سنتی بلند و پرپیشینه در دل فلسفه اخلاق وجود دارد که اهمیتی زیاد به "نوعی که بشر هست" میدهد . ما این اخلاقیات را نه تنها برای راست گفتن که برای صادق بودن هم میخواهیم. هم ارسطو و هم آکویناس به این مضمون با اشاره به چیزی که ما امروزه شخصیت مینامیم تأکید کردهاند و از اخلاق این شخصیت ( چون فضیلت شجاعت، عدالت و اعتدال) سخن به میان آورده اند.
دیوید هیوم هم فضیلت و شخصیت فردی را به عنوان نقشی اساسی در نظریه اخلاقی قلمداد میکند. امروزه هم فیلیپا فوت فردی است که از این نوع اخلاق یعنی اخلاق فضیلت محور دفاع میکند. این متفکران همه به شخصیت اخلاقی بیش و پش از عمل اخلاقی عطف توجه نشان می دهند. به طور مثال فوت در کتاب معروفش " فضیت و رذیلت" فضیلت را به عنوان مؤلفهای قلمداد میکند که با با درونیترین خواستها و مقاصد شناخته میشود و به نظر وی این دیدگاه با این ایده سازگار است که یک فضیلت مانند شرافت به همان اندازه که به عمل مربوط است به حالت و رویکرد هم منوط و مربوط است.
ما باید میان فضایلی که در یک فرهنگ و جامعه خاص یافت میشوند مانند سربه زیری با فضایلی که از سوی عقلانیت اخلاقی تأیید میشوند مانند شجاعت ، عفت و عدالت تمایز قایل شویم. فضیلت ویژگی شخصیت است. البته ممکن است عملی از جهت اجتماعی فضیلت محسوب میشود. فضیلت اخلاقی هم یک ویژگی است که از جهت اخلاقی فضیلت است.عقلهای عملی و اخلاقی ادعای فضیلت اخلاقی را ثابت می کنند.
با تأکید بر اولویت شخصیت در مباحث اخلاقی نظریههای اخلاقی تصریح می کنند مهمتر از به کار بردن قواعد و قوانین اخلاقی برای حفاظت از مضامین ارزشی در امر پژوهش، امر مهمتر حضور پژوهشگری آگاه، با اطلاع و مسئول است. ایده بنیادین در اینجا این است که شخصیت از هماهنگی با قوانین مهمتر است و فضایل باید در طول زمان و با رفتار و آموزش و قواعد پروش یابند.
یک نتیجه عملی برای این دیدگاه این است که آموزش به طور مثال برای پزشکان باید شامل پرورش فضایلی نظیر شفقتورزی، درایت، اعتمادپذیری، وحدت شخصیتی، آمادگی برای کمک و آمادگی برای پرهیز از خطر باشند.
اغلب اوقات ما با اخلاق موجود در حالات غریب روبرو میشویم. به طور مثال تصادف میکنیم و به اورژانس میرویم. در این موارد شخصیت فرد کاری نمیکند بلکه نیاز به پیروی از قواعد و ضوابط است که پیش روی ماست. به تعبیر دیگر فضیلت شخصیتی در این موارد اگر لازم باشد کافی نیست. علاوه بر این فردی که شخصیت فضیلتمندانهای دارد میتواند خطمشیهای اشتباه یا انتخابهای ضعیفی را صورت دهد و ما نیاز داریم که این خطمشیها و انتخابها را بر طبق اصول اخلاقی ارزیابی نماییم.
با این همه اگر فضایل شامل انگیزههایی شوند که پارهای از نظریههای اخلاقی رایج بدان عطف توجه نشان دادهاند نظریه فضیلتمحور در باب اخلاق پیچیدهتر از قبل خواهد شد. نگاه به اخلاق بدون نگاه به احساسات، حالات و تجربیات فرد ناقص خواهد بود و فضیلتمحوری در پارهای از رویکردهای خود به این نکات عطف توجه نشان میدهد.
نظر شما