۲ بهمن ۱۳۸۶، ۱۸:۳۴

"افرا" در تالار وحدت نقد و بررسی شد

"افرا" در تالار وحدت نقد و بررسی شد

نمایش "افرا" به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی در حضور تعدادی از اهالی رسانه و علاقمندان آثار وی عصر امروز سه‌شنبه دوم بهمن در تالار وحدت مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار مهر، در این نشست بیضایی در پاسخ به طرح بحث اسطوره مدرن و قدیمی و درباره اینکه افرا قربانی جامعه است و به نظر می‌رسد نویسنده نمایش همین ویژگی را دارد گفت: "بحث اسطوره مدرن و قدیمی خیلی پیچیده است و من قصد ورود به این بحث را ندارم. اینجا کلاس درس نیست و من بهتر می دانم درباره "افرا" صحبت کنم."

وی ادامه داد: "این نمایش درباره اکثریتی است که قربانی خود را برمی‌گزیند. البته به نظر من همه اهالی محله قربانی هستند چون در شرایط موجود جامعه اطرافشان بالیده‌اند. اکثریت یاد گرفته اند در یک لحظه قربانی خود را چگونه به دست بیاورند. در این محله افراد و خانواده اش قربانی می شوند. ولی من نویسنده را قربانی نمی بینم. چون وی در حال نوشتن یک داستان و گزارشی از شرایط به قول خودش دشوار است. هر چند در معنای اعم هر نویسنده ای قربانی است."

این کارگردان در پاسخ به اینکه در صورت پذیرش اینکه اثر تراژیک است هامارتیای افرا خوب بودن محسوب می شود، توضیح داد: "من ترجیح می دهم دستورالعمل صادر نکنم. جمله ای که شخصیت ارزیاب راجع خود و دوستش می گوید درباره همه کس و همه چیز صدق نمی کند. ارزیاب و پاسبان در اواخر قصه کاری انجام می دهند که احساس مفید بودن می کنند. ارزیاب که همه چیز را با اندازه گیری دقیق و مشخص  پیش می برد و فقط صفحه حوادث را می خواهند، در مقطعی خود وارد حوادث می شود."

وی درباره اینکه افرا در مقطعی تصمیم به خودکشی می گیرد، اظهار داشت: "چه جوابی می توانم بدهم. آنچه گذشته بیشتر از طاقت افرا محسوب می شود. وی هیچگاه تصور نمی کرد شاگردانش با او این رفتار را انجام دهند. بدترین وقت برای ما زمانی است که رویاهایمان را از دست می دهیم. افرا نیز رویاهای خود را از دست می دهد. وی پس از آزادی از بازداشتگاه فقط به قیچی و گل رازقی نگاه می کند. همین موضوع او را به سمت خودکشی می کشاند. هر چند در آخرین لحظه نمایش متوجه می شود که پسر عمویش رویا نبوده است."

بیضایی راجع به اینکه یکی از حاضران بیان مهرداد ضیایی در نقش دوچرخه ساز را دارای مشکل معرفی کرد، گفت: "من این مشکل را متوجه نمی شوم. چون یا آنقدر متن را حفظیم که می فهمیم یا به خوبی همه کلمات را می شنویم. شاید هم شبیه وضعیت کنونی تئاتر نو در ژاپن شده است. چون مردم ژاپن در حالا حاضر آنقدر با زبان اینگونه نمایش بیگانه شده اند که زبان آن را نمی فهمند و هنگام تماشا همزمان با اجرا به متن آن نگاه می کنند. به نظر می رسد طی 10 - 15 سال گذشته به اندازه ای زبان عامه جامعه تغییر کرده است که فهم کلمات این شخصیت دشوار شده است. البته من این موضوع را به بازیگر اطلاع می دهم."

