به گزارش خبرنگار مهر، جدیدترین فیلم پوراحمد نقطه قوت خود را از زاویه نگاهی که برای مرور جنگ و آدم های آن انتخاب کرده، دریافت می کند. یک فیلم ساده و جمع و جور که تلاش می کند دنیای کوچک خود را با آدم های محدود باورپذیر کند و از خلال این باورپذیری، زاویه نگاه خود را به جنگ بسط دهد.
فیلم متکی است بر ادبیات داستانی و قصهای کوتاه از حبیب احمدزاده که با حضور پوراحمد به نوعی به حیطه ملموس کارهای او وارد شده و با این تأثیرگذاری است که می توان فیلمی از جنس دفاع مقدس را در کارنامه پوراحمد جای داد. کارنامه ای از فیلم های کودکانه و عاشقانه که سادگی و صمیمیت حرف اول را در آنها می زند.
"اتوبوس شب" در چنین مقطعی که گفتن از جنگ نیازمند داشتن حرف های تازه از ناگفتنی هاست، از مقطع نگاه انتقادی به جنگ فراتر رفته و این بار یک ایدئولوژی را درباره کلیت جنگ مطرح می کند. ایدئولوژی که می توان از آن تعبیر ضدجنگ کرد. ولی آنچه به واقع مطرح می شود تعمیق نگاه انسانی به آدم های جنگ و زیر سئوال بردن جنگ در مفهوم عام آن است، نه صرفاً جنگ شناسنامه دار ایران و عراق.
با چنین دیدگاهی است که می توان کلیدهای اولیه برای ارتباط برقرار کردن با فیلم را پیدا کرد. فیلم به گونه سیاه و سفید ساخته شده و این یکدستی در رنگ را در طول کار حفظ می کند، تا جایی که به تدریج این وجه بدل به رویکرد فیلم به موقعیت طراحی شده می شود و نمی توان تصور دیدن فیلم را به گونه ای دیگر داشت.
فضای سیاه و سفید علاوه بر گرفتن رنگ از موقعیت، نوعی سردی و سکون ایجاد می کند که به نوعی در تضاد با تنش موجود در موقعیت قرار می گیرد و همین تضاد است که درام را وارد عمق روابط می کند. گرفتن رنگ از یک فیلم جنگی که عموماً فضای تیره و تار دارد، خود به نوعی سنتشکنی است که در ابتدا اشاره شد "اتوبوس شب" در وجوه متعدد از این سنتشکنی بهره درست برده است.
فیلم حتی از وجه انتخاب قهرمان برای یک فیلم جنگی هم سنتشکنی میکند و نوجوانی 15 ساله را که یکشبه مأمور انتقال اسرای عراقی به قرارگاه میشود، به عنوان قهرمان انتخاب می کند. عیسی (مهرداد صدیقیان) نوجوانی است که به واسطه قرار گرفتن در این موقعیت خطیر یکشبه بزرگ میشود و در پایان فیلم در موقعیتی متفاوت به واسطه تجربهای که از سر گذرانده قرار میگیرد.
فیلم از این لحاظ به نوعی به آسیب شناسی رزمندگان و بسیجیان جنگ هم میپردازد و با پرهیز از پرداخت کلیشهای آنها، نگاهی رئالیستی به عنوان یک انسان جایزالخطا به آنها دارد. مسلماً یک نوجوان در موقعیتی برتر که تا به حال تجربه نکرده، کارهایی می کند که از یک نوجوان انتظار می رود با همه شور و شری که در سر دارد.
در این مقطع نویسنده و فیلمساز برای نزدیک شدن به این کاراکتر و پرداخت جدید از وی موقعیت نمایشی آشنایی را طراحی کرده اند که بسیار به کار آمده است. همجواری اجباری دو انسان متضاد که این همجواری منجر به تأثیرپذیری آنها از یکدیگر در پروسه تدریجی می شود. در چنین مقطعی کنش و واکنشهای جذاب این زوج پتانسیل لازم را به روندی میدهد که میتوانست با سکون یا تمهیدی دیگر طی شود.
درگیری عیسی و راننده اتوبوس (خسرو شکیبایی) با شخصیت پردازی خاص مرد نوعی تقابل برخاسته از تضاد را بین آنها رقم می زند. مرد مرموز و منزوی که رادیو را مونسی برای مورد سئوال قرار نگرفتن انتخاب کرده، وقتی به اجبار همجوار نوجوانی با سر سودایی می شود، به تدریج پوسته خود را می شکافد و جذابیت این روند در رفت و برگشت این تأثیرات است.
چیزی که در عمق این روند تقابل خودنمایی می کند بیش از هر چیز نقاط خالی این دو شخصیت است که به نوعی با حضور دیگری پر می شود. مرد خلأ فرزند و عیسی خلأ داشتن یک بزرگتر را که حرف آخر را بزند در این همجواری پر می کنند و در انتها به همراهی می رسند.
فیلم از ابتدا تا انتها از حضور سنگین اسرای عراقی بهره می برد و قابلیت این را دارد که با حفظ آنها در سایه به نوعی از این حضور فقط به عنوان اهرم فشار و عامل تهدید استفاده کند. رویکردی که در فیلم های جنگی ایرانی چندان هم ناآشنا نیست و فیلم های انگشت شماری هستند که توانسته باشند کاراکترهای عراقی را از تیپ فراتر برده یا احتمالاً پردازش کنند.
"اتوبوس شب" در ادامه کلیشه زدایی از بسیاری از مولفه های آشنای سینمای دفاع مقدس تلاش می کند تعریفی نزدیک به واقعیت و ملموس از اسراء عراقی ترسیم کند. هر چند همچنان نگاه تجاوزگر تیپیک به آنها در چند کاراکتر لحاظ شده ولی حضور سرباز عراقی دورگه (محمدرضا فروتن) که در درگیری ها معادلات را به سود سربازان ایرانی رقم می زند، فتح بابی جدید در این حیطه محسوب می شود.
پرداختن به سرباز عراقی که می تواند مخالف رژیم بعث و جنگ با ایران باشد و به خاطر ریشه های ایرانی خود، حضوری تعیینکننده پیدا می کند، رویکردی است که آگاهانه از واقعیت موجود گرفته شده و بر بستر ماجراهایی دراماتیک ضدکلیشه عمل می کند. این نکته یک وجه دیگر را هم روشن میکند که برای دوری از کلیشههای باب شده حتماً لازم نیست به تخیلات دور از ذهن دست زد، واقعیت موجود با کمی موشکافی بهترین منبع الهام است.
بخشی خاص از تأثیرگذاری "اتوبوس شب" به فاصله گرفتن از مولفه های جدانشدنی سینمای جنگ است. صحنه های انفجار و تیر و توپ و تفنگ در این فیلم تنها به نیاز داستان مورد استفاده قرار گرفته و به این ترتیب خشونتی هم که منتقل می شود برخاسته از نمایش ظاهری خشونت نیست، بلکه حتی در مواقعی از نشان ندادن به این مهم دست پیدا می کند.
در صحنه ای که اسیر عراقی در چرخش قدرت ایرانیها را وادار به راه رفتن روی مینها می کند، فیلم هوشمندانه با عیسی همراهی میکند و با فاصله گرفتن از عماد و سرانجامی که برایش پیش میآید، به نوعی بار تعلیق جذاب را تا پایان فیلم برای خود حفظ میکند. جایی که عیسی با وجود از سر گذراندن ماجراهای مختلف در انتها از دادن خبر شهادت عماد (امیرمحمد زند) به نامزدش بازمی ماند و به نوعی آسیبپذیری و ناگزیری را در بطن موقعیت وارد میکند.
"اتوبوس شب" هر چند فیلمی تلخ درباره دفاع مقدس است ولی بیش از هر چیز برشی واقعگرا از مقطعی است که نگاه یکسویه به آن موجب فاصله گرفتن مخاطب از این گونه آثار شده است. مخاطبی که شاید آن دوران را تجربه نکرده و همه داشته و دانستههایش متکی به این گونه آثار تصویری و نوشتاری است. "اتوبوس شب" به نوعی اداء دین به نادیدنیهای جنگ است.
نظر شما