گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر : شهيد محلاتي در سال 1309 هـ ش، در خانوادهاي متدين و مذهبي در شهرستان محلات متولد شد. او در دامان پدر و مادري كه از محبان اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بودند، پرورش يافت و يا اهتمامي كه به تربيت ايشان ميشد، پس از پايان تحصيلات ابتدايي، در حسينيه شهر محلات، حجره اي گرفت و زندگي نويني را در سلك طلبگي آغاز كرد. دروس مقدماتي را در همان شهر فراگرفت و در سال 1324 به حوزه علميه قم وارد شد. آشنايي با بيت مرحوم آيتالله العظمي حاج سيد محمدتقي خوانساري – كه در آن زمان از عراق به ايران تبعيد شده بود – و سكونت در بيت آن مرحوم، موجب شد تا از همان ايام، با مسائل سياسي آشنا گردد.
شهيد محلاتي افتخار داشت كه دروس حوزوي را در محضر استادان و علماي بزرگوار بگذراند. ايشان دروس خارج را نزد حضرت آيتالله العظمي بروجردي و سپس خدمت حضرت امام خميني (ره) و همچنين تفسير و فلسفه را در حضور علامه طباطبايي (ره) تلمذ نمود. پيش از آن نيز مدتي دروس لمعه و مطول را نزد شهيد بزرگوار آيتالله صدوقي (ره) فراگرفته بود.
ايشان از محضر اساتيد ديگري از جمله، آيتالله مشكيني نيز كسب فيض كرد و بنياد شخصيت اخلاقي، علمي و مبارزاتي او در همين دوران پيريزي شد. آشنايي با بينش عرفاني و فقهي حضرت امام خميني (ره)، همراه با شركت عملي در مبارزات آيتالله كاشاني و فدائيان اسلام، از او عنصري پارسا، پرتلاش و شكيبا پديد آورد.
سوابق مبارزاتي
در سال 1326 به دنبال آشنايي با فدائيان اسلام و مرحوم آيتالله كاشاني، مبارزه خود را عليه رژيم آغاز كرد. او كه در آن زمان جوان نوخاستهاي بود، با دعوت فدائيان اسلام براي اعزام به بيتالمقدس و مبارزه با اشغالگران فلسطين، اعلام آمادگي و ثبت نام نمود.
شهيد محلاتي كه از شور و نشاط زيادي برخوردار بود به هنگام انتخاب دورة هفدهم مجلس از طرف فدائيان اسلام و آيتالله كاشاني براي تبليغ به آذربايجان رفت تا به عنوان يك روحاني متعهد و آشنا به مسائل سياسي،مردم را براي شركت در انتخابات و حمايت از كانديداهاي فدائيان اسلام دعوت نمايد، كه در اين راه، با عنايت الهي، از سوء قصدي كه سلطنتطلبان به جان او كردند، جان سالم بدر برد.
در ماموريت ديگري كه از سوي مرحوم آيتالله العظمي بروجردي به ايشان واگذار شد، با وجود اينكه بيش از 22 سال نداشت، نقش مؤثر و فعالي را ايفا كرد و اين نشان ميداد كه ايشان يك آدم معمولي نيست، چرا كه يك طلبة معمولي، هرگز اينطور مورد توجه آيتالعظمي بروجردي رهبر جهان اسلام و مرجع تقليد عالم تشيع قرار نميگرفت و چنين ماموريتي به وي واگذار نميشد.
در رمضان سال 1332 به واسطه اينكه در بجنورد عليه كنسرسيوم نفت و كودتاي 28 مرداد سخنراني آتشيني كرده بود، دستگير و به مشهد تبعيد شد.
در سال 1341 به دنبال اعلام تصويب نامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، همراه با نهضت حضرت امام خميني (ره) سعي در آگاه نمودن مردم و تشريح نظرات مراجع و علماي قم كرد. وي در آن زمان به عنوان رابط بين علماي تهران و قم نسبت به تبادل پيامها اقدام مينمود و با تنظيم اعلاميه و طومار، توانست امضاي 120 تن از علماي تهران را بگيرد؛ كه در آن زمان، چنين اقدامي بيسابقه بود. پس از قيام عمومي مردم ايران در 15 خرداد 1342، با همكاري هيئت مؤتلفه، نسبت به چاپ و توزيع اعلاميههاي حضرت امام خميني (ره) از هيچ كوششي دريغ نميورزيد.
پس از رحلت حضرت آيتالله حكيم (ره) و توطئة رژيم شاه جهت منحرف كردن اذهان عمومي از توجه به حضرت امام خميني (ره)، به همراه تعدادي از روحانيون مبارز تهران تلگرام تسليتي به حضرت امام خميني (ره) مخابره و رحلت آن مرجع عاليقدر را تسليت گفتند و جامعه را به تقليد از امام بزرگوار فراخواندند.
