به گزارش خبرنگار مهر، سالهاست برخی کارگردانان و کارشناسان تئاتر تجربی و فعالیتهای کارگاه نمایش را حرکتی شبهروشنفکری مینامند و برخی مواقع مخالفتهایی شدید نیز با آن دارند. در این بین گروهی از کارگردانان که به تئاتر تجربی میپردازند این برخورد را نشان از آشنایی نبودن با اتفاقات روز تئاتری در دنیا میدانند.
در این بین کارگردانان جوانی نیز حضور دارند که با علاقه و پشتکار و بیتوجه به این مخالفتها به کار مشغولند و نمایشهای خود را در تالار مولوی و کارگاه نمایش برای مخاطبان اجرا میکنند. شاید اگر به تاریخچه این مخالفت نگاه کنیم به این موضوع پی ببریم که عده کثیری از کارگردانان و نویسندگان تئاتر بر این عقیدهاند که نمایش باید روند داستانی مشخص داشته باشد و از نقطهای آغاز و به پایان مشخص ختم شود. استفاده از طراحی صحنه، لباس و نور و حتی میزانسن بازیگر هم در این راستا باشد.
در مقابل گروه علاقمند به کار تجربی، این گونه تئاتر را محلی برای تجربه ناشناخته ها می نامند که البته با استناد به متدهای علمی میتوان به آن رسید؛ تجربههایی جدید که در تئاتر به اصطلاح حرفهای نمیتوان داشت. در تئاتر تجربی کارگردان از منظر و دیدگاه خود به قضایا مینگرد و ارتباط برقرار کردن مخاطب با اثر دغدغه خاص او نیست.
نباید این را فراموش کرد که هنر و بخصوص تئاتر مقوله ای است سلیقه ای و هر کس به سلیقه خود می تواند با اثری ارتباط برقرار کند یا آن را مورد قبول نداند. درست مانند اتفاقاتی که در دنیای موسیقی در تمام دنیا روی می دهد. کمتر کسانی را داریم که علاقمند به تمام سبکها و آثار موسیقی ساخته شده در دنیا باشند یا آنها را به صورت قطعی قبول کنند.
نمایش "یک سمفونی ناکوک" کاری تجربی محسوب می شود که پسیانی با آوردن یک شخصیت کارگردان در قصه که به دنبال ارائه یک اثر تجربی است، اجحافهایی که به وی شده را به تصویر میکشد. به عبارت دیگر، پسیانی به نوعی با شخصیت اصلی داستان خود همذاتپنداری کرده و آنچه بیننده بر صحنه میبیند، روایتی است از مشکلاتی که برای کارگردان حقیقی نمایش به وجود آمده است.
داستان نمایش روایت کارگردانی است که می خواهد کاری را به صورت تجربی برای یک جشنواره در ناکجاآباد کار کند. گروه روزها تمرین میکند ولی از طرف مسئولین تئاتری مورد قبول قرار نمیگیرد و کارگردان سرخورده است. تا اینکه زنی به وی قول میدهد با کمک گربههایش وی را برای دریافت مجوز و اجرا در جشنواره کمک کند.
گربه ها مجوز دریافت میکنند ولی بازیگران نمایش دیگر حاضر به همکاری نیستند. این بار نیز زن با گربههایش به کارگردان کمک میکند و نمایش با بازی گربهها در جشنواره اجرا می رود. نمایش فضایی فانتزی دارد و مخاطب خود را به دنیای رویا و تخیل وارد می کند.
در اوایل این نمایش پسیانی از پخش دیالوگهایی بین افرادی استفاده میکند که گویا کارگردان یا مدیر تئاتری هستند و با تئاتر تجربی و شخصیت کارگردان نمایش به خاطر فعالیت در این عرصه مخالفت میکنند. حتی در این دیالوگها که در فضایی بدون نور پخش میشود تا تماشاگر کاملا به آن توجه کند، از شخصیت نمایش به نوعی به عنوان مدعی کار تجربی نام می برند.
در قسمتی از کار که کارگردان خبر رد شدن کار خود را اعلام میکند، در گفتگو با زن حاضر در صحنه به این نکته اشاره میکند که کار تجربی یعنی زیبایی شناختی فردی و سلیقه کارگردان و حتی طراحی صحنه نمایش هم ملزم به داشتن تعبیر خاص نیست.
پسیانی که خود در اکثر اوقات با مخالفت کسانی که تئاتر تجربی را قبول ندارند و حتی مخالفت برخی از همنسلان خود رو به رو شده، در نیمه اول نمایش به این امر اشاره میکند. وی حرفهایی را که در قبال تئاتر تجربی زده میشود و اینکه مخاطب نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند در اثر خود گنجانده است.
وی که جزو معدود کارگردانانی است که در مصاحبههای مطبوعاتی شرکت نمیکند، به نوعی در نمایش به پرسشها در قبال کارش پاسخ میگوید و با نشان دادن کار با فضایی فانتزی هر اتفاق را در نمایش توجیه میکند. کارگردان با مهارت و نام نبردن از فضا، کشور یا شخصیت خاص فضای نمایش را در ناکجاآباد قرار داده تا دست آویزی برای کسی نباشد. حتی پسیانی در صحبتهای خود بعد از نخستین اجرا به این نکته اشاره کرد که در نمایش خود به نوعی با تئاتر و شرایط شوخی کرده است.
اما موضوع شوخی ترفندی است که کارگردان از آن استفاده و اعتراض خود را بیان کرده است. همه مخاطبان تئاتری نسبت به برخی شخصیتها و شرایط و حتی اماکن تئاتری کشور پیشزمینه ذهنی دارند و در جایی که حتی اسمی از افراد یا اتفاقات برده نشود به خاطر آشنایی با خصوصیات بارز فرد یا جریان، آنها را به خوبی میشناسند.
