۳ فروردین ۱۳۸۳، ۱۳:۴۱

فردا در تاريخ

خبرگزاري "مهر": فردا سه شنبه چهارم فروردين سال 1383 هجري شمسي مقارن است با اول صفر المظفر سال 1425 هجري قمري و برابر است با بيست و سوم مارس سال 2004 ميلادي

ورود كاروان  اسراى اهل بيت‏«ع‏» از كربلا به دمشق:

در چنين روزي در سال 61 ه ق كاروان اسيران كربلا از كربلا به دمشق رسيد .   فضاي عمومي شام، شادماني و خشنودي از كشته شدن حسين (ع) بود. شام از آغاز مسلماني خود، در دست خالد بن وليد و بعد معاويه و سرانجام يزيد بود.  اسيران و سرهاي شهيدان را در خيابانهاي شام مي گرداندند. آنان را زماني به مجلس يزيد وارد كردند كه سر حسين (ع) در برابر يزيد بود و يزيد با چوبدستي خود به لبها و دندانهاي حسين (ع) مي زد. چنين صحنه تلخي و جانگدازي را خانواده پيامبر (ص) در كوفه نيز ديده بودند.صداي زينب (س) در مجلس يزيد بلند شد:«سپاس خدا را كه پروردگار هر دو جهان است و درود و سلام او بر سالار رسولان. خداوند راست گفت آنجا كه مي گويد: سپس عاقبت آن كساني كه مرتكب كارهاي بد شدند، ناگواراتر بود. زيرا اينان آيات خدا را دروغ انگاشته و آنها را به مسخره گرفتند.يزيد، پنداري اكنون كه زمين و آسمان بر ما تنگ است، و چون اسيران شهر به شهرمان مي  برند، در پيشگاه خدا ما را ننگ است؟ و ترا بزرگواري است و آنچه كردي نشانة سالاري؟ به خود مي بالي و از كرده خويش خوشحالي؛ كه جهان تو را به كام است و كارت به نظام؟ نه چنين است، اين شادي، تو را عزاست و اين دولت براي تو بلاست و اين گفته خداست: « كافران مي پندارند كه در مهلتي كه به آنها مي دهيم، خير آنهاست. به آنها مهلت مي دهيم تا بيشتر به گناهانشان بيفزايند و براي آنهاست عذابي خوار كننده.» اي پسر آزاد شدگان، اين آيين داداراست كه زنان و كنيزانت را در پرده نشاني و دختران پيغمبر را ازين سو بدان سو براني؟‌ حريم حرمتشان شكسته و نفس هايشان در سينه بسته، نژند بر پشت شتران و شتربانان آنان، دشمنان. از سويي به سويي و هر روز به كويي، نه تيمار خواري دارند، نه ياري، نه پناه و نه غمگساري، دور و نزديك به آنان چشم دوخته و دل كسي به حالشان نسوخته. آنكه ما را خوار مي شمرد و به چشم كينه و حسد در ما مي نگرد، شگفت نيست اگر دشمني ما را از ياد نبرد.با چوبدستي به دندان جگر گوشه پيغمبر مي زني؟‌و جاي كشتگانت را در بدر خالي مي كني؟ كه كاش بودند و مرا مي ستودند. آنچه را كردي،‌ خوب  مي شماري؟ و خود را بي گناه مي پنداري؟‌چرا شاد نباشي؟ كه دل ما را خستي و از رنج سوزش درون رستي و آنچه ريختي؟ خون جوانان عبدالمطلب بود، ‌ستارگان زمين و فرزندان رسول رب العالمين.و بزودي بر آنان خواهي در آمد، در پيشگاه خداي متعال و دوست خواهي داشت كه كاش كور بودي و لال و نمي گفتي «چه خوش بود كه كشتگان من در بدر، اينجا بودند و مرا «شاد باش» مي گفتند و شعر مي نمودند. خدايا حق ما را بستان و كساني را كه بر ما ستم كردند، به كيفر رسان. يزيد! به خدا جز پوست خود را ندريدي، و جز گوشت خويش را نبريدي، و به زودي و ناخواسته بر رسول خدا در مي آيي. روزي كه خويشان و كسان او در بهشت غنوده اند و خدايشان در كنار هم آورده است و از بيم پريشاني آسوده اند. اين گفته خداي بزرگ است كه «پندار آنان كه در ر اه خدا كشته شده اند، مرده اند؛ كه آنان نزد پروردگار خود زنده اند و روزي خورنده اند.»به زودي آنكه تو را بر اين مسند نشانده و گردن مسلمانان را زير فرمان تو كشانده، خواهد دانست كه زيانكار كيست و خوار و بي مايه چه كسي است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفي و گواه برتو، ‌دست و پاهاست.اما اي دشمن و دشمن زاده خدا، من اكنون تو را خوار مي دارم و سرزنش تو را به چيزي نمي شمارم، اما چه كنم كه ديده ها گريان است و سينه ها بريان. و دردي كه از كشته شدن حسين به دل داريم، بي درمان. سپاه شيطان، ما را به جمع سفيهان مي فرستند تا مال خدا را به پاداش هتك حرمت خدا بدو  دهند. اين دست جنايت است كه به خون ما مي آلايند، و گوشت ماست كه زير دندان  مي خائيد، و پيكر پاك شهيدان است كه گرگان بيابان از هم مي ربايند. اگر ما را به غنيمت مي گيري، غرامت خود را مي گيريم، در آن روز، جز كرده زشت، چيزي نداري.تو، پسر مرجانه را به فرياد مي خواني و او از تو ياري مي خواهد. با يارانت در كنار ميزان ايستاده، چون سگان برآنان بانگ مي زني و آنان به روي تو بانگ مي زنند و مي بيني نيكوترين توشه اي كه معاويه براي تو ساخت، كشتن فرزندان پيغمبر بود كه گردنت انداخت.به خدا، كه جز از خدا نمي ترسم و جز به او شكوه نمي برم، هر حيله اي داري به كار بر و از هر كوششي كه تواني، دست مدار و دست دشمني از آستين برآر، كه به خدا اين عار به روزگار زتو شسته نشود.سپاس خداي را كه پايان كار سادات جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرر داشت و بهشت را براي آنان واجب انگاشت. از خدا مي خواهم كه پاية قدر آنان را والا و فضل فراوان خويش به ايشان عطا فرمايد،‌ كه او مدد كار تواناست.»

