به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز در نشست نقد و بررسی کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش»، دکتر احمد سمیعی گیلانی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی که خود از مترجمان آثار دیدرو به فارسی است، به مقایسه فضای فرهنگی و فلسفی قرن هجدهم و قرن هفدهم پرداخت و بخش دیگری از سخنانش را به معرفی اندیشهها و زندگی دنی دیدرو اختصاص داد.
دکتر سمیعی گیلانی پس از تقدیر و تشکر از ترجمه خوب مینو مشیری از کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» به بیان تصویر فکری و فلسفی سده هفدهم و مقایسه آن با جو فکری و فرهنگی قرن هجدهم پرداخت و گفت: در عین حال که تباین این دو قرن مشهود است، اما میتوان گفت که قرن هجدهم از قرن هفدهم زاده شده است و این دو به همان اندازه با هم در تقابل اند که با هم پیوند دارند.
وی گفت: ادبیات قرن هفدهم مسیحی و درباری است، قدرتها را به رسمیت میشناسد و ماهیت مسیحی آن درخشش بیشتری از عمق دارد که نمونه آن آثار بوسوئه و پاسکال است. تراژدینویسان بزرگ مسیحیاند و فلسفه دکارتی که روح آن ضد مسیحی است، به صورتی مصالحه جویانه با ارباب کلیسا کنار میآید. جریانی ناتورالیستی، پوزیتویستی و ضد مسیحی در این قرن مشاهده نمیشود. اما هیچ صدایی مبانی و اصول مسیحی را مستقیماً به چالش نمیکشد و بهخصوص اقتدار کلیسا زیر سؤال نمیرود.
وی ادامه داد: در این قرن شاه مظهر کشور است و متفکران جامعه شاه را عامل نظم جامعه میدانند و همین کارویژه به آن تقدس میبخشد. عاطفه ملی در شاهپرستی نمود مییابد. ادبیات این قرن از ترکیب حقیقت خرد آمیز و ذوق ادبی پدید میآید. این قرن بهرهمند از عقلانیت و قوه استدلال و مهارت بلاغی است و بهویژه به انسان و وجود او و نفسانیات میپردازد. ادبیات این قرن ماهیتاً روانشناختی است. ادبیات این قرن معارض نیست و کمتر به مسائل سیاسی و اجتماعی توجه دارد و کمتر سودای تغییر شرایط موجود را دارد. نویسندگان این قرن اصول اخلاقی خاص خود را دارند.
وی سپس به بیان ویژگیهای فکری و فرهنگی قرن هجدهم پرداخت و گفت: فضای فکری این قرن جهانوطن، ضدمسیحی، ویرانگر همه معتقدات، نافی سنت، قهارانه و منتقد، مخالف قدرت حاکم، جامعهشناسانه، از حیث هنری ضعیف و مطلقاً عاری از مایه روانشناسی است. کلیسا در این قرن بر اثر جدال میان فرقههای مسیحی ضعیف شده است. رفتار اهل کلیسا در این مسئله نقش زیادی دارد. وضع اقتصادی نیز در این قرن به ضعف سلطنت منجر میشود.
دکتر سمیعی گیلانی سپس به تشریح وضع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرن هجدهم و تأثیر آن در نگاه منتقدانه به نقش سلطنت و ملیت پرداخت و سپس به وضع ادبی آن اشاره کرد و گفت: این اوضاع موجب شد که ادبیات قرن هجدهم جهتی مخالف ادبیات قرن هفدهم بیابد. در عین حال این ادبیات، از ادبیات قرن پیش از خود، اصل حاکمیت خرد را اخذ کرد و محدودیتهای پیشین را از آن زدود. خرد در قرن هفدهم داور فایق و در قرن هجدهم داور مطلق بود. نظام اجتماعی و سیاسی آماج نقد خرد شد و از خرد نظری به خرد عملی بدل شد و از اصلاحگر به انقلابی بدل شد. نکته مهم در فرهنگ این قرن جهان وطن بودن آن است.
این مترجم آثار دیدرو پس از تشریح فضای فرهنگی و فکری سده هجدهم به معرفی زندگی دنی دیدرو(1713-1784) پرداخت و گفت: زبانآوری و حرافی دیدرو حیرتانگیز بود. او با نویسندگان و محافل ادبی زمان خود در فرانسه آشنایی نزدیکی داشت و در نشستها و مجالس فرهنگی این زمان حضور مؤثری داشت. او به شیوه حکیمانه میزیست، بیدعوی و بدون آنکه جویای نام و آوازه باشد. بارها صرفاً در راه شور و شوق فکری زندگی خود را به خطر انداخت. او بهشدت زیر فشار دستگاه سانسور بود.
وی در پایان گفت: دیدرو معتقد بود که افکارش معشوقههای هستند و میخواست تمام آنها بارور شوند. او مسیحیت را بیشتر از کسانی که به آن اعتقاد داشتند میشناخت، در تفکر هرزهگرد بود، و نقطه اتکایش اعتماد به طبیعت و اولویت انسان به عنوان حیوان اجتماعی بود. او نسبت به انسان خوشبین بود. او صاف و بیغل و غش است و کینه به دل نیست. او به داوری آیندگان معتقد است. او بر فضیلت قدرشناسی بیش از همه فضایل تأکید داشت.
نظر شما