در جريان جشنهاي 2500 ساله با تنظيم نامهاي حاكي از درد و رنج مردم ستمديدة زابل و سيستان و بلوچستان و مخابره آن به نجف، پرده از حقايق تلخي كه در كنار جشنهاي آنچناني ميگذشت برداشت و نداي مظلوميت و محروميت آن منطقه را به گوش جهانيان رسانيد. به همين علت وي علاوه بر ممنوعالمنبر شدن، از تهران نيز ممنوعالخروج گرديد و سرانجام، در سال 1351 دستگير و روانه زندان شد. شهيد محلائي در اين باره ميگويد: « در سال 1351 كه مرا بردند، در يك زيرزمين كه خيلي بدجايي بود، حدود يك ماه در آن سلول بوديم. به ما خيلي سخت گشت. تاريك بود. شب و روز را نميشد تشخيص داد. از طرفي، برادران را شكنجه ميدادند، ميسوزاندند و ينها شبها تا صبح داد ميزدند و وضع بسيار سختي بود در زندان.»
وي چهره بسيار درخشاني در مبارزات سياسي بود و براي پيشبرد اهداف نهضت از هيچ تلاشي فروگذار نكرد و در اين راه اهانتها و زخم زبانهاي بسياري شنيد. از ديگر فعاليتهاي ايشان در اين برهه، كمك به خانوادههاي زندانيان سياسي بود.
شهيد محلاتي در تشريح اين فعاليتها گفته است: « در مواقعي كه زندان نبودم، از طرف امام، نمايندگي رسيدگي به امور مالي خانوادههاي زندانين را داشتم و به زندانيان و رزمندگان كمك ميكردم. اكثر اوقات كه دستگير ميشدم، در اثر ارتباط با امام بود، يا سخنراني بود، يا اعلاميه و يا دادن كمك به زندانيها و مبارزان.»
ايشان يكي از شخصيتهاي بارزي بود كه در امر تحصن روحانيون تهران و قم و ديگر شهرستانها كه براي استقبال حضرت امام خميني (ره) در تهران حضور داشتند فعاليت ميكرد. در آستانه ورود حضرت امام خميني (ره) شهيد محلاتي يكي از فعالترين اعضاي كميته استقبال از معظمله بود. آن شهيد به فرمان حضرت امام خميني (ره)، يا به پاي ملت در تسخير مراكز قدرت رژيم شاه حركت كرد و تلاش خستگيناپذيري را براي به ثمر رسانيدن پيروزي انقلب اسلامي انجام دد. در حمله به مركز راديو، شركت جست و براي اولين بار در طول 1400 سال تاريخ اسلام، صداي انقلاب اسلامي توسط ايشان از راديو بر سر تا سر عالم طنين افكند. فاليت ايشان آن چنان وسيع و فراگير بود كه دوستانش تعبير «موتور انقلاب» را در مورد ايشان به كار ميبردند.
فعاليتهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
پس از تشريف فرمايي حضرت امام خميني (ره) همچون سربزي پرتلاش در خدمت حضرت امام (ره) و انقلاب بود. او پس از پيروزي انقلب اسلامي، فعاليتش را به عنوان معاون كميته مركزي انقلاب اسلامي شروع كرد و از طرف حضرت امام خميني (ره) در صندوق تعاون صنفي، در جهت بهبود وضع اصناف تلاش فراواني نمود. ايشان همچون در راهاندازي و شكلگيري جامعه روحانيت مبارز در تهران نقش اساسي و حساسي داشت و به عنوان اولين دبير اين جامعه انتخاب شد.
شهيد محلاتي در سال 1358 از طرف حضرت امام خميني (ره) ماموريت يافت تا مراسم باشكوه حج ابراهيمي را به نحو احسن برگزار نمايد. در انتخاب اولين دوره مجلس شوراي اسلامي نيز از سوي مردم محلات و دليجان انتخاب و راهي سنگر قانونگذاري گرديد.
اوايل حضور در مجلس، طي حكمي از سوي حضرت امام خميني (ره) به عنوان نماينده حضرت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منصوب گرديد. باتوجه به اينكه وي در مجلس شوراي اسلامي عضو كميسيون دفاع بود، در آن ايام توانست در جهت تدوين و تصويب قوانين مربوط به تشكيلات دفاعي كشور (ارتش و سپاه) گامهاي بلندي را بردارد. نقش ارزشمند در تصويب اساسنامه سپاه و موضعگيريهاي صحيح او در برابر مسائل سياسي، داخلي و خارجي هنوز در خاطر نمايندگان دوره اول مجلس و ناظران مسائل سياسي باقي است.