وی درباره امکان عرضه این نمایش به صورت سی دی یادآور شد: "ما برای ضبط با این مشکل مواجهیم که پس از اجرای ما سالن در اختیار گروه دیگری قرار می گیرد. البته این موضوع طی شب های اول اجرا بود و اکنون نیست. اما پس از اجرای ما جشنواره تئاتر فجر شروع خواهد شد. این مسئله در ضبط نمایش "مجلس شبیه" و "شب هزار و یکم" نیز برای ما وجود داشت و به صورت پراکنده آن را ضبط کردیم. ضبط کل نمایش با ارایه دکوپاژ دقیق و تدوین آن وقت و هزینه زیادی می برد که برآورد آن حدود 40 میلیون تومان می شود و چنین بودجه ای در اختیار ندارم. اگر کسی حاضر به انجام چنین کاری شود، بار بزرگی از دوش من برداشته است."

این نمایشنامه نویس در خصوص کهنه و منسوخ بودن موضوع اثر تاکید کرد: "اگر فکر می کردم که موضوع اثر کهنه است آن را اجرا نمی کردم. به نظر من مفاهیم قدیمی نمی شوند. از زمان اتفاق داستان در این نمایشنامه حدود 4 دهه می گذرد. اما مگر چنین اتفاقی پیش از این نیفتاده است و آیا اکنون این اتفاق نمی افتد؟ من ممنون و خوشحالم که از کارهای قبلی من دچار شعف شده اید و متاسفم اجرای این نمایش در شما این احساس را به وجود نیاورده است. البته این قصه شعف انگیز نیست و من هر شب با فشار روی شانه و ستون فقراتم به خانه می روم."

وی درباره روایتگری شرقی و اینکه هیچ کس در این نمایش صاحب دیالوگ نیست و همه روایتگرند، اعلام کرد: "این نمایش 10 شخصیت دارد که همه در حال روایت کردن هستند. نمی توانم بگویم که از کجا گرفته شده است و موقع نوشن آن را از جایی می گیرم یا نمی گیرم. به نظر من، ما کشور گفتگو نیستیم. فرهنگ تک گویی داریم. یکی از دلایلی که تئاترهای فرنگی مال ما نمی شود این است که گفتگو بخشی از فرهنگ کشور ما محسوب نمی شود. در سالیان بسیار بسیار دور بزرگترین خدا سکوت بود. این اعتقاد وجود داشت که خدایان تو را حفظ می کنند اگر می خواهی زنده بمانی ساکت باشد."

بیضایی ادامه داد: "ما با خودمان حرف می زنیم و با خودمان تصمیم می گیریم. همه چیز در ذهن ما شکل می گیرد. با خودمان تک گویی داریم. من این نمایش را بر اساس همین فرهنگ نوشتم. به همین خاطر است که کارهای اولیه من همانند "کارنامه بندار بیدخش" یا "اژدهاک" را نوشتم که تک نفره است یا به صورت تک گویی موازی ارایه می شود. در "افرا" نیز زمانی گفتگو صورت می گیرد که سود افراد نزدیک هم است اما همچنان با خود فکر می کنند."

این کارگردان خاطر نشان کرد: "ما دچار یک استبداد طولانی هستیم و همین مسئله باعث خلع فکرمان شده است. زبانمان در جای اصلی بسته است. در تلویزیون های فرهنگی کودکان 5 یا 6 ساله با فصاحت صحبت می کنند. برای اینکه در فکر نیستند که فلان حرف دچار دردسر پدر و مادرمان می شود یا فلان کلمه ممنوع است. معلم ها که کارشان خوب حرف زدن است، نمی توانند به راحتی صحبت کنند. مرتب کلماتشان را تغییر می دهند تا واژه مناسب تر را پیدا کنند. ما در اصل حرف می زنیمکه حرفی نزده باشیم و با حرف زدنمان چیزی را پنهان می کنیم."

