به گزارش خبرنگار مهر، گاردین اعلام کرد فیلم کمدی "بروس توانا" که سال 2003 ساخته شد داستان یک گزارشگر تلویزیونی ناراضی است که به آنچه دارد قانع نیست. تا اینکه یکروز چنان از کوره درمیرود که خداوند را به خاطر مشکلات خود مقصر خطاب میکند. در نهایت تعجب، پروردگار در قامت مورگان فریمن بر او ظاهر میشود و این فرصت را در اختیارش میگذارد که برای چند روز قدرت الهی را در اختیار داشته باشد.
جیم کری و مورگان فریمن در فیلم "بروس توانا"
حکایتی غریب است، اما فریمن با این فیلم به جمع اندک بازیگرانی پیوست که در اسرارآمیزترین نقش تاریخ سینما ظاهر شدهاند: نقش خدا. به تصویر کشیدن حضرت مسیح در سینما امری عادی شده، اما پروردگار کمتر پرده نقرهای را به وجود خود مزین کرده است. هر کس تعبیر خود را از خدا دارد، اما تجربه نشان داده هالیوود کمتر تن به خطر میدهد و میکوشد در چنین موردی دست به عصا حرکت کند. ضمن اینکه بر اساس تعالیم برخی مذاهب الهی به تصویر درآوردن خدا به هر شکل ممنوع است.
فیلمسازان هالیوود معمولا برای حل این معضل میکوشند به جای پروردگار، نماینده او را در زمین ترسیم کنند که از نخستین نمونههای این رویکرد در سینما فیلمی تحت عنوان "آقای جردن وارد میشود" (1941) و بازسازی آن "بهشت میتواند منتظر بماند" (1978) است. در این فیلمها مردی که بر اثر اشتباه یکی از فرشتگان دچار مرگی زودرس شده، به طور موقت در هیبت مردی دیگر به زمین بازمیگردد.
گذشته از این فیلمسازان میتوانند شخصیتی را نه با نام خدا بلکه به عنوان تفسیری از او در سینما ترسیم کنند، از جمله شخصیت "قاضی" در فیلم "موضوع مرگ و زندگی" (1946) و "قادر متعال" در "راهزنان زمان" (1981). ضمنا این شخصیتها معمولا صدایی مرموز و غیرزمینی دارند.
میتوان گفت نخستین تجسم پروردگار در سینما به سال 1936 و فیلمی بازمیگردد که با اقتباس از نمایشنامه برنده جایزه پولیتزر "چراگاههای سبز" ساخته شد. نقش خدا را در این فیلم رکس اینگرام از بازیگران مطرح سیاهپوست آن روزها بازی کرد و دیگر بازیگران آن نیز سیاهپوست بودند. فیلم را برادران وارنر ساخت و هر چند بسیاری از صاحبان سینما در ایالات جنوب آمریکا به طور هماهنگ نمایش آن را تحریم کردند، اما کسی در جسورانه بودن اقدام دست اندرکاران فیلم تردید نکرد.
برابر با "کد تولید" فیلمهای سینمایی یا "کد هیز" که در 1930 وضع شد، هیچ فیلمی حق به سخره گرفتن مذاهب مختلف را نداشت و به تصویر کشیدن پروردگار در فیلمها نیز تا حد زیادی محدود شد، اما فیلمسازان هالیوود با ابداع شیوههای مختلف سعی کردند خدا را به طور غیرمستقیم در فیلمهای خود ترسیم کند. به عنوان مثال در فیلم "صدای بعدی که میشنوید" (1950، ویلیام ای. ولمن) آقا و خانم اسمیت و دیگر اهالی شهری کوچک در آمریکا صدای خدا را برای یک هفته هر شب از رادیو میشنوند.
حضور پروردگار در فیلمهای محبوب با مضمون کتاب مقدس در دهههای 1950 و 1960 کاملا پذیرفته بود، هر چند کسی برای تجسم فیزیکی او در این فیلمها آماده نبود. در فیلم "ده فرمان" (1956) ـ دومین پرداخت سسیل ب. دمیل از داستان "اکسدوس" پس از فیلم 1923 او ـ خداوند دو بار تنها در حد صدایی مقتدر حضور دارد. در فیلم "کتاب آفرینش" (1966، جان هیوستن) نیز قادر متعال به صورت صدایی پرطنین ترسیم شد.
"ده فرمان" به جرات بهترین فیلم با مضمون پروردگار بود که نامزد هفت جایزه اسکار شد و تنها در خود آمریکای شمالی 750 هزار دلار فروخت. هر چند یک دهه بعد، فیلم "کتاب آفرینش" هم از نظر تجاری شکست خورد و هم مورد استقبال منتقدان قرار نگرفت که نشان میداد عصر فیلمهای مذهبی پرهزینه و پرزرق و برق به پایان رسیده است.
در دهه 1970 با لغو "کد تولید" و شاید در واکنش به فیلمهای ترسناک با مضمون شیطان از جمله "طالع نحس" و "جن گیر"، خداوند برای اولینبار مضمون یک فیلم کمدی شد. در فیلم "اوه خدا!" به کارگردانی کارل راینر، این نقش را جرج برنز در قالب شخصیتی متلکگو به تصویر کشید. موفقیت این فیلم باعث شد در دهه 1980 چند دنباله نیز بر آن ساخته شود.
متاسفانه "اوه خدا!" و دنبالههای آن در را به روی انبوهی از فیلمهای کمدی و فانتزی ضعیف باز کرد که نمونه آن In God We Tru$t و "دو بینظیر" (1983) بود. در فیلم دوم خداوند در قالب نوری درخشان با صدای جین هکمن میکوشد انسانهای منحرف را از بین ببرد. او تنها در صورتی در تصمیم خود تجدید نظر میکند که یک سارق بانک با بازی جان تراولتا و یک صندوقدار خلافکار با نقشآفرینی اولیویا نیوتن ـ جان دست از رفتار زشت خود بردارند و اصلاح شوند.
اواخر همین دهه جرج پلیمپتن در فیلم "یک ابله و پول او" (1988) نقش خدا را بازی کرد که یک دستاندرکار آگهیهای تبلیغاتی اخراج شده را نصیحت میکند کسب و کار خود را به راه بیندازد. اکنون پس از 20 سال تنها نکته جالب این فیلم حضور ساندرا بولاک در یکی از نخستین نقشهای سینمایی اش است.
در 1990 چارلتن هستن که در فیلم "ده فرمان" نقش حضرت موسی (ع) را بازی کرده بود، در فیلم کمدی "تقریبا یک فرشته" در نقش خدا ظاهر شد. پس از این فیلم پروردگار سالها از پرده نقرهای دور بود تا اینکه ول کیلمر در انیمیشن "شاهزاده مصر" (1998) درباره حضرت موسی به جای خدا حرف زد و همان سال ساندرا برنارد نیز در کمدی رومانتیک کمتر دیده شده One Hell of a Guy با بازی راب لاو در قالب خدا ظاهر شد.
کمدی هجوآمیز Dogma به کارگردانی کوین اسمیت یکی دیگر از فیلمهای اواخر دهه 1990 بود که خدا در آن حضوری بارز داشت و به خاطر نوع تصویری که از پروردگار ارائه داد با انتقاد فراوان گروهی از مسیحیان معتقد مواجه شد.
گرچه شاید تصویر کردن پروردگار در هالیوود هم امری خلاف قاعده و عادت است، اما همین چند فیلم معدود هم نشان میدهد که مرکز فیلمسازی دنیا از هیچ ترفندی برای کشاندن پای سینماروها به سالنهای تاریک رویگردان نیست. ضمن اینکه سابقه نشان داده حتی مسیحیان معتقد هم کمتر به اینگونه فیلمها واکنش نشان میدهند و بیشتر حساسیت آنها معطوف به تصویر مسیح و برداشتهای مختلف از زندگی و دین حضرت عیسی (ع) است.
نظر شما