شهيد محلاتي در سنگر سپاه علاوه بر ارشاد و راهنمايي، مسئوليت هماهنگسازي سپاه و ديگر نيروهاي مسلح را برعهده داشت. وي كار خود را با يك اتاق در ستاد مركزي سپا آغاز و در طول مدت حضور پربركتش در سپاه توفيق آن را يافت تا به عنوان نماينده حضرت امام (ره) تشكيلات نمايندگي ولي فقيه را با تاسيس بيش از هفتاد دفتر تقويت نمايد و در منطق، نواحي و تمام ردههاي سپاه، نظارت دقيقي بر هماهنگي و همراهي اين نهاد با خط ولي فقيه را داشته باشد.
البته آنچه وي را در كار بزرگ نظارت، ارشاد و هدايت سپا توفيق بخشيد – علاوه بر جايگاه خطير نمايندگي حضرت امام (ره) در سپاه – ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري آن شهيد بزرگوار بود؛ به نحوي كه پاسداران در سختيها و مشكلات به آغوش پدرانه ايشان به عنوان يك ملجا و تكيهگاه روي آورده و رهنموده و نصايح آن مرد خدا، برايشان راهگشا بود.
شهيد محلاتي نسبت به پيشرفت، تقويت و حمايت از جنگ و مسائل آن حساسيت و عنايت بسيار فراواني داشت. همواره فرماندهان و مسؤولين سپاه را نسبت به تسريع و پرشتاب كردن كارهاي جنگ تشويق مينمود و هيچگاه اجازه نميداد مسائلي كه باعث ركود و توقف در جنگ ميشد، در سپاه مطرح شود. با كساني كه نسبت به جنگ و برخي ناملايمات و دشواريهاي آن، سخنان و شايعاتي را مطرح ميكردند (كه موجبات تضعيف روحيه دفاعي، دلسردي و افسردگي فرماندهان فراهم ميشد) بشدت برخورد ميكرد.
شبهاي آغاز عمليات در سنگر فرماندهان نگ حضور داشت و در لحظههاي حساس و سرنوشتساز جنگ كه ممكن بود اضطراب و نگراني خاطر به فرماندهان دست دهد مايه قوت و اطمينان قلب فرماندهان بود و با سخنان حكيمانه خويش فضاي ترديد و ابهام را تبديل به قاطعيت، ايمان و اعتماد ميساخت.
جنگ، ملاك و معيار در برنامهريزي و تصميمگيريهاي شهيد محلاتي بود و هر برنامه و تصميمي كه باعث تقويت و موفقيت جنگ بود لازمالاجراء و هر طرح و اقدامي كه موجب تضعيف مسئله جنگ ميگشت ممنوع اعلام ميشد. هرگاه كه بنا بود با نمايندگان خود و مسئولين دفاتر در سپاه سميناري داشته باشد سعي بر اين داشت كه اين اجتماع در منطقه جنوب و اهواز تشكيل شود تا هم باعث قوت قلب فرماندهان و يگانهاي رزمي شود و هم خود و مسئولين دفاتر بتوانند پس از سمينار به يگانهاي رزم رفته و از نزديك با مشكلات آنها آشنا شده و جهت رفع آنها اقدام كنند.
شهيد محلاتي به دليل اهتمام و احساس مسئوليتي كه در مسئله جنگ داشت، با وجود شرايط سني و كسالت، بيش از حد توانايي خود در جبهه حضور پيدا ميكرد و تي در مواقعي كه در تهران بود تمام توجهش به مسئله جنگ معطوف بود. يكي از روحانيون مسئول در نمايندگي حضرت امام (ره) مرحوم شهيد محلاتي را پس از شهادتش در خواب ميبيند. از ايشان سئوال ميكند كه چگونه هستيد؟ ايشان ميفرمايد: «عازم جبهه هستم» اين سخن شهيد نشان ميدهد كه حتي پس از شهادت هم روح بزرگش از عالم بزرخ متوجه اوضاع جبهه بوده است.
محبتها و معاشرتها، روح انسان را ميسازد و عشق به انسان رنگ معشوق ميبخشد. تجربه گواه است كه آدمي مهمترين تاثير را از مراد و معاشر ميپذيرد. شهيد محلاتي از اين دو نعمت بزرگ برخوردار بود. استاد و مرادي الهي داشت و ياران و معاشراني صالح و بزرگوار. همين دو عامل به او ويژگيهاي اخلاقي و ارزشهاي معنوي فراوان بخشيده بود. روحي سرشار از عشق امام داشت و همين علاقة قدسي، قطبنماي زندگيش گرديد. حضرت امام خميني (ره) براي او تنها استاد، مرجع، پيشوا و رهبر نبود. بلكه مراد و محبوب و مرشد او نيز شناخته ميشد. او به راستي دلباخته امام بود و در اين راه بارها از تشخيص و منفعت و مصلحت خويش صرفنظر كرد و بنا به فرمودة مقام معظم رهبري حتي حاضر بود در اين مسير از آبروي خويش نيز مايه بگذارد. او آنقدر به رهبر كبير انقلاب اسلامي علاقه داشت كه خانهاي در قم روبروي منزل امام در محله معروف يخچال قاضي فراهم كرد تا قرابت روحي را با قرب مكاني تقويت سازد.
شهيد در وصيتنامهاش عشق و علاقه خود را نسبت به امام اينگونه بيان ميكند: " از معظمله (امام (ره)» بخواهيد براي آمرزش من، دعاي مخصوص نمايد. من در اين عالم به او عشق ميورزيدم و امر او را امر خدا و رسول (ص) ميدانستم. اميد است ايشان هم بعد از اين عالم و در پيشگاه خداوند شفاعت كند تا انشاءالله در آن دار بقا در كنار ايشان باشم."
نحوه شهادت
در تاريخ 1/12/1364، هنگاميكه شهيد محلاتي به همراه جمعي از نمايندگان مجلس و مسئولين قضايي كشور، با يك فروند هواپيماي مسافربري شركت آسمان، عازم جبههاي نبرد بودند (تا در جمع رزمندگان اسلام حضور يابند) به وسيله چند فروند هواپيماي جنگي رژيم بعثي صهيونيستي عراق (و به دستور اربابشان كه از شكست خفتبار خود در عمليات والفجر 8 عقده اي سنگين به دل داشتند) در حوالي اهواز مورد هدف قرار گرفتند و در اين حمله ناجوانمردانه و ددمنشانه، يار صديق حضرت امام (ره) شهيد بزرگوار حضرت حجتالاسلام والمسلمين شيخ فضلالله محلاتي و چهل تن از دلباختگان مكتب عشق، بر اثر سقوط هواپيما به فيض شهادت نايل آمده و در جوار قرب حضرت حق جلت عظمته سكني گزيدند. عمال استكبار با اين جنايت هولناك، برگ سياه ديگري بر دفتر ظلم و ذلت خود افزودند و آن اربابان فضيلت نيز با خون سرخ خود راه زندگي جاودانه را پيمودند و دفتر عشق الهي را با انگشت خونين شهادت امضاء كردند.
پيام شهيد
در خاتمه به بخشي از سفارشات شهيد كه در تاريخ 19/11/64 خطاب به برادران پاسدار و بسيجي ابلاغ شده است، اشاره ميگردد:
1 – فرهنگ ساه براساس اخلاص و روح شهادتطلبي و ايثار و فداكاري در راه خدا ميباشد و اين فرهنگ بايد همچنان باقي مانده و رشد نمايد.
2 – در سپا كليه امور براساس تبعيت از ولايت فقيه يعني تسليم مطلق در مقابل رهنمودها و فرامين حضرت امام (ره) انجام ميگيرد.
3 – تبعيت از خط مشي مقام رهبري در كليه امور عقيدتي، فكري و سياسي و نظامي لازم است.
4 – از اجتهاد و خودرايي در مسائل شرعي و امور اقتصادي اجتناب نموده و از موضعگيري سياسي در داخل سپاه خودداري فرماييد.
5 – استقلال سپاه و وابسته نبودن آن به هيچ شخصيت و گروه و دسته خاصي را، حفظ نموده و توجه داشته باشيد كه به فرمان امام امت هر نوع باندبازي و گروه گرايي در سپاه ممنوع است.
6 – التزام عملي به قوانين جمهوري اسلامي ايران بخصوص قوانين مصوبه در شرح وظايف سپاه و مصوبات شوراي عالي سپاه يك تكليف شرعي است.
7 – در وضع فعلي كه امام امت ميفرمايند: مسئله اصلي جنگ است كليه واحدها شرعاً موظف هستند در درجه اول به امور جنگ پرداخته و هر نوع اهمال و سستي در اين مورد جايز نيست.
8 – تبعيت از فرماندهي لازم بوده و هر نوع خودرايي و خودسري در مقابل فرماندهي حرام است.
9 – ارتباط خود را با خداوند دائماً برقرار نموده و از تهجد و قرائت قرآن و دعا و توسل (كه سلاح ايثارگران ما هست) غفلت نورزيد، ولي يك نكته را دقت نماييد كه پرداختن به مستحبات تا حدي جايز است كه جلوي كارهاي واجب شما را نگيرد.
نظر شما