وی در پاسخ به اینکه با توجه به گذشت یک سال از نگارش نمایشنامه، اثر همچنان نو و تازه است، گفت: "اگر می دانستم راز نو بودن این نمایش در چیست به آن آقایی می گفتم که گفت نمایش کهنه است. من نمایشنامه افرا را طی 2 یا 3 روز در یک نشست و بدون هیچ تغییری نوشتم. این متن نه در چاپ و نه در اجرا هیچ تغییر نکرد. من به این وسیله قصد داشتم آنچه در لحظه خلق اثر تراوش کرده است را به صورت مستقیم به خوانندگان منتقل شود. نو یا کهنگی این نمایش هر دو با توجه به تجربه و آگاهی های افراد شکل می گیرد و هر کس آن را بسازد شکلی متفاوت به خود می گیرد. امیدوارم چند سال بعد این نمایشنامه موقعیت خود را نشان بدهد."

بیضایی درباره اینکه سوسن تسلیمی در نگارش این متن دخالت داشته است، یادآور شد: "من در اواخر سال 57 یک نمایشنامه نوشتم با عنوان "نوشته های دیواری" که سی و چند قطعه کوتاه بود و به صورت تک گویی قصه های مختلف را بیان می کرد. ما به دورخوانی هم رسیدیم، اما بازیگران جا زدند. در نتیجه نمایشنامه ماند. یکی از بازیگران گفت که دوست دارد بیننده نمایش باشد نه بازیگرش. این ماند تا بعد از "مرگ یزدگرد" که پس از آن دیگر به من اجازه کار تئاتر ندادند تا اجرای نمایش "کارنامه بندار بیدخش" که حدود 18 ممنوع الکار بودم."

وی ادامه داد: "ما سعی کردیم این نمایش را در خانه ها و جمع های چند نفری مان اجرا کنیم. ولی بعد حتی این هم نگران کننده بود و مشکل کمبود زمان و نبود نفت و سایر مسایل آن را متوقف کرد. پس از مدتی این مسئله مطرح شد که این نمایشنامه را به صورت تک گویی هایی بنویسیم که قابل اجرا باشد. در این مورد هر کس پیشنهادی داد. سوسن تسلیمی پیشنهاد کرد شازده خانمی ارایه شود که بچه اش ناقص است. یا من پیشنهاد شخصیت ارزیابی را دادم که محله ای در حال نابودی را ارزیابی می کند که این کار هم نشد."

این کارگردان یادآور شد: "یک بار خواستم در وزارت ارشاد فیلمنامه ای را برای تولید تصویب کنم. شخصی به من گفت که با متن تو مشکل دارند نه با کارگردانی کردنت. فیلمنامه را به نام شخص دیگری بیاور. من یک فیلمنامه داشتم که خواهش کردم سوسن تسلیمی آن را با دست خط خود بنویسد و به وزارت ارشاد ارایه کنیم. اکنون هم فیلمنامه اولیه و هم دست خط تسلیمی را دارم. در آن موقع قانون بود که ابتدا خلاصه یک صفحه ای بعد سه صفحه ای بعد سکانس بندی سپس خلاصه 30 صفحه ای و در آخر کل متن ارایه شود. این روند را انجام دادیم اما در هنگام ارایه خلاصه 30 صفحه ای متن تصویب نشد و گفتند که فهمیده اند که متن مال بیضایی است."

نویسنده نمایش "افرا" در ادامه توضیح داد: "پس از مدتی قانون ارایه فیلمنامه برداشه شد. ما هم رفتیم به دنبال پیدا کردن یک محله که با قصه مناسب باشد. اما هیچ محله مناسبی را پیدا نکردیم. حتی تصمیم گرفتیم که چند محله را پیدا کنیم  و بخش های مختلف را در آن فیلمبرداری کنیم. اما این اتفاق هم میسر نشد و کلنگ بساز و بفروش ها همه جا را خراب کرده بود. حتی تصمیم گرفتیم که محله ای در یکی از شهرستان ها پیدا کنیم، اما این موضوع هم نشد. پس از مدتی دوباره گرفتن مجوز فیلمنامه برگشت و کار متوقف شد. من در آخرین گفتگوی تلفنی با تسلیمی نیز وقتی موضوع ارایه فیلمنامه به اسم وی را گفتم، هیچ چیز یادش نمی آمد."

کد خبر 625465

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha