۴ آذر ۱۳۸۶، ۸:۱۳

جواد مجابی: اساتید ادبیات باید از چارچوبهای دانشگاه فراتر بروند / کار فرهنگی ریاضت‌گونه شده است

جواد مجابی: اساتید ادبیات باید از چارچوبهای دانشگاه فراتر بروند / کار فرهنگی ریاضت‌گونه شده است

دانشگاه محل پرورش منتقدان ادبی است نه جای پرورش هنرمند و شاعر و نویسنده، زیرا نقد هنری و ادبی باید در یک سیستم آموزشی تدریس شود.

* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : اینکه پژوهشهای دانشگاهی در محیط محصور دانشگاهها می مانند و هیچ نقد جدی روی آنها صورت نمی گیرد و یا اگر هم قضاوتی صورت بگیرد نشریه چندان قدرتمند منتقد دانشگاهی یا رسانه دیگری برای انعکاس نقاط قوت و ضعف آن پژوهشها وجود ندارد در افت کیفی پژوهشهای دانشکده های ادبیات و وضعیت علمی این رشته تا چه اندازه تاثیر دارد؟

- جواد مجابی: باید بگویم اگر جای پرورش هنرمند و شاعر و نویسنده در دانشگاهها نیست، جای منتقدان ادبی در دانشگاهها است. یعنی نقد هنری و ادبی باید در یک سیستم آموزشی تدریس شود. بنابراین دانشگاه باید جای پرورش منتقد باشد. منتقد در درجه اول باید معلومات وسیعی داشته باشد و با شیوه ها و متدهای مختلف نقد از طریق آموزش رسمی و علمی آشنا شده باشد. جز چند نفر ندیده ام کسی در 40-30 سال اخیر به نقد ادبی درست و حسابی مجهز باشد. قالب منتقدان ما بیرون از دانشگاه پدید آمده اند.

تا حالا ندیده ام کسی بگوید مولوی در این جاها اشتباه کرده است. مولوی هم قطعا کمبودهایی در نظام فکری اش دارد. چرا هیچ کجا درباره ضعفهای اندیشگی حافظ، هدایت و نیما صحبت نمی شود؟ 
می توان خلاصه برخی رساله های ارزشمند دانشگاهی را منتشر کرد تا بدانیم چه اتفاقی دارد در دانشگاهها می افتد؟ چقدر ادبیات مدرن در دانشگاهها مورد توجه قرار می گیرد و آنها چه نگاهی به ادبیات دارند؟ وقتی خصومت با هنرمندان به مشغله اصلی دانشگاهیان تبدیل می شود، مجالی برای بررسی مشخصات اصلی کار آنها به وجود نمی آید. استادان دانشگاه باید بتوانند از چارچوبها فراتر روند تا به قلمروهای جدید برسند. اصلا دانشگاه جای این مسائل است. حتی در گذشته هم کسانی مثل ملاصدرا و عین القضات حرفهای پیشرویی را در محافل علمی مطرح می کرده اند و الان مشخص می شود که این صحبتها تا چه حد نوآورانه بوده است. جای طرح این مسائل در دانشگاهها است و نه در محافل ادبی و روزنامه ها.

چرا نباید آن بخشی از شعر سنایی که طنز است به طور کامل در دانشکده ها تدریس شود؟ تمام بزرگان ما وقتی به بخش طنزآمیز اشعار عطار، مولوی، عبید و سنایی می رسند سریع رد می شوند برای اینکه حس می کنند ممکن است دچار آشفتگی شوند. نباید از این شاعران، بت ساخت. تا حالا ندیده ام کسی بگوید مولوی در این جاها اشتباه کرده است. مولوی هم قطعا کمبودهایی در نظام فکری اش دارد. چرا هیچ کجا درباره ضعفهای اندیشگی حافظ، هدایت و نیما صحبت نمی شود. متاسفانه این صحبتها به روزنامه ها منتقل شده که اصلا جای طرح آنها نیست. جای طرح نقاط ضعف و قوت دیدگاه سهروردی که در روزنامه نیست اما چون در جاهای دیگر مطرح نشده به روزنامه ها کشیده شده است. نباید مسائل ادبی و هنری را سیاسی کرد.