تماشاگر با این پیشزمینه ذهنی وقتی روی صحنه آن خصوصیات و رفتار و اتفاقات را چه با گفتن دیالوگ یا با تقلید بازیگر یا بازیگران نمایش میبیند، به خوبی می داند جریان از چه قرار است. حتی این امر باعث میشود به راحتی به این تقلید یا اشاره بخندد یا به خاطر این وضعیتی که روی صحنه میبیند به نوعی جبهه بگیرد.
پسیانی وقتی در "یک سمفونی ناکوک" از گربهها که نماد اعتراض هستند و حتی در ازاء غذایی که به آنها داده میشود نیز شکرگزار نیستند استفاده میکند، به هنرمندانی اشاره دارد که در وضعیت کنونی از طرف مدیران و مسئولان تئاتر به مثابه گربه هستند. این موضوع در قمستی از نمایش خود را به خوبی نشان میدهد و آن زمانی است که مدیران گرد هم آمدهاند تا درباره معضل گربهها تصمیم بگیرند.
یکی از مدیران که گویی بالاتر از دیگران است درباره مخالفت خاندان خود با گربهها صحبت میکند و اینکه اجدادش چگونه گربهها را از بین میبردند. وی برای مبارزه با گربهها دامنی زنانه به تن میکند که نشان از مبارزهای ناجوانمردانه دارد. سپس با شکلاتهایی که آغشته به سم هستند از طریق دوستی به گربهها نزدیک میشود و قصد کشتن آنها را دارد.
وقتی کارگردان نمایش در جلسه پرسش و پاسخ به این نکته اشاره می کند که گربههای تئاتر شهر را از آن بیرون کردهاند به نوعی اشاره به وضعیت هنرمندانی دارد که توسط مدیران تئاتری از کار در حیطه تئاتر به خاطر معترض بودنشان دور هستند. مدیرانی که با دوستی به صورت هنرمندانه "سر را با پنبه می برند".
این جریان که کار با بازیگران عادی به اجرا درنمیآید و بازیگران نمایش به خاطر تأخیر در زمان اجرا کار را رها میکنند نیز بیدلیل نیست. هر روز شاهد تغییر در گروههای بازیگری هستیم که برخی اوقات به کیفیت کار لطمه میزند. اما گربه ها که از قصد و نیت مدیران تئاتر آگاه هستند و میدانند که قصد کشتن آنها را دارند، با مبارزه و چسباندن سر مدیر به میز، خود در نمایش بازی میکنند.
اما شاید گربه و معنی وجودی آن در این نمایش هنگام خروج تماشاگر از سالن نمایش مشخص شود. وقتی تماشاگر وارد سالن میشود در قسمت انتظار بازیگران نمایش را در میان جمع میبیند و زمانی که سالن را ترک میکند به این فکر میافتد که گربهها در میان ما بودند. پس هر یک از ما هم می تواند یک گربه باشد. گربههایی که مورد آزار مدیران تئاتری قرار می گیرند.
پسیانی در "یک سمفونی ناکوک" از اعتراض به کارگردان شناخته شده تئاتر، مسئولان جشنواره تئاتر فجر و مدیران اداره کل هنرهای نمایشی دریغ نمیکند. شاید نامی از فردی به میان نیاورد، ولی وقتی اشاره به مدیر روابط عمومی و نوع تکلم وی میکند یا از زبان مدیر جشنواره به این نکته اشاره میکند که شاخصه جشنواره حضور پررنگ بخش بینالملل است و ... حرف خود را زده است.
کارگردان حتی اعتراض خود را به مطبوعات و اصحاب رسانه با تصویر کردن قشری منفعل که فقط در یک نشست خبری با دستگاههای ضبط صدا نشان می دهد. شاید اینها یک شوخی باشد، ولی این شوخی افراد و شرایط خاص را به صورت مستقیم مورد استهزا قرار میدهد و تمسخر میکند. کاری که شاید دور از شأن صحنه تئاتر باشد.
شاید این شوخی و اعتراض باعث شود بازیگران با استفاده از شکلک و تقلید واضح تماشاگر را بخنداند، ولی این سئوال را باقی میگذارد که آیا کار تجربی محلی برای اینگونه اعمال و مسخره کردنهاست؟ اینکه کارگردان بارها اشاره میکند این یک شوخی است و قصد من اشاره به فرد خاصی نبوده، آیا به نوعی مورد تمسخر قرار دادن اذهان افراد مقابل خود نیست؟
در "یک سمفونی ناکوک" مریم بیدختی، آتیلا و ستاره پسیانی، نوید جهانزاده، روحالله حقگوی لسان، سحر دولتشاهی، سارا ریحانی، ناز شادمان، الهام شکیب، مهدی صدر، پگاه طبسینژاد، رزیتا فضایی، حمید فلاحی، هاله گرجی، حمید گرشاسبی، خسرو محمودی، مهشاد مخبری، مهدی موسیخانی، ساناز ناصری، فاطمه نقوی و احمد یارعلی بازی میکنند.
نمایشنامه "یک سمفونی ناکوک" را پسیانی با کمک پوریا آذربایجانی نوشته و در خلاصه داستان آن آمده: چند روز مانده به آغاز یک جشنواره تئاتر، کارگردانی که خود را برای اجرا آماده میکند متوجه میشود اجازه حضور در جشنواره را ندارد. زنی از میان بازیگران نمایش به کمک گربههای تحت فرمانش کاری میکند که مجوز صادر شود، اما ...
نظر شما