جمعگرایی گونهای از جمهوریگرایی است که نشاندهنده شهروندی میهنپرستانه مبتنی بر مشارکت فعال افراد و همچنین منش و ایدهآل آموزشی همراه با آن، است. این واژه در بستر جمهوری در حال جنگ ویمر شکل گرفت و پیدایش آن عمیقاً با سنت دانش تاریخی آلمان همبسته است.
برای نخستینبار هانس بارن، مورخ مشهور، جمعگرایی را برای توصیف غلیان جمهوریگرایی میهنپرستانه، به مثابه پاسخی به تهاجم و استبداد خارجی، که از احیای مدلهای کلاسیک رنسانس فلورانس خبر میداد، به کار برد. این جنبش نیز همچون چرخش از سمت شیوههای قرون وسطایی به سوی مدرنیته رهاییبخش، لحظه سرنوشتسازی در تاریخ محسوب میشود.
واژه جمعگرایی از زمان پذیرش آن در میان نوشتار تاریخی انگلیسیزبان، گستردگی و تأثیرگذاری بسیاری پیدا کرد و گسترش آن با "مکتب بافت باور" در تاریخ اندیشه ارتباط نزدیکی داشت. معنای اولیه و به لحاظ تاریخی محدود آن، از خاستگاههای کلاسیک تا تجلیهای دوران ساز اش در جمهوری آتلانتیک، گفتمان یا زبان سیاسی را ارائه میداد.
فارغ از هر گونه تفسیر وابسته به دورههای تاریخی، واژه جمعگرایی تبدیل به یکی از واژههای حائز اهمیت در جماعتباوری، و به طور عمومیتر به عنوان نقطه مقابل فردگرایی فزونخواهانه در لیبرالیسم، تبدیل شده است. البته در هر صورت این نکته که جمعگرایی یک انتزاع ایدئولوژیک صرف نیست بلکه ریشههای آن در سیاست تجربهشده کشورهای انگلیسی زبان دیده میشود، برای نشان دادن ارزش آن به عنوان یک الگوی سیاسی، حائز اهمیت بسیاری است. با وجود استفاده نسبتاً محدود، این مفهوم وارد زبان شد و هماکنون با معانی غالباً مثبت، به شهروندیای که طالب رفاه همگانی با درجات متفاوتی از دقت است، ارجاع داده میشود.
از دیدگاه دانش صریح تاریخی، ارزش عمده این مفهوم، روش مکاشفهای است که به سمت ویرایشهای مهمی در ایدههای مورد قبول هدایت میشود. در این گفتار نگاه ما به این سوژه نگاهی کاملاً انتقادی است.
جمعگرایی عموماً به عنوان معادل و یا به مثابه گونه خاصی از جمهوریگرایی، به معنای مفهومی از سیاست است که در آن دولت در اصل دارای شغل معمول شهروندان است. شهر محیط (مکان عمومی) مناسبی برای تکامل انسان فراهم میسازد. اگرچه که جمهوری با فردگرایی و دولتهای استبدادی در تضاد است، اما با مدل لیبرالی که در آن تکیه بر تهیه چارچوبی، برای پذیرش شهروندان، با تمام تفاوتهای اخلاقی وعمل کرد شخصی متفاوت، است فرق می کند.
جمهوری بیشتر بر فضایل شهروندان و همچنین ویژگیهای خوب همگانی در بین آنها متکی است. فضایل شهروندان یکی بعد از دیگری، با تجربههایی که در جوامع قانونی و سیاسی حاصل میشود، توسعه و رشد پیدا میکنند. چنین اندیشیده میشود که زندگی جمهوریگرایانه همان روح سیاسی سازنده ای است که آن را در بر گرفته است. آزادی جمهوریخواهانه بر اساس یکپارچگی فعالیت شهری شکل میگیرد و سازمان سیاسی با پذیرش استانداردهای عدالت که بیش از قواعد آییننامه ای هستند به وجود میآید.
هدف کشور بیش از آنکه صلح و امنیت بخشیدن به حقوق افراد باشد، تحقق قوای انسان که به طور بالقوه سیاسیاند، است. جمهوری وسیله لازم برای خودشکوفایی، و نه صرفاً شرایطی برای امکان تلاشهای خصوصی، محسوب میشود. در واقع همواره میزان مشخصی از درگیریهای آرام، در شور، حرارت و سرزندگی موجود در جمهوری موج میزند و همیشه بین آزادی شهروندان و استقلال جمهوری ارتباطی وجود دارد. نیروهای نظامی شهروندی و حق حمله اسلحه در نظریه جمهوریخواهی بدیهی شمرده میشود.
جمعگرایی در اساس با برنامه آموزشی کلاسیکی همبسته است که در ورای توانایی سازنده شهروند مشارکتی قرار میگیرد و به طور آشکار و آگاهانه ایده الهای کهن را شامل میشود. میزان درستی عملکرد آموزشی دورانهای آتلانتیک اخیر در سنت جمهوریگرایانه امر متفاوتی است. بیطرفی، سادگی در رفتار، مخالفت با خودنمایی و تجمل و ثروت، هرچند که از درون مایههای اصلی جمهوری گرایی محسوب نمی شوند، اما به طور معمول در جمهوریگرایی وجود دارند.
در این میان نیز بعضی از نظریهپردازان به طرح هزاران آرمان مرتبط با ایده آلهای جمهوری گرایانه، و همچنین ارائه راهحلهایی برای جلوگیری از فساد و تباهی که ممکن است در گذر زمان گریبان جمهوریگرایی را بگیرد، در دست زده اند.
نظر شما