* فکر می کنید نشریات ادبی موجود توانسته اند جریان ادبی قدرتمند و جدی را معرفی و حمایت کنند یا صرفا به صورت جزایری جداگانه به دلایل علایق شخصی کارهایی را دنبال می کنند؟

بعضی شاعران همان طور به واقعیتهای اطرافشان نگاه می کنند که عوام بدان می نگرند و این غم انگیز است. یک روشنفکر باید با دیدگاه متفاوت و روشن تر به قضایا نگاه کند تا حرفش برای دیگران جالب باشد
- کار فرهنگی نباید به امری شاق و ریاضت گونه تبدیل شود که مثلا هر کسی  کار تئاتر می کند فکر کند باید زندگی اش را فدا کند. باید به عنوان شغلی که آرامش و آسایش می آورد به مشاغل هنری توجه کرد. وقتی سردبیر مجله ادبی با قرض مجله را در می آورد و قادر نیست چند نفر را استخدام کند و مقاله بخرد طبیعتا آن مجله دیرپا نخواهد بود. به گمان من مشکل اساسی در رسانه های کتبی نیست، بلکه در فضای فرهنگی است. در جامعه ای که فضای فرهنگی پویاست و رسانه های مختلف با امنیت و آزادی و استقلال عمل می کنند شخص نیازی ندارد تمام زندگی اش را در راه ادبیات و هنر به خطر بیندازد بلکه او در یک فضای دینامیک به صورت طبیعی حرکت می کند. الان نویسنده ها با رنج و مشقت بسیار کار خود را پیش می برند و طبیعی است که بعد از مدتی خسته می شوند و این کارها استمرار پیدا نمی کند. چرا فرهنگ باید با رنج و اندوه و ایثار و فداکاری همراه باشد.  

* امروز دیگر علاقه به رمان نویسی و به خصوص رمانهایی که در یک فضای تاریخی اتفاق می افتند بسیار کمرنگ شده است. علاوه بر تمایل به مینی مال نویسی، گویی دغدغه های انسانی هم از بین رفته و مسائل دم دستی و پیش پا افتاده سوژه  داستان نویسی امروز ایران شده است. بسیاری معتقدند داستانهای امروز جوانان داستان نویس تنها به عنوان سرگرمی تلقی می شوند و فاقد برانگیختن هرگونه چالش در خواننده هستند. به نظر شما چرا دنیای داستان نویسان امروزی این قدر محدوده شده است؟

- بعضی از شاعران همان طور به واقعیتهای اطرافشان نگاه می کنند که عوام بدان می نگرند و این غم انگیز است. یک روشنفکر باید با دیدگاه متفاوت و روشن تر به قضایا نگاه کند تا حرفش برای دیگران جالب باشد. ضمن اینکه کافی نیست که یک نقاش تنها خوب نقاشی کند بلکه باید در کنار آن گالری وجود داشته باشد، منتقدی باشد که کار او را بفهمد، موزه ای باشد که کار او را تبلیغ کند و کلکسیونری که اثر او را بخرد و تشویقش کند برای کارهای بعدی. صرف آفریدن اثر خوب کافی نیست بلکه یک اثر خوب حالا چه تئاتر، ادبیات یا نقاشی، باید در یک بازار سالم و درست قرار بگیرد، به عنوان یک کالای فرهنگی مطرح شود و تقاضا برای آن وجود داشته باشد. این کالا نیست که سرنوشت بازار را مشخص می کند بلکه بازار است که تعادلی بین عرضه و تقاضا به وجود می آورد . شما مثلا توزیع کتاب را ببینید، آن قدر اشکال دارد که ما بعد از این همه سال نمی دانیم کتاب هایمان چه وضعیتی دارد. حتی ناشران هم از درک شرایط عرضه و تقاضای کتاب عاجزند. هیچکدام از کتابهای ما به شهرستانها نمی رود و حتی به دست مردم زادگاهمان نمی رسد. دولتها باید به فضای فرهنگی خدمات ارائه دهند نه اینکه بر آن مسلط شوند.

کد خبر 592598

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha