به گزارش خبرنگار مهر، به جرات میتوان گفت آنچه نسل متولد دهه 60 از برنامههای کودک تلویزیون و در سالهای پرتنش آن روزگار دید هرگز برای نسلهای دیگر اتفاق نیفتاده و نمیافتد. سالهای کودکی و نوجوانی بچههایی که در فاصله این سالها به دنیا آمدند سالهای جنگ و نبرد و تحریم و انقلاب و وضعیت قرمز و حمله هوایی بود.
این نسل طلایی که نوجوانی و جوانیاش بوی شهادت گرفت، زیر چادر درس خواند و در فضایی خاکستری و رنگباخته ناشی از تهاجم دشمن رشد کرد، گرچه در ظاهر نسلی سوخته به نظر میرسید، اما تلویزیون برای کودکان آن سالها همدم و مونسی بیبدیل بود، از آن جهت که با پخش تیتراژ معروف برنامه کودک شبکه یک و شنیدن آن موسیقی بیادماندنی، تمام سختی، تلخی و درماندگیهای آن روزگار از ذهن کودک رخت برمیبست و جای خود را به رویاهای شیرین و دنیای کارتونهای جذاب میداد.
مقایسه آنچه این نسل از تلویزیون دیده با برنامههای ویژه نسل سوم ما را متوجه این نکته میکند که دوره آخرالزمان به هزار و یک دلیل برای رابطه کودک ایرانی و تلویزیون آغاز شده است. شاید مهمترین دلیل آن این باشد که امروز اگر چه انیمیشنهای پرمحتوا در غرب همچنان تولید میشود، اما متاسفانه برخی دلایل باعث شده پخش آنها از رسانه ملی محدودیت داشته باشد.
شاید به همین دلیل است که امروز در پخش کارتون هم محدودیت محتوا هست و هم محدودیت انتخاب. البته نکته مورد بحث فقط در رابطه با پخش تولیدات خارجی نیست، در کنار مجموعههای خارجی که در سالهای دهه 60 و نیمه اول دهه 70 از تلویزیون پخش شد به نام بسیاری از کارتونها و مجموعههای ساخت داخل برمیخوریم که اتفاقاً برای جوانان و نوجوانان و کودکان آن دوره جذابیت بیشتر و حسی نوستالژیک قویتر نسبت به مشابه خارجی کارتونهای آن دوران داشتند.
چرا پخش کارتونهای خارجی از تلویزیون تا به حال باعث پیشرفت چشمگیر در عرصه ساخت انیمیشن ایرانی نشده است؟ اصلاً بحث بر سر تکنیک یا امکانات نیست، بلکه بحث این است که چرا در سالهای بعد از اتمام جنگ و آغاز دهه 70 حتی در حد و اندازه کاری چون مجموعه "زهره و زهرا" یا "علی کوچولو" در عرصه کودک نداشتهایم. منظور از حد و اندازه همان امکانات کم تصویرسازی است.
به یاد بیاوریم ترانه تیتراژ آغازین مجموعه "علی کوچولو" را که در خانه قدیمی ایرانی اتفاق میافتاد. علی کوچولو در فضایی پخش میشد که هنوز کشور مملو از بوی باروت بود و سازندگان این سریال چه زیبا پدر علی کوچولو را مثل بچههای دیگر که پدرشان را به جبهه فرستاده بودند به تصویر کشید. حال چرا دیگر علی کوچولو ساخته نمیشود؟
آنچه کودک امروز ایرانی به آن نیاز دارد نه کارتون فوتبالیستها نه دیجیمون و نه کارتونهایی از این دست است، آنچه کودک ایرانی به آن نیاز دارد پخش فیلمهای انیمیشن پرمحتوا و آثاری است با محتوای ایرانی اسلامی. ذهن کودک دهه 60 مملو از کارتونهای بیادماندنی است که برخی شاهکار سینمای کودک در جهان به شمار میروند.
کودک و نوجوان اگر در دهه 60 و نیمه دهه 70 مجموعههایی چون می تی کومون، مگ مگ و دوستان، پسر شجاع، زبل خان، معاون کلانتر، مهاجران، پینوکیو، ملوان زبل، پروفسور بالتازار، واتو واتو، شهر آجیلی، بابا لنگ دراز، خانواده دکتر ارنست، حنا دختری در مزرعه و ... را دید و در کنارش محله برو بیا، هشیار و بیدار، آفتاب و مهتاب، خونه مادربزرگه، چاق و لاغر، شهر موشها، مدرسه موشها، علی کوچولو، زهره و زهرا، هادی و هدی، کار و اندیشه و ... را تماشا میکرد.
کافی است چشمهایمان را ببندیم و یکبار دیگر کارتونها و مجموعههای داخلی گذشته را مرور کنیم؛ یا شعر و موسیقی آن را به یاد آوریم. شاید بسیاری از خاطرات کودکان و نوجوانانی با این ملودیها گره خورده باشد.
نظر شما