* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: پرسش اول را با هنر انقلاب در سطح جهانی آغاز می کنیم. تعریف و درک شخص شما از هنر انقلاب و یا هنرهای انقلابی در سطح جهانی آن چیست؟ البته واژه "انقلاب" واژه ای انگیزشی است در نهاد هر انسانی در هر کجای جهان که زیست می کند، مثل هنرمندانی چون "ویکتور خارا" در شیلی، "فرانسیسکو گویا" در اسپانیا، و ... ما در واقع به دنبال تعریف جهانی این موضوع هستیم تا بعد به موضوع "ادبیات انقلابی ایران" بپردازیم.
- کامران شرفشاهی: ادبیات انقلابی در حقیقت ادبیاتی است که به آزادی انسانها می اندیشد و برای انسانیت حق و حقوق خاص و ویژه قائل می شود. این خصوصیت ادبیات انقلابی است که برای بهتر زندگی کردن انسانها و برای برده و بنده کسی نبودن تلاش و مبارزه کند حال می خواهد نویسنده این نوع ادبیات داخلی باشد یا خارجی. به همین سبب است که ما شاهد آن هستیم که شاعران و نویسندگان انقلابی همیشه اشخاصی دردمندند و اشخاصی که در آثارشان تلاش می کنند برای آنکه دنیایی زیباتر و آبی تر و به دور از سیاهی ها را خلق کنند.
* به اعتقاد شما دلایل مخالفان ادبیات و شعر انقلاب چیست؟ ما حتی در ایالات متحده هم با این مسئله به صورت جدی روبرو هستیم، جایی که مثلا نماد دموکراسی در دنیا به حساب می آید. شما در اظهار نظرتان اگر به مخالفان ادبیات و شعر انقلاب در ایران هم اشاره کنید بد نیست.
- ادبیات انقلاب در سطح جهان همیشه ادبیاتی آگاهی بخش بوده است که سعی کرده توده های مردم را به سمت آگاهی بیشتر سوق دهد تا آنها درصدد احقاق حقوق حقه خودشان برآیند. در صورتی که نظامهایی در نقطه مقابل در جهت سلطه جویی و جبر گام برمی دارند و به دنبال تکاثر و کسب ثروت و موقعیتهای نامشروع بیشتری برای خودشان اند و طبعا چنین ادبیاتی را نه تنها بر نمی تابند بلکه از انتشار آن در سطح جهان نیز به هر حالتی ممانعت به عمل می آورند. وقتی بحث سلطه پیش می آید، اصولا توجه به این نکته حائز اهمیت است که در کشورهایی که سابقه استعماری دارند تقریبا اکثریت مردم این کشورها از ثروتهای موجودشان بهره مند نیستند و شمار زیادی از مردم - تقریبا اکثریت مردم این کشورها - بی خانمان اند و یا آن حق قانونی تعریف شده برایشان بسیار مضحک و ناچیز است. در حقیقت گروهی هستند که ثروتها نصیبشان می شود و اینان در واقع گردانندگان حکومتها هستند و به همین سبب سعی می کنند که هر گونه انتقاد و هر چیزی را که باعث آگاهی مردم باشد سرکوب کنند.
