامه می دهد. این جهان نسبت به خوب و بد بی تفاوت نیست و اگر شما خوبی و فضیلتی را به انجام رسانید این فعل یقیناً به شما بر می گردد. به تعبیری در کنه جهان و نه صرفاً ساختارهای اجتماعی عدالت وجود دارد.
این نکات را می توان پذیرفت اما به دام گونه ای خرافات نیفتاد. به این جهت مبارزه متفکران انتقادی با خرافات را نباید به معنای رد جهانی غیرمادی تلقی کرد. این مبارزه مبارزه با گونه ای تفکر و استدلال است که نسبتهای مادی میان پدیده ها را نادیده میگیرد و برای یافتن علت هر پدیده ای بر نکاتی دست می گذارد که کمترین ارتباط را با پدیده مورد نظر دارند. در این گستره پیش بینی هم جای خود را به پیشگویی می دهد. پیش بینی در جهان ما ممکن است. ما می توانیم متکی بر پدیده هایی به صورت تقریبی آینده را پیش بینی کنیم اما در پیش گویی بدون آنکه کوچکترین نکاتی در مورد وضعیت کنونی جهان بدانیم آموزه هایی را به آینده بار می کنیم.
نظر شما