اولین پرسشی که خبرگزاری مهر از کارشناسان حاضر در این نشست مطرح کرد؛"تحلیل چرایی ترور "بی نظیر بوتو" نخست وزیر فقید پاکستان و همچنین این مطلب که چه شخص یا اشخاصی در این ترور دست داشته اند بود" که "عزت الله همتی" کارشناس مسائل پاکستان که مدت چند سال را در این کشور گذارنده و از نزدیک در جریان تحولات این کشور قرار داشت در پاسخ به این پرسش گفت : حزب مردم و شخص بوتو و همچنین خانواده او از زمان نخست وزیری "نواز شریف" مغضوب حکومت پاکستان بودند و حتی "علی زرداری" همسر بوتو چندین سال را در زندان سپری کرده بود.
علاوه بر آن حزب مردم در مقایسه با حزب مسلم لیگ شاخه نواز، گرایشهای غرب مابانه تری را دارد و در مقابل، حزب نواز شریف به کشورهای عربی گرایش دارد و شاهد بودیم زمانی که نواز شریف به خارج از این کشور تبعید شد به عربستان تبعید شد و در هنگام بازگشت نیز پادرمیانی سعودی ها منجر به بازگشت وی به کشورش شد.
همتی درادامه تحلیل خود ازاین مسئله گفت: عمده تحلیلها ازسالها قبل درباره اینکه اگرمشرف بخواهد قدرت را با شخص دیگری تقسیم کند چه کسی برای این کار مناسب تر است؛ از همان هنگام نام بی نظیر بوتو به عنوان مناسب ترین فرد برای این کار شنیده می شد، زیرا غرب و به ویژه آمریکا با هر دوی این افراد (مشرف و بوتو ) روابط خوبی داشتند و سرانجام هم چنین شد و مشرف مجبورشد هم به خاطر فشارهای آمریکا و هم به خاطر اینکه دیگر آن جایگاه سابق خود را در پاکستان دراختیار نداشت، با بازگشت بوتو به کشور و تقسیم قدرت با وی موافقت کند.
ازسوی دیگر دلیل آنکه در برابر ورود شریف به پاکستان مخالفت می شد این نکته بود که چون مشرف در زمان به قدرت رسیدن علیه شریف کودتا کرده بود از همین رو حزب شریف رابطه چندان مناسبی با مشرف نداشت. اگر چه به نظر می رسید که بوتو با دستور العمل تقسیم قدرت با مشرف و به عهده گرفتن پست نخست وزیری وارد پاکستان شده، اما انفجار کراچی که در بدو ورود بوتو صورت گرفت به نوعی تحولات پاکستان را پیش برد که بوتو تبدیل به منتقد مشرف شده و خواستار کناره گیری او از قدرت شد.
عامل دیگری که سبب افزایش نارضایتی بوتو و حزب مردم از مشرف شد این بود که حزب مردم خواستار انجام یک تحقیق بین المللی درباره انفجار کراچی بود، اما دولت با این مسئله مخالفت کرد و همین امرسبب افزایش تنشها میان مشرف و بوتو شد. اما نکته مهم این بود که با وجود تمام شعارهایی که بوتو می داد، درصورت رسیدن به پست نخست وزیری با وجود مشرف به عنوان رئیس جمهور کنار می آمد.
این کارشناس مسائل بین المللی تحلیل خود از چرایی ترور بوتو را به این صورت ادامه داد که : اوضاع پاکستان بدین گونه بود تا اینکه در راولپندی بوتو ترور شد. پزشکی که بوتو را در بیمارستان معاینه کرده بود، گفت که وی بر اثر شلیک گلوله کشته شده، اما سخنگوی وزارت کشور پاکستان اعلام کرد که بوتو در اثر انفجار کشته شده و همین دوگانگی در گفته ها، سبب شکل گیری این احتمال در ذهن شد که دولت در ترور بوتو نقش داشته است.
مسئله دیگری که سبب قوت یافتن این احتمال شد این مورد بود که در کوتاه ترین زمان ممکن نیروهای امنیتی پاکستان تمام آثار انفجار و ترور را از بین بردند ؛ مجموع این تحولات اوضاع را چنان بر مشرف تنگ کرد که رئیس جمهور پاکستان مجبور شد اعلام کند که نیروهای امنیتی بدون اطلاع او آثار انفجار را از بین برده اند.