* شما تا چه اندازه به "تعهد" در شعر و ادبیات اعتقاد دارید و اساسا آیا شما معتقد به شاعر و یا شعر متعهد هستید؟ ما به دنبال اسم نیستیم، ما به دنبال رسیدن به شکل و مصداق کلی این موضوع و ماهیت کلی این قضیه هستیم؟
- ببینید واژه "متعهد" را باید تعریف کرد که شاعر در قبال چه کسی باید متعهد باشد. در قبال زمانه، مردم جامعه، جهان و یا بشریت مظلوم جهان که به نوعی هر روز استثمار می شود. در هر صورت این تعهد باید به نوعی تعریف شود. رومن رولان نویسنده فرانسوی در جایی نوشته است: "خوب است جامعه از هنرمند بپرسد که سهم من از هنر تو چیست؟ اگر چیزی برای من نداری پس رهایم کن". من اعتقاد دارم که با این تنگنایی که بشریت امروز با آن روبروست و هر روزه به لحاظ زمانی و جغرافیایی با بمباران اطلاعاتی به شکلهای گوناگون مواجه است، پس وقت و زمان دیگر چیزی فرای طلا و مادیات قرار می گیرد. بنابراین شاعر و هنرمند باید سعی کند که در صحنه حق و باطل و در این برهه حساس بی تفاوت و بی اعتنا از کنار همه این تفاوتها عبور نکند و نسبت به سرنوشت و آینده بشریت حساس و سختگیر باشد. به اعتقاد من باید در این مقوله یعنی شعر متعهد بیشتر کنکاش کرد و حتی نامهایی را به عنوان الگو - نماد معرفی کرد. من مرحوم "سلمان هراتی" را یک نمونه بسیار خوب شعر متعهد پس از انقلاب می دانم چرا که شعرهای وی نه تنها دارای جهت و سمت و سویی مردمی، روشن و مشخص است بلکه شخصیت "شاعر" نیز بیانگر تعهدی عمیق در موازات زندگی اجتماعی اوست. اگر چه عمر کوتاه سلمان از تداوم این حرکت جلوگیری نمود اما هرگز سبب فراموشی نام و تاثیر اشعارش در ادبیات ایران نشد. البته در نقطه مقابل، شاعران و نویسندگان دیگری هم بودند که شاید موضع گیریها و جهت گیریهای آنها به مذاق عده ای خوش آیند نبود اما به هر صورت سعی کدند که آن رسالت مردمی بودن خودشان را حفظ کنند. اما بالاترین نقطه تعهد برای یک شاعر در آن است که رضایت خالق را در اثر و زندگی خودش مد نظر قرار دهد چرا که طبع جاودانگی یا هر ایده آلی که ما درنظر داشته باشیم جملگی فانی است.
*شما به این امر واقفید که ما در دوره پیش از انقلاب دو دهه پر سر و صدا و انرژیک چهل و پنجاه را در مبحث ادبیات و مخصوصا شعر و داستان در خاطر داریم که به دوران "طلایی" ادبیات ایران معروف است، دورانی که شعر نیما و شاگردانش گرد و خاکی به پا کردند و در داستان امثال چوبک، بزرگ علوی و دیگران مطرح بودند. بعد می رسیم به "انقلاب اسلامی" که تاثیرش در انگاره های مردم مشخص و معین است. شما اعتقاد دارید که ادبیات و شعر انقلاب در این سه دهه که از بهمن 57 گذشته تا چه حد توانسته در دستیابی به هدف و جذب مخاطب موفق عمل کند؟
- من فکر می کنم ادبیات قبل از انقلاب یک دوره ای بود از شاعران نسل شکست... بعد از آن شاعرانی ظهور کردند اما نگاه هایی یاس آلود داشتند و ما کمتر شاهد رگه هایی حماسی در این کارها بودیم.
