اما انگار دل كوچك پسرك به اندازه مادرش شور نمي زند چرا كه از سر اجبار پس از خوردن نان و پنيري مختصر كيفش را كه از ديروز گوشه اتاق افتاده را بر مي دارد و راهي مدرسه مي شود.
پسر كه مي رود مادر آرامشي نسبي مي يابد و با خود فكر مي كند كه كاش مدرسه پسرش طوري بود كه هر روز صبح پيش از اينكه او با اجبار بيدارش كند ، با رغبت بلند مي شد و به مدرسه مي رفت و ...
شايد مشكلي كه به آن اشاره شد يكي از عمده ترين مسايل و مشكلاتي است كه تعدادي از والدين با آن رو به رو هستند و هر روز به ترفندي سعي در فرستادن فرزندانشان به مدرسه دارند ، مادر دانش آموزي مي گويد : پسرم كلاس سوم دبستان است ، سال گذشته با رغبت به مدرسه مي رفت ولي امسال بايد با زور او را به مدرسه بفرستم.
صميميت فضاي كلاس درس
زهرا پاك طينت درگفتگو با خبرنگار اجتماعي مهر مي افزايد : معلم سال گذشته پسرم ارتباط خوبي با او برقرار كرده بود و فضاي كلاس صميمي بود ولي امسال آنطور كه پسرم تعريف مي كند كلاس فضايي سرد و بي روح دارد و به همين دليل او هيچ انگيزه اي براي حضور در مدرسه در وي پديدار نيست .
وي ادامه مي دهد : معلم بايد چنان رغبتي در دانش آموزان به وجود آورد كه با وجود اينكه حضور در كلاس و درس خواندن براي دانش آموز اجباري است ، آنها اين اجبار را احساس نكنند و با رغبت در كلاس حاضر شوند.
پدر دانش آموز ديگري نيز به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : تنها دخترم را با دنيايي اميد بزرگ كرده ام و دوست دارم وقتي وارد مدرسه مي شود ، آموخته هاي مدرسه بر اطلاعات و توانايي هاي او اضافه كند نه اينكه تمام ارزشهايي را كه من و همسرم با تلاش فرآوان به او آموخته ايم در مدرسه فرآموش شود يا حتي زير سوال برود.
امير حاج محمدي مي افزايد : در منزل ما حساسيت خاصي به رعايت احترام ، راست گويي و برقراري جوي صميمانه است ، دخترم در اين محيط رشد كرده است و تا قبل از رفتن به مدرسه حتي قهر كردن را هم بلد نبود ولي حالا تعدادي از ارزشها برايش زير سوال رفته اند و تعدادي ديگر را هم قبول ندارد، رفتار او در خانه با رفتارش در مدرسه اصلا قابل مقايسه نيست.
مفاهيم درسي بايد در مدرسه آموخته شود
مادر دانش آموزي مي گويد : مسوولين مدرسه گمان مي كنند چون پدر و مادرها سواد دارند پس مي توانند قسمتي از كارهاي مدرسه را به آنها بسپارند ، در حالي كه اينطور نيست.
زينب معصوم زاده مي افزايد : درست است كه والدين از سواد كافي برخوردارند اما آنقدر مشغله دارند كه نمي توانند به امور درسي بچه ها بيش از آنچه كه در وظايفشان است برسند ، گاهي معلم دخترم مي گويد فلان درس را توي خانه و از مادرتان ياد بگيريد و اين درحالي است كه حتي اگر والدين فرصت آموزش هاي اين چنيني را داشته باشند آنچه كه آنها سال ها قبل آموخته اند با آنچه كه بچه هاي امروز مي آموزند تفاوت دارد.
پدري به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : متاسفانه بچه ها در محيط مدرسه دچار نوعي استرس مي شوند ، استرسي كه ناشي از عملكرد ضعيف معلمان است ، به نظر من اين خوب است كه دانش آموزان دلشان براي تكاليفشان شور بزند و استرس انجام دادن آنها را داشته باشد اما نه در حدي كه دنياي زيباي كودكيشان به هم بريزد و تمام دغدغه شان انجام تكاليف باشد.
مهدي يارحسيني مي افزايد : هر وقت پسرم را مي بينم در حال نوشتن و مطالعه تكاليفش است . از وقتي كه به كلاس پنجم رفته ، بيشتر دغدغه هايش شده اند مشق و محفوظاتي كه بايد به خاطر بسپارد ، به نظر من اين همه تكليف نه تنها براي او مفيد نيست بلكه باعث دلزدگي او نيز مي شود.
وي ادامه مي دهد : به نظر من قسمت اعظم يادگيري بايد در مدرسه و توسط معلم به دانش آموزان آموخته شود و دانش آموزان در خانه فقط درسها را مرور كنند و درباره آموخته هايشان اطلاعاتي خارج از كتاب هاي درسي كسب كنند.
محيط مدرسه ، محيطي پر آرامش
پدر ديگري نيز مي گويد : دوست دارم محيط مدرسه اي كه دخترم در آن درس مي خواند سرشار از آرامش و محبت باشد ، فضايي كه دخترم در آن احساس راحتي و امنيت كند.
علي نيك پور مي افزايد : وقتي كودكي وارد مدرسه مي شود ديگر تربيتش فقط برعهده والدين نيست و در امر تربيت او، مسوولين مدرسه نيز دخيل هستند ، به همين دليل بايد در انتخاب معلمان مدارس دقت خاصي وجود داشته باشد ، در غير اين صورت دانش آموزان دچار تضاد تربيتي مي شوند و تضاد تربيتي به مراتب بدتر از سوء تربيت است.
وي ادامه مي دهد : مسوولين مدرسه بايد دانش آموزان را مثل فرزندان خود ببينند و همان حساسيتي را كه نسبت به تربيت فرزندان خود دارند نسبت به دانش آموزان داشته باشند و فقط به چند روزي كه دانش آموز در اختيار آنهاست توجه نداشته باشند.
معلمي به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : توقع والدين از مدرسه زياد است ، معلم آنقدر فرصت ندارد كه به تمام توقعات والدين ترتيب اثر بدهد.
حسين اباذري مي افزايد : والدين مانند افرادي هستند كه بيرون گود ايستاده و مي گويند لنگش كن ، اگر فقط يك روز به طور كامل در مدرسه به دانش آموزان كه همان فرزندان خودشان هستند درس بدهند ، آن وقت متوجه مي شوند كه معلمان در كلاس درس چه مسايل و مشكلاتي را تحمل مي كنند.
معلم ديگري نيز مي گويد : والدين گمان مي كنند چون فرزندانشان را به مدرسه سپرده اند ديگر بايد خيالشان راحت باشد و تمام مسوليت را به مسوولين مدرسه بسپارند در حالي كه مسوولين مدرسه نمي توانند از پس اين مسئوليت برآيند و براي حل مشكلات آموزشي نيازمند حمايت والدين هستند.
يك كارشناس تعليم و تربيت نيز به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : امر تربيت امري دوطرفه است و هم والدين و هم معلمان در آن دخيل هستند.
پارسا اميني با اشاره به اينكه گاهي توقع والدين از مدارس زياد مي شود ، مي افزايد : چنانچه محيط مدرسه با محيط خانواده مغاير باشد تضادي به وجود مي آيد كه به راحتي نمي توان آن را برطرف كرد و اين تضاد در ابعاد روحي دانش آموز ماندگار مي شود و در سنين بالاتر باعث بروز اختلالات بيشتري مي شود.
كارشناس تعليم و تربيت ديگري نيز با اشاره به اينكه مدارس كشور پاسخگوي توقعات خانواده ها نيست ، مي گويد : قسمت اعظم خانواده ها از مدارس فرزندانشان رضايت ندارند ، چرا كه تصوراتشان از مدرسه تصوراتي واقع گرايانه نيست.
داوود زنجاني مي افزايد : با توجه به تراكم دانش آموزي در كشور معلمان نمي توانند توجه خاص نسبت به يكايك دانش آموزان داشته باشند و اين درحالي است كه والدين توقع توجه خاصي كه متناسب با روحيات فرزندشان است را خواستارند.
وي با تاكيد بر اينكه معلمان از مشكلات معيشتي رنج مي برند ، ادامه مي دهد : معلمي مي تواند تمام موارد تربيتي را در كلاس رعايت كند كه ضمن برخورداري از آرامش روحي ، ساعات كافي را براي آموزش در كلاس درس داشته باشد و اين درحالي است كه تمام همت معلمان براي تمام كردن كتاب هاي درسي است.
يك كارشناس علوم تربيتي نيز با تاكيد بر اينكه مدرسه ايده آل مدرسه اي است كه در آن به تمام ابعاد روحي و تربيتي و آموزشي دانش آموزان توجه شود ، مي گويد : در مدارس كشور به دليل عدم آگاهي معلمان فقط به مسايل آموزشي و مفاهيم درسي توجه مي شود ، در حالي كه اين آموخته ها در آينده كارايي چنداني براي دانش آموزان ندارند.
علي حافظي مي افزايد : هماهنگي و ارتباط مستمر والدين و مسوولين مدرسه مي تواند تركيبي را به وجود آورد كه دانش آموازن بيشترين سود تربيتي را ببرند ولي در حال حاضر به دليل بد جا افتادن حضور والدين در مدارس اين ارتباط به حداقل رسيده است.
وي ادامه مي دهد : والدين گمان مي كنند هر بار كه مدرسه آنها را دعوت مي كند به منظور دريافت پول است در حالي كه هميشه اينطور نيست و براي تغيير اين تفكر بايد اقدامات متعدد و مستمري صورت بپذيرد.
والدين توقعات بيمشماري از مسوولين مدارس دارند و مسوولين مدارس نيز با تاكيد بر اينكه نمي توانند از پس تمام درخواست هاي حتي به جاي والدين برآيند ، توقعات را پا در هوا رها مي كنند و در اين گيرودار فقط دانش آموزان هستند كه صدمه مي بينند! به راستي كي مسوولين مدارس مي توانند از پس توقعات والدين برآيند؟ و والدين در خانه چگونه بايد عمل كنند تا معلمان تاثير آنان را تاييد كنند؟ به عبارتي ديگر اين تضاد بين خانه و مدرسه چه زماني از بين مي رود؟
نظر شما