از سوی دیگر طالبان و القاعده را مسئول این ترور معرفی کرد و نوار مکالمه "بیت الله محسود" و "فضل الله" از سران طالبان در پاکستان را گواه ادعای خود اعلام کرد، اما سران حزب مردم به صورت مستقیم دولت را مسئول ترور بوتو معرفی کردند و از سازمان ملل متحد ( همانند مسئله ترور رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان ) خواستند تا به این مسئله رسیدگی کند، اما دولت پاکستان با این مسئله مخالفت کرد و آصف علی زرداری اعلام کرد که درخواست آنها از سازمان ملل متحد امروز ( یکشنبه 16 دی ) به سازمان ارائه می شود.
هدف از پیگیری طرح برقراری دموکراسی در خاورمیانه از سوی بوش به معنای واقعی آن نیست، بلکه حفظ منافع آمریکا است وآنچه هم اکنون منافع آمریکا را در پاکستان تامین می کند امنیت است و نه دموکراسی . |
همتی در ادامه گفت : تا این جای کار صورت مسئله بدین صورت شد که دولت القاعده و طالبان را مسئول ترور می داند و حزب مردم، دولت را مسئول اصلی این اقدام به حساب می آورد و برای تحلیلگران نیز این مسئله مطرح است که کدام یک از این دو درست می گویند؟
اما مسئله به این راحتی نیست و مسئله ترور بوتو چند ویژگی برای خود داشته، اول آنکه این ترور یک عملیات انتحاری بوده و انفجارهای انتحاری نیز ویژگی گروه های ویژه ای به حساب می آیند که مشخصا القاعده و طالبان در میان این گروه ها شناخته شده تر هستند. حال این پرسش مطرح می شود که آیا مشرف به عنوان یک شخص "سکولار و یا لائیک" چنین نیروهایی را در اختیار دارد؟ جواب منفی است چون خود مشرف نیز چندین بار هدف چنین حمله هایی بوده است.
پرسش دیگری که در اینجا مطرح می شود این مورد است که "آیا نیروهای امنیتی و ارتش پاکستان به طور کامل از مشرف حرف شنوی دارند؟" که جواب این پرسش نیز منفی است. درباره این مسئله باید این توضیح را ذکر کنم که در زمان جنگ افغانستان، کشورهای غربی به همراه برخی کشورهای عربی منطقه حمایتهای مالی و نظامی زیادی را از مدارس دینی پاکستان با هدف ترتبیت نیروهای دینی برای مقابله با شوروی انجام دادند که نتیجه آن وجود بیش از 30 هزار مدرسه دینی در پاکستان است.برخی از این طلاب تربیت شده در آن زمان به دلیل نیاز به نیروهای جدید وارد ارتش پاکستان شدند و با گذشت سالیان طولانی، این افراد هم اکنون به رده های سرهنگی رسیده اند.
از طرف دیگر عده زیادی از این طلاب تربیت شده بعد از عقب نشینی شوروی از افغانستان، در این کشور ساکن شدند و در سالهای گذشته حکومت" نیمه وقت طالبان" را در این کشور به وجود آوردند که بعد از حمله نیروهای ائتلاف به افغانستان و سقوط طالبان، این افراد مجددا به پاکستان بازگشه و به تقویت خود پرداختند که دراین زمان با ایدئولوژی تندروی القاعده ترکیب شدند؛این افراد هم اکنون تبدیل به یکی ازمهمترین مشکلات اسلام آباد شده اند.
این کارشناس مسائل بین المللی در ادامه سخنان خود پرسش دیگری را مطرح کرد و آن اینکه " القاعده از ترور بوتو چه منافعی نصیبش می شود؟ ویا اینکه آیا کشته شدن بوتو سودی برای القاعده دارد؟" پاسخ مثبت است، زیرا بی ثباتی و نبود امنیت در پاکستان در راستای آزادی عمل و نفس کشیدن القاعده و طالبان است و این گروه ها از هر اقدامی که سبب تضعیف دولت مرکزی و افزایش تنش در کشور شود حمایت می کنند.
حال این پرسش مطرح می شود که "آیا القاعده و یا طالبان خود به تنهایی امکان انجام این ترور را داشته اند؟" پاسخ این است که، شکی در این نیست که با ترور بوتو اوضاع پاکستان آشفته تر می شد و این مسئله به نفع طالبان و القاعده بود، اما به نظر من القاعده خود به تنهایی نمی توانست این کار را انجام دهد و سناریویی که در اینجا مطرح می شود این است که القاعده و آن دسته از طلاب حاضر در ارتش پاکستان که گوش به فرمان مشرف نیز نیستند به احتمال زیاد در این کار دست داشته اند،اما آیا مشرف از ترور بوتو سود برده و در این کار به طور مستقیم دست داشته است؟ که جواب منفی است؛ با نگاهی به اوضاع پاکستان متوجه می شویم که ترور بوتو بیش از همه به زیان مشرف بوده و با زیرکی خاصی که از مشرف سراغ داریم؛ بعید به نظر می رسد که مشرف در این اقدام دست داشته باشد، زیرا به خوبی از عواقب این کار آگاه بوده است، اما سناریوی دیگری که در اینجا مطرح می شود این مورد است که مشرف در این ترور دست نداشته، اما از وقوع آن مطلع بوده است.
"صادق ملکی" دیگر کارشناس حاضر در این نشست در پاسخ به این پرسش مذکور گفت : نباید فراموش کرد که جامعه پاکستان یک جامعه پیچیده است و ماجرای بازگشت بوتو و ترور وی را باید در چارچوب مسائل سیاسی و اجتماعی این کشور جستجو کرد. ساده ترین روش تحلیل این ماجرا آن است که مشرف و جریان طالبانیسم را مسئول این ترور بدانیم، اما پرسشی که در این جا مطرح می شود این مورد است که چرا طالبانی که پس از حادثه "لال مسجد" اسلام آباد در فشار بوده بخواهد دست به این کار بزند و یا مشرفی که جایگاه مردمی خود را از دست داده، چرا باید با ترور بوتو بخواهد اوضاع را برای خود پیچیده کند؟ شخصی که بوتو را ترور کرد می تواند یک فرد طالبانی باشد، اما بررسی روند ماجرا نشان می دهد که انجام ترور نیازمند برنامه ریزی دقیق و اطلاع کامل از مسائل امنیتی بوده، بنابراین حتی اگر عامل ترور هم ادعا کند که وی این عمل را انجام داده با اطمینان نمی توان گفت که همین شخص قطعا ترور را انجام داده، زیرا این ماجرا پیچیده گیهای خاص خود را دارد.
نباید این نکته را فراموش کرد که ارتش پاکستان با طالبان رابطه دارد و از این گروه برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند، ساختارارتش پاکستان به گونه ای است که آن را نمی توان با ارتش هیچکدام ازکشورهای منطقه مقایسه کرد به قول یک فیزیکدان پاکستانی این پاکستان نیست که ارتش دارد، بلکه این ارتش است که پاکستان را در اختیار دارد. در صورت کلی می توان گفت که فواید این ترور نصیب چه کسانی می شود، اما اینکه به طور قطع بتوان گفت عامل این ترور چه کسی بوده به نظر من کار بسیار مشکلی است، زیرا پیچیده گیهای موجود در این کشور اجازه این کار را به ماه نمی دهد.
بی ثباتی در پاکستان و سایر کشورهای منطقه به هیچ وجه به نفع ایران نیست و تهران خواهان ثبات در تمام کشورهای همسایه خود است. |
|
ملکی در ادامه گفت : اگر از سال 1947 به تاریخ پاکستان نگاه کنیم متوجه می شویم که بحران به نوعی با هویت این کشور گره خورده و ترور بوتو آخرین بحران این کشور نخواهد بود همچنان که به دارکشیدن "ذوالفقار علی بوتو" و کشته شدن برادرهای بی نظیر بوتو، آخرین بحرانهای پاکستان نبودند.
این کارشناس مسائل بین المللی در ادامه این نکته را خاطر نشان کرد که : نباید این نکته را فراموش کرد که هر چند آمریکا و غرب ترور بوتو را محکوم کرده اند، اما بدون تردید جریان طالبانیسم در این کار دست داشته و این جریان با حمایتهای آمریکا و غرب و همچینین دولت فعلی و دولتهای پیشین پاکستان شکل و گسترش یافته، نکته ای که آمریکا سعی در مخفی نگه داشتن آن دارد، زیرا در اغلب ناآرامیهای جهان به نوعی جریان طالبانیسم نقش دارد، از ناآرامیهای عراق گرفته تا افغانستان و حتی بمب گذاری در کشورهای غربی.
ملکی در توضیح رابطه بوتو با طالبان و اینکه گفته می شود بوتو مادر معنوی طالبان بوده، گفت : شکی در این نیست بوتو در زمان نخست وزیری خود به ویژه در دور دوم با طالبان در ارتباط بود، ارتباطی که خود بوتو بعدها به اشتباه بودن آن اعتراف کرد، اما این مسئله که بوتو مار معنوی طالبانیسم بوده من با این حرف موافق نیستم چون این جریان در پاکستان بستر اجتماعی دارد و نحوه برخورد آمریکا با کشورهای مسلمان سبب شدت گرفتن جریان طالبانیسم می شود؛ طالبانیسم به معنای نوع شدید وهابی گری و سلفی گری، اما این جریان در بستر اجتماعی پاکستان شکل گرفت و بخشهای شمالی پاکستان مناسبترین مکان برای رشد طالبان بوده و است و زمینه ارتباط بوتو و طالبان را باید از این دید مورد بررسی قرار داد، زیرا بستر اجتماعی طالبان زمینه های حضور طالبان را داشته و بوتو نیز در زمان نخست وزیری خود سوار بر موجی بوده که با توجه به حفظ توازن با جریانات داخلی و خارجی، رابطه با طالبان نیز در همین راستا انجام شده است، اما رابطه با طالبان فقط مربوط به بوتو نبوده و شریف و مشرف نیز با این گروه رابطه داشته و دارند و در حالت کلی می توان گفت که پروژه حمایت از طالبان با امنیت پاکستان گره خورده است.
پرسش دیگر نقش آمریکا در بازگشت بوتو به پاکستان و دلایل پشت پرده این بازگشت بود که "عزت الله همتی" در پاسخ گفت : در اوایل حکوت بوش، بحث خاورمیانه بزرگ مطرح شد و این مسئله مطرح شد که برقراری دموکراسی یکی از راه حلهای رفع مشکلات خاورمیانه است. اما پس از مدت کوتاهی این بینش از دولت بوش رخت بربست. شکی در این نیست که بوتو با فشار آمریکا وارد پاکستان شد، اما آیا بوتو به منظور برقراری دموکراسی وارد پاکستان شد که پاسخ منفی است، زیرا برای آمریکا تفاوتی نمی کند که با چه کسی کار کند مهم تامین منافع واشنگتن است، اما دلیل اینکه آمریکا برای بازگشت بوتو پافشاری کرد این مورد بود که ستاره اقبال مشرف در حال افول بود و مقبولیت و محبوبیت مشرف رفته رفته رنگ باخته بود. پس آمریکا تصمیم گرفت تا شخصی را وارد بازی کند که از محبوبیت عمومی و از مشروعیت در نزد مردم پاکستان بهره مند باشد تا با قرار دادن او در کنار یک شخص نظامی بتواند اوضاع پاکستان را آرام کند.
پرسش دیگر مهر، این مورد بود که "آیا با ترور بوتو "سکته" و یا نوعی شکست در طرح برقراری دیپلماسی و یا مبارزه با تروریسم آمریکا در خاورمیانه پیش نمی آید؟ و اینکه با توجه به مولفه های بین المللی، این ترور چه تاثیری در روند تحولات منطقه دارد؟" بود که صادق ملکی در پاسخ به این پرسش گفت : اگر ما به این نکته به این صورت نگاه کنیم که آمریکا به دنبال برقراری دموکراسی در منطقه است به بیراهه رفته ایم، پس هدف آمریکا برقرای دموکراسی در پاکستان نیست و آوردن بوتو به پاکستان نیز با این هدف انجام نشد. پاکستان یک بافت سنتی و عشیره ای دارد، دموکراسی یک روند بلندمدت است، یک امر دستوری نیست پس یک شبه نمی توان در پاکستان و یا عراق دموکراسی برقرار کرد.
یکی از مهمترین مشکلات پاکستان قومیت گرایی در نزد مردم این کشور است. در صورت حل شدن این موضوع در پاکستان می توان به برقراری ثبات و دموکراسی در این کشور امیدوار بود. |
هدف آمریکا برقرای نوعی دموکراسی در پاکستان است که منافع این کشور را تامین کند، بنابراین این مسئله واشنگتن را به این امر راهنمایی می کند که به دنبال امنیت در پاکستان باشد و یا دموکراسی. چالش بزرگی میان امنیت و دموکراسی وجود دارد و این مسئله را حتی در عراق نیز می توان دید و گروه های مختلف از این مسئله برای توجیه اقدامات خود استفاده می کنند و حتی گفته می شود اگر ارتش پاکستان در این امر دست داشته باشد، با این هدف ترور را انجام داده که بگوید ما تنها نهادی هستیم که می توانیم امنیت را در پاکستان برقرار کنیم، یعنی اول امنیت و بعد دموکراسی و این ترور می تواند اهمیت دموکراسی را کاهش داده و به اولویت امنیت اضافه کند و ارتش پاکستان می تواند از این مورد بهره گیری کرده و بگوید اگر قرار است با طالبانیسم مقابله شود باید از طریق ما انجام شود و از این راه اقدامات خود را توجیه می کنند، بنابراین هدف از پیگیری طرح برقراری دموکراسی در خاورمیانه از سوی بوش به معنای واقعی آن نیست، بلکه حفظ منافع آمریکا است وآنچه هم اکنون منافع آمریکا را در پاکستان تامین می کند امنیت است و نه دموکراسی .
ایران خواهان ثبات پاکستان است
در ارزیابی تاثیر ترور بی نظیر بوتو در روابط اسلام آباد با کشورهای دیگر، کارشناسان معتقدند: بی ثباتی در پاکستان و سایر کشورهای منطقه به هیچ وجه به نفع ایران نیست و تهران خواهان ثبات در تمام کشورهای همسایه خود است.
پرسش بعدی که از جانب خبرگزاری مهر از کارشناسان حاضر در نشست مطرح شد این بود "ترور بوتو چه تاثیری بر آینده سیاسی مشرف و شریف دارد ؟ آیا این ترور می تواند به عنوان عاملی برای بهبود جایگاه آنها تلقی شود؟" که" صادق ملکی" در پاسخ به این پرسش گفت : باید مسئله را از دو بعد خارجی و داخلی مورد بررسی قرار داد. در بعد خارجی اگر گروه های سیاسی حاضر در پاکستان که در حال حاضر حزب مسلم لیگ شاخه نواز مهمترین آنها به حساب می آید؛ نتوانند خود را به عنوان یک جایگزین مناسب برای بوتو معرفی کنند آنگاه مشرف می تواند بار دیگر درست همانند اوضاع پس از حملات 11 سپتامبر خود را به عنوان همپیمان نزدیک آمریکا معرفی کند، ولی در بعد داخلی مشرف از این امتیاز برخوردار نیست، اما از آنجا که شریف بعد از ترور بوتو همدردی زیادی را با خانواده بوتو و حزب بوتو انجام داد، این ترور می تواند به نوعی سبب بهبود جایگاه او در پاکستان شود و بدون شک می توان گفت که تعویق انتخابات نیز به نفع نواز و حزب وی است.
پرسش بعدی مهر درباره ساختار قدرت در حزب مردم و انتخاب پسر بوتو به عنوان رهبر جدید این حزب و همچنین مخالفتهای انجام گرفته با این انتخاب بود که ملکی در پاسخ گفت : جامعه پاکستان یک جامعه سنتی-عشیره ای است و حزب مردم نیز عضوی از جامعه پاکستان محسوب می شود وهر چند این حزب خود را به عنوان دموکرات ترین حزب این کشور معرفی می کند، اما در عمل شاهد آن هستیم که انتخاب رئیس آن به روش غیر دموکراتیک انجام می شود، زیرا بهره گرفتن از نام بوتو می تواند سبب تحکیم جایگاه حزب مردم در پاکستان شود و از همین رو انتخاب فردی که به نوعی نام بوتو را با خود به همراه دارد می تواند جایگاه حزب را در میان مردم مستحکم کند. بله مخالفتهایی با این انتخاب شده و حتی صحبتهایی درباره انشعاب حزب نیز منتشر شده و این به همان دلیل طولانی بودن روند دموکراتیزه شدن است که به هر حال باید زمان زیادی برای رسیدن به این مرحله صرف شود.
عزت الله همتی نیز دراین باره گفت: انتخاب رهبر حزب در پاکستان برگرفته از سنت شبه قاره هند است. پاکستان یک کشور ما قبل توسعه یافته است و هنوز حکومت خان و خان زاده در آن حرف اول را می زند.هر چند احزاب در این کشور وجود دارند، اما بازهم این زمین داران و خان زادگان هستند که به قدرت و وزارت می رسند و در همین کابینه شوکت عزیز نیز شاهد این مسئله بودیم و انتخابات در حزب مردم نیز از این مسئله مستثنی نیست.
پرسش بعدی مهر درباره "تاثیر ترور بوتو بر همسایگان پاکستان و همچنین تاثیر پذیری روابط پاکستان با کشورهای همسایه از این ترور" بود که همتی در پاسخ گفت : بی ثباتی و نا امنی در کشورهای منطقه به ویژه مرزهای شرقی ایران به هیچ وجه به نفع امنیت ایران نیست. نبود حکومت مقتدر در پاکستان و درنتیجه، افغانستان که خود مسائل گسترده ای را به دنبال دارد نه تنها تهدیدی برای ایران، بلکه تهدیدی برای تمام کشورهای منطقه محسوب می شود، پس این سیاست کلی در راستای منافع ملی ماست و آن اینکه امنیت و توسعه پاکستان در راستای منافع ایران است، پس ترور خانم بوتو که سبب افزایش تنشها در پاکستان شده نمی تواند در راستای اهداف جمهوری اسلامی ایران باشد. و افغانستان نیز از این موضوع مستثنی نیست و هر چه پاکستان نا امن تر باشد؛ افغانستان نیز نا امن تر خواهد شد.
دموکراسی هنوز در پاکستان نهادینه نشده و نخبگان سیاسی در این کشور محدود هستند و در سالهای آینده قدرت در پاکستان در اختیار همین افراد خواهد بود. افرادی که هر کدام به نوعی با غرب ارتباطاتی داشته ودارند. با ترور بوتو، برنامه آمریکا در پاکستان تغییر نکرده، بلکه فقط بازیگر و یا اولویتهای آن تغییر کرده و در این میان نقش انگلیس را نیز در پاکستان نباید نادیده گرفت. |
صادق ملکی نیز در پاسخ به این پرسش اظهار داشت : شکی در این مورد نیست که امنیت و ثبات پاکستان به نفع ایران است. ما خواهان امنیت و توسعه تمام کشورهای اطراف خود هستیم، زیرا وجود ناامنی و بی ثباتی در هر کدام از همسایگان ما بدون شک به داخل ایران هم نفوذ خواهد کرد.
پرسش دیگر مهر درباره تاثیر این ترور بر روابط پاکستان و هند بود که همتی در پاسخ گفت: فکر نمی کنم این موضوع تاثیری بر روابط اسلام آباد و دهلی نو داشته باشد، زیرا هند با هر سه این اشخاص ( مشرف، نواز، بوتو ) کار کرده و وجود هر یک از آنها در راس قدرت تاثیر چندانی بر روابط هند-پاکستان نخواهد گذاشت.
ملکی دیگر کارشناس حاضر در نشست در پاسخ به این پرسش خاطر نشان کرد : به نظر من هندیها از ترور بوتو استقبال نمی کنند. خانم گاندی به عنوان الگوی بوتو مطرح بود و به نوعی حزب مردم اشتراکات بیشتری با مردم هند دارد و اگر بوتو زنده می ماند و دولت مقتدری را نیز سر کار می آورد و دموکراسی را نیز در این کشور پیاده می کرد بدون شک تنشهای موجود میان هند و پاکستان به گونه ای دیگر و به آسانی قابل حل بود و مسئله کشمیر نیز در مدتی بسیار کوتاه حل می شد.
پرسش بعدی مهر درباره "تاثیر ترور بوتو بر روابط پاکستان با آمریکا و همچنین آینده سیاستهای واشنگتن در برابر اسلام آباد بعد از این ترور و تاثیر آن بر مسئله زرادخانه هسته ای پاکستان و برنامه های آمریکا برای محافظت از این زرادخانه" بود که صادق ملکی در پاسخ گفت: تحولات سیاسی سیالند و بازیگران این تحولات سیال افرادی گوناگون با قدرتهای مختلف هستند و این عوامل ارائه تحلیل مشخص از آینده روابط پاکستان و آمریکا را مشکل می کند. اگر بازیگران تحولات پاکستان نیروهای داخلی این کشور و یا ارتش پاکستان باشند؛ می توانند عوامل را طوری سازماندهی کنند که باز حوادث پس از 11 سپتامبر برای پاکستان تکرار شده و اسلام آباد تبدیل به یکی از همپیمانان قوی واشنگتن شود. درصورت بروز این اتفاق، احتمال می رود ترتیب دهندگان ترور بوتو تبدیل به همپیمانان جدید آمریکا شوند و از آنجا که در حال حاضر آنچه برای حفظ کلاهکهای هسته ای پاکستان مهم است امنیت است و نه دموکراسی پس با این حساب باردیگر آمریکا با رجوع به ارتش پاکستان این نهاد را برای برقراری امنیت در این کشور به خود نزدیک می کند. اما این مسئله در کوتاه مدت است و در بلند مدت آمریکا به دنبال پیاده کردن دموکراسی مد نظر خود در پاکستان خواهد بود .
عزت الله همتی نیز در پاسخ به این پرسش گفت : من فکر نمی کنم در کوتاه مدت آمریکا به دنبال روی کار آوردن یک دولت دموکراتیک در پاکستان باشد. در کشورهای خاورمیانه احساسات ضد آمریکایی به راحتی قابل مشاهده است و این میزان در پاکستان بیش از سایر کشورهاست پس اگر این مردم به صورت دموکراتیک شخصی را برای خود انتخاب کنند آن شخص قطعا یک فرد ضد آمریکایی خواهد بود. ایده آل برای آمریکا آن است که هیچ کشور اسلامی به شکل یک کشور قدرتمند درنیاید حال آنکه این کشور به سلاح هسته ای هم مجهز باشد و درباره پاکستان نیز آمریکا به دنبال آن است تا بر زرادخانه هسته ای این کشور نظارت داشته باشد.
پرسش آخر مهر از کارشناسان حاضر در نشست ارزیابی تحولات پاکستان این مورد بود که "با توجه به تحلیلهای ارائه شده از پاکستان، آینده این کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟" که ملکی در پاسخ گفت : دموکراسی هنوز در پاکستان نهادینه نشده و نخبگان سیاسی در این کشور محدود هستند و در سالهای آینده قدرت در پاکستان در اختیار همین افراد خواهد بود. افرادی که هر کدام به نوعی با غرب ارتباطاتی داشته ودارند. با ترور بوتو، برنامه آمریکا در پاکستان تغییر نکرده، بلکه فقط بازیگر و یا اولویتهای آن تغییر کرده و در این میان نقش انگلیس را نیز در پاکستان نباید نادیده گرفت.
همتی نیز در پاسخ به این پرسش گفت: من فکر می کنم که یکی از مهمترین مشکلات پاکستان قومیت گرایی در نزد مردم این کشور است. در صورت حل شدن این موضوع در پاکستان می توان به برقراری ثبات و دموکراسی در این کشور امیدوار بود.
نظر شما