- لطفا بیشتر توضیح دهید تا مخاطب اطلاع دقیقی بدست آورد؟
- شاعری چون احمد شاملو و یا نصرت رحمانی از نوابغ ادبیات ما هستند که چیزی فراتر از یک شاعر از خود به جای گذاشته اند. اما من در یک جمع بندی اکثریت هم دوره های آنان را لحاظ می کنم. صد البته شاملو از تمام هم دوره های خودش تیزبین تر بوده و سایه اش بر آن تاریخ سنگینی عجیبی دارد اما در بسیاری از آثار دیگران ما شاهد خصوصیت حماسی و راهگشایی نیستیم . اما درست با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران ما شاهد جنبشی در شعر بودیم و مردم نگرشی تازه به شعر پیدا کردند. شمار کتابخوانها، شمار علاقمندان به شعر و ادبیات زیاد شد و نسل جدیدی از شاعران ظهور کردند که اینها به هر حال نسل نوگرایی بودند که با اندیشه های متفاوت وارد گود شدند. تحولاتی صورت گرفت هم در فرم هم در محتوا. ما شاهد آن بودیم که قالبهای کلاسیک دوباره احیا شدند، حماسه وارد غزل شد و در واقع آثار با ارزشی در این دورخ خلق شد اما نکاتی را نباید نادیده گرفت، یکی اینکه انقلاب روند طبیعی خودش را طی نکرد و دشمنان ما مشکلاتی را به وجود آوردند. ما شاهد بودیم که به مدت کوتاهی بعد از انقلاب جنگ بی رحمانه ای مردم ما را هشت سال درگیر کرد و جوانان بسیاری از این سرزمین به خاک و خون کشیده شدند. در حقیقت این دوره، شعر ما مشغول روایت این مظلومیتها بود و سعی می کرد روح حماسه را در کالبد مردم ما بدمد و به نوعی این وقایع را ثبت و ضبط کند. بنابراین می توان گفت که با همین موج جنگ و مشکلاتی که از سوی دشمنان ما بر ملت ما تحمیل شد شعر و ادبیات ما بر شیوه زندگی و اجتماعی و معیشت مردم با محوریت جنگ تاثیری شگرف نهاد و شاعران ما در خصوص مسائل اجتماعی و بیان دردها، هوشمندانه عمل کردند.
ما به نسبت گذشته در خصوص ادبیات اجتماعی شاهد خلق آثار بسیار فراوانی بودیم که در مقایسه با آثار گذشته رقم بسیار چشمگیری بوده است که من هم این افتخار نصیبم شد که بخشی از این آثار گرانبها را گردآوری کرده و در دو مجموعه به نام "دسترنج" به چاپ رساندم - که جلد سوم آن هم زیر چاپ رفته - و این نشانگر این واقعیت است که شعر اجتماعی قلمرویی بوده است که کمتر شاعری به سمت آن می رفته و یا کاری کمتر در این خصوص انتشار می یافته است. اما در طول این سه دهه به هر حال کارهای بسیاری در این زمینه خلق شد. نکته دیگر بحث رسانه های ما بودند. به اعتقاد من بسیاری از نشریات و رسانه های ما موضع محتاطانه ای رادر قبال انتشار آثاری که در همسویی با انقلاب بودند اتخاذ کردند. به نوعی ما شاهد این بودیم که به جای صفحاتی که بیشتر حالت تحلیلی بود و نگاه شاعران و اهل قلم را منعکس می کرد، رفته رفته رسانه های دیداری و شنیداری ما به همراه روزنامه ها و مجلات به ذکر اخبار و رویدادها بسنده کردند و یک شکل تقریبا یکسان یافتند.
* تیراژ و تقاضای کتاب در سطح عامه جامعه هنوز حکم بر حکومت شاعران دوره نیما و شاگردانش می دهد که از قضا هنوز هم مورد وثوق مردم و قشر دانشجو هستند، اعتقاد شما در این مورد چیست؟
- متاسفانه یک سخنی هست که می گوید در قبل از انقلاب از چوب آدم می تراشیدند و حالا آدمها را چوب می کنند. ما شاهد این هستیم که متاسفانه در معرفی آثار و نظرات شاعرانی که پس از انقلاب آمده اند متاسفانه خیلی خوب کار نشد. متولیان و مسئولان فرهنگی ما غالبا اشخاصی بودند که دارای اشراف کامل بر این مسائل نبودند و ما در طول سه دهه گذشته متاسفانه در خصوص مدیریت فرهنگی، شاهد این مسئله بودیم که این انتظارات برآورده نشد. از سویی دیگر به هر حال شاعران خوبی در همین ایام ظهور کردند و آثارشان با رویکرد بسیار خوب مردمی روبرو شد مثل مرحوم دکتر قیصر امین پور و یا دکتر حسن حسینی و سلمان هراتی و دیگر شاعرانی که...
* ببخشید من فکر می کنم هر گاه به مثال می رسید سه یا چهار شاعر بیشتر سراغ ندارید. این شاید خودش نوعی نقطه ضعف این دوره را نمایان می کند.
- در مورد مبحث شما هم تا حدودی باید به سالهای سپری شده از انقلاب توجه داشت کما اینکه شاعران جوان دیگری در راهند. بر می گردم به مسئله معضل چاپ و نشر کتاب که کماکان به قوت خودش باقی است. کسانی که کارهایشان دچار مشکلات اولیه در زمینه فنون شعر بود (وزن، قافیه) کارهایی که به واقع خیلی نازل بود، اینها هم وارد بازار نشر ما شد و عرصه را برای کارهای خوب تنگ کرد. به هر حال من فکر می کنم که دوره اختناق گذشته هم منجر به این شد که شاعران آن دوران اگر کاری در مخالفت سرودند و یا اینکه به تشبیه و استعاره های پیچیده تر دست زدند، اینها باعث شهرت افزون ترشان شد کما اینکه به هر صورت بحث زمان، بحث غیر قابل انکاری هست؛ یعنی اگر شاعری بیشتر شناخته شود در میان مردم اقبال بیشتری خواهد داشت.
* آیا ادبیات انقلاب یک روایت تاریخی از انقلاب است که مختص گروه یا دسته ای خاص قرار می گیرد ؟
- به اعتقاد من وقتی یک شعر و یا یک اثر ادبی خلق می شود از آن لحظه به بعد متعلق به جامعه است و در این تعریف باید سعی کنیم تا بپرهیزیم از خط کشیها. به تعبیر مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی "در پی آن نباشیم که اتفاق داشته باشیم در اختلاف و اختلاف داشته باشیم در اتفاق" باید سعی کنیم به دنبال راه های اجماع و اشتراک باشیم. در واقع ادبیات انقلاب گنجینه ای است که باید از آن حفظ و حراست بشود. باید تمام این آثار جمع آوری شوند و انتشار داده شوند تا میراثی در اختیار نسلهای بعدی قرار داده شود. در واقعیت ادبیات انقلاب ادبیات حماسه است، ادبیات آگاهی و ستیم ستیزی و ادبیات ضد استعماری و اسثمار است و به همین اعتبار می توان گفت که این آثار فراتر از حتی جامعه ما پیامی دارد که برای بشریت قابل ملاحظه است و به همین لحاظ این آثار بهتر است که به زبانهای مختلف ترجمه و صادر شود به ملل دیگر؛ خصوصا مللی که هنوز درگیر با استعمار به شکلهای گوناگون هستند. ما باید سعی کنیم که در سومین دهه انقلاب ادبیات انقلاب را آسیب شناسی کنیم و چهره هایی را که در صدد تفرقه و دسته بندی آمده اند و سعی کردند که بین جامعه متحد انقلابی شکافی ایجاد کنند را بشناسیم و سعی کنیم به وحدت کلمه که شعار و نماد اصلی انقلاب است نزدیکتر شویم و این وحدت کلمه را در حوزه ادبیات عینیت بیشتری ببخشیم.
* تعریف شخصی شما از ادبیات و شعر انقلاب آن هم در خصوصیت ملی و داخلی آن چیست؟ این سئوال با سئوال اول این مصاحبه متفاوت است چرا که آن تعریف و توضیحی جهانی می طلبد اما با توجه به ویژه بودن نوع آداب و رسوم و حتی دیدگاه دینمدارانه ما و ملت مقید و سنت گرای ایران می خواستیم نظر و دیدگاه شما را نیز بدانیم؟
- به اعتقاد من ادبیات انقلاب اسلامی ایران ادبیات ضد استبداد، استعمار و هر گونه انحصار طلبی و ایجاد انسداد و ادبیاتی است که حامی آزادی و عزت و کرامت انسانی است و در واقع ادبیاتی است که موجب فراهم آمدن امکان ارتقای جامعه و شکوفایی استعدادهای انسانها به دور از هر نوع محدودیتی است. ادبیات انقلاب ایران نه تنها در حوزه کشورهای خلیج فارس بلکه بر نوع نگاه همسایگان شمال و شرق ما نیز تاثیراتی را به همراه داشته است.
* اگر جنگ را از زیر مجموعه های ادبیات انقلاب به شمار آوریم آیا به اعتقاد شما، با توجه به گذشت سه دهه از کنگره شعر دفاع مقدس و امثال این جشنواره ها واقعیتهای ملموس جنگ تحمیلی در شعر بیان و منتقل شده است؟
- به اعتقاد من 8 سال دفاع مقدس یک حماسه بسیار بزرگ و با شکوه و در واقع اگر نگوییم بی نظیر به هر حال واقعه ای کم نظیر بود که به تصویر کشیدن تمامیت آن چه بسا غیر ممکن باشد. شاعران، نویسندگان و هنرمندان ما در حد بضاعتشان تلاش کردند که این حماسه بزرگ را به تصویر بکشند و ثبت و ضبط کنند. چون به هر حال هر واقعه ای این اقبال را ندارد که وارد قلمرو ادبیات شود و مورد توجه اهل قلم قرار گیرد. شاعران و اهل قلم ما در طول 8 سال دفاع مقدس همواره در کنار مردم قرار داشتند و در جهت ثبت و ضبط وقایع تلاش کردند. من معتقدم که در کنار اسناد و مدارک و دستاوردهای به جای مانده از دوران جنگ باید به آثار و ارزشهای خلق شده در آن دوران نیز احترام گذاشت. شعر در واقع نخستین هنری بود که وارد میدان شد و در دفاع از مردم، سرزمین و ایمان ما به اصطلاح به رزمندگان ملحق شد و در کنار مردم تا آخرین لحظات ایستاد و با پایان گرفتن جنگ و خاموش شدن آتش توپخانه ها، شعر ما به راه خودش ادامه داد چرا که جنگ هنوز تمام نشده و بیگانگان هر روز به شکلی در صدد به وجود آمدن مشکلات و موانع برای کشور ما و جامعه ما هستند. بنابراین این اهمیت به شدت حس می شود که ما سعی کنیم این آثار را گردآوری و جمع بکنیم چرا که بیانگر حقانیت مقاومت ملت ماست. ما باید سعی کنیم که گرامی بداریم ادبیات پایداری ملت شهید پرور ایران را و سعی ما بر این باشد که این ادبیات در روح و ذهن مردم حضوری همیشه و مستمر داشته باشد.
ما در جغرافیای حساسی در حال تنفس هستیم و با تاریخی پر فراز و نشیب، ما باید حواس خودمان را جمع کنیم. یک آیه ای داریم در قرآن مجید که می گوید "شیطان اعمال پلید را همیشه زینت می کند در چشم انسان" این خیلی نکته حساس و ظریفی است چرا که در حقیقت استعمار هم قصد تحمیل اندیشه ها و استراتژی های خودش را از این روش جامه عمل می پوشاند. یعنی آنها برای اینکه یک مفهوم شیطانی و پلید را بخواهند برای ما خوب جلوه دهند و یا بر ما دیکته کنند به همان شکل خودش به ما ارائه نمی کنند. ژان پل سارتر به این نکته در جایی اشاره می کند: ما به اصطلاح کشورهای غرب یا کشورهای استعمارگر معمولا می آییم و در قالب مفاهیم بسیار شیک افکار و عقیده هامان را پنهان می کنیم و به کشورهای جهان سوم و کشورهای متروپل از طریق شاه راه روشنفکران آن جوامع منتقل می کنیم.
قاعدتا روشنفکران کشورهای متروپل بدون آن که بیاندیشند که پشت این واژه های شیک چه اهدافی پنهان است متاسفانه غالبا به تعبیر ژان پل سارتر نقش یک بلندگو را بازی می کنند یعنی این حرفها را تکرار می کنند. من همیشه این جمله را گفته ام و باز هم تاکید می کنم که در "هشت سال دفاع مقدس" ما وارد جنگ نشدیم بلکه مورد یورش قرار گرفتیم و این به خاطر آن است که انقلاب ما یک حرف نو و تازه ای داشت.
(ادامه دارد)
نظر شما