 پيام آور عاشورا/ سيد عطا الله مهاجراني/ انتشارات اطلاعات 1371

در گذشت هارون  الرشيد :

در چنين روزي در سال 809 ميلادي هاروان الرشيد خليفه مقتدر عباسي در گذشت . هارون الرشيد  بين سالهاي 786 تا 809 ميلادي بر عراق حكومت كرد . او در سن 44 سالگي در گذشت .
به نقل از جعفريان ، رسول ،  كتاب پيدايش اسلام تا ايران اسلامى : پس از هادي عباسي در سال 170 ه ق ، هارون ملقب به رشيد، فرزند ديگر مهدى عباسى كه از مادرى با نام خيزران زاده شده بود، به خلافت رسيد.هارون، مقتدرترين خليفه عباسى و عصر وى، دوران اقتدار اين دولت است.در عين حال، اين دوران، آغاز مرحله‏اى است كه پس از آن به دلايل مختلف زوال نسبى عباسيان شروع مى‏شود . شهرت هارون بيش از آن كه به خودش مربوط شود به برمكيان باز مى‏گردد كه اداره امور حكومت را تا زمان سرنگونى در اختيار خويش داشتند.خاندان برمكى، ريشه در نژاد خراسانى داشتند و تحقيقات جديد نشان داده كه كلمه برمك به نوعى كاهن يا پرده‏دار در معابد گفته مى‏شده است.خبر حضور اين خاندان در عرصه سياست از اواخر دوره اموى و بيشتر در اوايل دوره عباسى است. يحيى بن خالد برمكى به عنوان دستيار هارون از سوى مهدى عباسى و هادى تعيين شد و هارون او را پدر خطاب مى‏كرد.زمانى كه هادى قصد خلع برادرش هارون را داشت، يحيى مخالف بود و به زندان افتاد.هارون كه به قدرت رسيد وى‏را آزاد كرد و دست او و فرزندانش را در اداره امور بازگذاشت.يحيى از همان سال 170 كار وزارت هارون را عهده‏دار شد. يكى از مهم‏ترين رخدادهاى زندگى هارون، جنگ‏هاى طولانى وى با روميان بيزنطى است كه مركزشان در قسطنطنيه (استانبول فعلى) بود.در دوران خلافت وى اين جنگ‏ها به شكل گسترده‏اى ادامه داشت.دل مشغولى‏هاى سياسى وى به طور عمده در شام، افريقيه و خراسان بود.وى به طور مداوم در اين مناطق با بحران سياسى روبه‏رو بود و مجبور مى‏شد تا حكمرانان اين مناطق را تغيير دهد. يكى از دشوارى‏هاى هارون، نفوذ علويان و گسترش مذهب تشيع بود.وى سختگيرى زيادى بر علويان كرده بسيارى از آنها را كشت يا به زندان افكند.وى در همان سال‏هاى نخست حكومت خود علويان را كه در بغداد قدرتى به هم رسانيده بودند، بيرون كرد و آنها را به مدينه بازگرداند .ابن طباطبايى علوى از همان سال نخست وى سر به شورش برداشت.در سال 176 يحيى بن عبد الله بن حسن در ديلم قيام كرد كه با مكر فضل بن يحيى برمكى تسليم شد. خوارج نيز كه محل نفوذ سنتى‏شان در جزيره حد فاصل دجله و فرات بود، بارها بر هارون شوريدند .در سال 171 هجرى صحصح خارجى در آن ناحيه شوريد كه پس از كشتارى در موصل گرفتار سپاه اعزامى هارون گشته و كشته شد.بار ديگر در سال 178 هجرى وليد بن طريف خارجى در همان منطقه شورش كرد.خوارج در سيستان و بخشى از افغانستان امروزى هم حضور داشتند.خوارج در سال 185 هجرى در بادغيس و كابل به رهبرى حمزه خارجى شوريدند كه مورد حمله سپاه عباسى قرار گرفته، شكست خوردند. قدرت هارون در سركوبى اين شورش‏ها، به رغم گستردگى آنها، نشان از اقتدارى داشت كه ويژه دوران وى بود. مشكل عمده هارون، بيعت مردم با دو فرزندش امين و مأمون بود.مأمون از امين بزرگ‏تر بود، اما به‏دليل آن كه مادرش كنيز بود بايد در مرتبه بعد قرار مى‏گرفت.خود هارون گرفتار توطئه دو بيعتى از سوى پدرش مهدى درباره هادى و خودش قرار گرفت.وى حتى با وجود اين تجربه براى دو فرزندش بيعت گرفت و عباسيان را در آستانه يك بحران سياسى قرار داد.او ايران را به مأمون سپردو عراق و شام را به امين.سپردن ايران به دست مأمون آغازى بر استقلال نسبى اين منطقه از بغداد بود. اما پيش از آن كه اين بحران آغاز شود، سركوبى برامكه قدرت هارون را به شدت كاهش داد .توطئه بر ضد برامكه مى‏توانست از ناحيه كسانى باشد كه در رقابت با اين خاندان بودند .در شايعات عمومى ارتباط جعفر برمكى با عباسه خواهر هارون، سبب اين رخداد عنوان شد.اتهام زندقه نيز ميان اتهاماتى كه به خاندان برمكى نسبت داده شده، آمده است. به هر روى برخورد سخت هارون با اين خاندان، جداى از آن كه وى را از درايت اين خاندان بى‏بهره مى‏كرد، جوى از بى‏اعتمادى را ميان كارگزاران حكومت به وجود آورد.وى در سال 187 دستور داد كه جعفر بن يحيى را كشتند و يحيى پدر وى و نيز بسيارى از وابستگان او را به زندان افكندند.يكى از برجستگان اين خاندان فضل بن يحيى است كه به بخشندگى شهرت به سزائى داشت.او نيز زندانى شد و در سال 193 چند ماه پيش از هارون و سه سال پس از درگذشت پدرش يحيى، در زندان درگذشت.گفته شده است كه در اين ماجرا بيش از هزار نفر از وابستگان اين خاندان كشته شده خانه‏هاى آنها ويران گشت. شورش‏هاى پى در پى خوارج در عراق و جنوب خراسان، شورش رافع بن ليث در خراسان و ناامنى آن ناحيه، هارون را مجبور كرد تا در اواخر سال 192 به خراسان عزيمت كند.وى در جرجان بيمار شد و در سال 193 در شهر طوس درگذشت.بعدها در نزديكى قبر او، پيكر پاك امام رضا ـ ع ـ را به خاك سپردند.


در گذشت ژول ورن : 


درچنين روزي در  سال 1905 ميلادي  «ژول ورن» نويسنده مشهور فرانسوي درگذشت. وي در  سال1828ميلادي ، در شهر نانت فرانسه ديده به جهان گشود .  ژول ورن پس از طي تحصيلات مقدماتي  شروع به تحصيل دررشته حقوق كرد اما علاقه او به داستان ، وي را بيش از پيش به سوي ادبيات خلا قه كشاند . او دوستي نزديك با الكساندر دوما داشت  و به همين جهت در داستان پردازي تا حدودي تحت تاثير وي قرار گرفت . "پنج هفته در بالون "  نخستين رمان علمي- تخيلي وي بود كه با موفقيت فراوان  روبرو شد .  او سپس به نوشتن كتب ديگري همت گماشت . كتاب "سفرهاي شگفت انگيز" او بسيار موفق بود و هواخواهان بسياري پيدا كرد . وي آثار پر طرفدار ديگري نيز خلق كرده است كه همگي از ذهن خلاق و داستان پرداز او نشات مي گيرند . "از زمين تا كره ماه " ،"سفربه مركززمين" ،  "بيست هزار فرسنگ زير دريا"  و"  دور دنيا در هشتاد روز " از عناوين مهمترين آثار اويند . گفته اند تمامي داستانهايي كه از ذهن متخيل ژول ورن سرچشمه  گرفتنه اند امروزه به واقعيت پيوسته اند و اين ادعاي گزافي نيست . ناشر آثارش، ژول هر تزل براي او دوست و مشاور و همراه بسيار خوبي بود. مارسل موره  منتقد و نويسنده  با نگارش  چندين كتاب و رساله درباره ژول ورن  او را  به دنيا معرفي كرد. مارسل موره در دو كتاب: "ژول ورن بسيار شگفت انگيز" (1960) و "اكتشافات ژول ورن" (1963) ژول ورن را به دنيا شناساند .


بازگشايي  مسجد گنجه : 


درچنين روزي در  سال 1989 ميلادي  پس از هفتاد سال مسجد جامع گنجه در آذربايجان شوروي بازگشايي شد . اين مسجد يكي
از مساجد تاريخي كشور آذربايجان به شمار مي رود .  با روي كار آمدن بلشويك ها در سال 1917 ميلادي ، اين گروه قوانين خشني عليه مذهب به حال اجرا در آوردند .  افراد مومن به  اتهام جاسوسي  تحت تعقيب قرار مى‏گرفتند،حبس عليه معلمان ديني به حال اجرا در مي آمد و نتيجتا اسلام زدايي و دين زدايي در اين منطقه در دستور كار بلشويك ها قرار گرفت . اما با اين حال مسلمانان در برابر اين گونه تحركات مقاومت مي كردند .  در سال 1370ش مردم آذر باييجان از سلطه ماركسيست‏ها رهايى يافتند 
و مردم تشنه مذهب به سوي انجام آيين  هاي مذهبي روي آوردند و نخستين كار را در اين حوزه ترميم مسجد جامع گنجه و ترميم آن دانستند .

تولد پيتر ديباي :
در چنين روزي در سال 1884 ميلادي پيتر ديباي شيميدان و فيزيكدان هلندي به دنيا آمد .وي به سال 1936 ميلادي جايزه نوبل را از آن خود كرده بود .

كشف عامل بيماري سل : 


درچنين روزي در  سال 1882 ميلادي  روبرت كخ دانشمند  آلماني باسيل مولد سل را كشف كرد . اين باسيل را باسيل كخ
مي نامند . سل يكي از بيماري هاي عفوني است كه شخص را در برابر ويروس مخرب ضعيف مي سازد و سرانجام او را از بين مي برد . كخ با كشف اين عامل كمك شاياني در جهت پيشرفت علم پزشكي نمود و به بهمين دليل به پاس زحمات وي  در سال 1905 ميلادي جايزه نوبل را در فيزيولوژي و طب دريافت نمود .

در گذشت استاندال :
در چنين روزي در سال 1842 ميلادي استاندال نويسنده فرانسوي در گذشت . نام اصلي وي ماري هنري بيل بودد . وي در 59 سالگي در گذشت . استاندال در سال 1762 ميلادي   ديده به جهان گشود . "سرخ و سياه "  عنوان مهمترين اثر اوست . وي پس از طي تحصيلات مقدماتي عازم  پاريس شد . پس ازآنكه قدرت به ناپلئون رسيد ، استاندال وارد ارتش شد  و چندين سال در ارتش مشغول فعاليت بود . وي پس از آن به پاريس رجعت نمود و در اين زمان به نگارش آثار ادبي مشغول شد. استاندال كه تقريبا در اواخر عمر به رمان روى آورد ( چهل و هفت‏ساله بود كه اولين شاهكار خود را به نام سرخ و سياه  در سال 1830  ميلادى خلق كرد)، از سال1822 ميلادى به‏بعد، در نقش روزنامه‏نگار سياسى، با نوشتن سلسله‏مقاله‏هايى با عنوان «نامه‏هايى از پاريس‏»  كه در نشريه‏هاى مختلف لندن به چاپ مى‏رسيد، كارآموزى مى‏كرد. وي پس از آن آثار مشهور خود با نامهاي «راهبه كاسترو»، «آرناس»، «راسين و شكسپير»، «گردش‌هاي رم»، «زندگي آيدن و موزاروستاز»، «زندگي روسيني»، «وقايع ايتاليا»، «زندگي ناپلئون» و «معبد پارم» را  به رشته تحريردر آورد . او در  سال 1842 ميلادي  به علت سكته قلبي  فلج  شد وسرانجام در گذشت .او در سراسر زندگانى، فشارهاى نهانى ستيزه‏آميزى كه لايه نازك جامعه منضبط فرانسه را شكافت.  رمان سرخ و سياه ، همه جريانات معاصر را به تصوير مى‏كشد: كشمكشهاى اشرافيت فرتوت براى تثبيت دوباره اقتدار خود پس از رويدادهاى مصيبت‏بار انقلاب  سال 1789،  رونق مجدد واپسگرايى به پيشگامى ژزوئيت‏ها   و تهديد جديد ثبات اجتماعى از سوى قشر جوانان تحصيلكرده، بلندپرواز، اما تنگدست كشور كه در قهرمان رمان استاندال به نام ژولين سورل  تجسم يافته است.

تولد لاپلاس : 
درچنين روزي در  سال 1749 ميلادي «پي‏ير سيمون لاپلاس» رياضيدان فرانسوي به دنيا آمد . وي مدتي رياست مجلس سناي فرانسه را نيز به عهده داشت .

در گذشت جوليتا ماسينا :
 در چنين روز يدر سال 1994 ميلادي ماسينا بازيگر مشهور سينماي ايتاليا و همسر فدريكو فلليني در گذشت . وي در فيلم جاده فيليني خوش در خشد . او به هنگام مرگ هفتاد و چهار سال داشت .

آغاز جنگ نووارا :
در چنين روزي در سال 1894 ميلادي جنگ نووارا ميان شاه جارلز آلبرت پادشاه انگلستان عليه جمهوري ايتاليا در گرفت .

قرار داد  رم  :
در چنين روزي در سال 1936 ميلادي سه كشور ايتاليا ، اطريش و مجارستان پيمان رم را امضا كردند .

استقلال سودان : 


در چنين روزي در سال 1956 ميلادي سودان اعلام استقلال كرد . كشور سودان با بيش از 2500000 كيلومتر مربع مساحت يكي اتز بزرگترين كشورهاي افريقايى است . اين كشور با مصر، ليبى، چاد، افريقاى‏مركزى، زئير، كنيا، اوگاندا و اتيوپى مرز مشترك دارد.  چندين قرن قبل از ميلاد، سودان شمالى توسط مصريان اداره شد . اين كشور از  نيمه دوم قرن نوزدهم مستعمره  انگلستان شد . مسلمانان اين كشور به  رهبرى محمد احمد بن عبدالله سالها با سربازان انگليسي مبارزه كردند . در سال 1899م قراردادى ميان مصر و انگلستان منعقد شد كه به موجب آن اداره امور سودان به هر دو كشور واگذار شد و بدين گونه سودان تحت استعمار در آمد. سودان پس از آن در سال 1956 استقلال يافت اما دو سال بعد  نظاميان ژنرال ابراهيم عبود كودتا كرده و قدرت را در دست گرفتند. سودان پس از استقلال، شاهد درگيرى‏هاى فراوانى بوده و يكى از كشورهاى پركودتاى افريقا مى‏باشد.

روز نيروهاي مسلح در لائوس :
همه ساله چنين روزي به عنوان روز نيروهاي مسلح در لائوس گرامي داشته مي شود .

 

کد خبر 66462

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha