۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۸

مضامین فلسفه ذهن(3)

تأثیر فلسفه ذهن از تعریف دکارتی جوهر

تأثیر فلسفه ذهن از تعریف دکارتی جوهر

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دکارت این‌گونه فرض می‌گیرد که جهان از جوهرها ساخته شده است. یک جوهر، همان‌گونه که این اصطلاح نشان می‌دهد، نوعی ماده نظیر آب، زغال سنگ یا رنگ نیست. دکارت که در اینجا از سنت پیروی می‌کند به جواهر به عنوان اشیای جزیی یا ماهیات جزیی نظر می‌کند.

میزی که من هم‌اکنون بر روی آن در حال نوشتن هستم در این معنای سنتی جوهری است همانگونه که قلمی که در دستم نگه داشته‌ام و درختی که آن طرف پنجره وجود دارد و پرنده‌ای که بر شاخه‌ها نوک می‌زند جواهر هستند.

این جواهر پیچیده‌اند و از جواهری دیگر تشکیل شده‌اند که جزو آنها هستند. میز من از تکه‌تکه‌های چوب تشکیل شده است که اینها به شکل خاصی نظام و قوام گرفته‌اند. هر یک از این تکه‌های چوب ( و اجزایی که آنها را به هم پیوند می‌دهد) در وضع درست خود جوهری است. به همین ترتیب، این قلم، این درخت و این پرنده همه از اجزایی ساخته شده‌اند که خودشان جواهر به حساب می‌آیند.

 این جواهر البته خودشان از جوهرهای مشخصی ساخته می‌شوند. توجه داشته باشید که جواهر، فردها و به زبان مبهم فیلسوفان "اجزا"  هستند که از دسته‌ها یا انواع شیء متمایز هستند. این پرنده و این درخت جواهر به حساب می‌آیند اما این دسته پرنده یک دسته است و جوهری به حساب نمی‌آید. درخت داش  یا بلوط انواع جوهر هستند و جواهر به حساب نمی‌آیند. جوهر از یکسو باید در تقابل با فردهای غیرجوهر قرار گیرد و از سوی دیگر با کیفیات در تقابل قرار دارد. فردهای غیرجوهری ، مؤلفه‌هایی "انضمامی"  چون حوادث و جواهر "انتزاعی" چون مجموعۀ اعداد را در برمی‌گیرند.

یک حادثه ( مانند زیر گرفتن یک جوجه در جاده) به عنوان یک جزء رخ دادۀ غیرقابل تکرار در نظر گرفته می‌شود. درست همانگونه که دو نخود مشابه موجود در یک پوسته، دو نخود متمایز هستند و خوانش شما از این جمله هم یک حادثه است و از خوانش شما از جملۀ بسیار مشابه این جمله در فردای این حادثه متمایز است. هرچند حوادث جواهر نیستند اما در معرض تغییرات جواهرند. علاوه بر این، حوادث اجرای انضمامی هستند و از ماهیات انتزاعی نظیر مجموعه‌ای از گاوها یا عدد دو متمایزند.
   این جواهرند که کیفیات را  به جسم اعطا می‌کنند. به یک جوهر رایج یعنی توپ بیلیارد قرمز مشخص توجه کنید. ما قرمزی توپ را از کرویت و جرم آن متمایز می‌کنیم.

با چنین کاری ما به سه کیفیت توپ عطف‌توجه نشان می‌دهیم. اما همچنین می‌توانیم توپ را به عنوان شیئی که این کیفیات را در اختیار دارد از کیفیات آن متمایز کنیم. با این دیدگاه ما همراه دکارت می‌شوم که این توپ جوهری است که تعدادی کیفیات از جمله قرمزی، کرویت و جرم مشخص را شامل می‌شود. کیفیات و جواهر جدایی‌ناپذیرند. شما نمی‌توانید کیفیات شیء را برکنید و جوهر ناب را نگه دارید. نمی‌توانید کیفیات را از جواهر جدا کنید. پاره‌ای از فیلسوفان از این نکته بحث کرده‌اند که جواهر چیزی بیش از مجموعه‌ها و دسته‌های کیفیات نیستند.

با این همه این دیدگاه، دیدگاه دکارت نیست و دیدگاهی قلمداد نمی‌شود که باید از آن دفاع کرد. در واقع دکارت نه از کیفیات که از "صفات" و "حالات" سخن می‌گوید. یک حالت چیزی است که جوهری را آنگونه که هست می‌سازد. یک جوهر مادی  جوهری است که صفت امتداد را در اختیار دارد. امتداد تقریباً مکانی است. بنابراین جوهری مادی جوهری است که وضعی را درمکان اشغال می‌کند و شکل و اندازۀ مشخصی را در اختیار دارد. این شکل و اندازۀ مشخص که با جواهر مادی اعطا می‌شوند حالات هستند. این حالات روشهای بودن امتدادیافته هستند. برای دکارت آنچه ما در ابتدا به عنوان کیفیات اشیای مادی عادی در نظر می‌گیریم حالات امتداد هستند

بر طبق این دیدگاه، کرویت توپ بیلیارد حالتی از امتداد است؛ کرویت آن روشی است که با آن، این [ توپ] شکل می‌گیرد. اما در مورد رنگ چه؟ در اینجا دکارت تصریح می‌کند که تجربۀ متمایز بینایی متمایزی که واجد هستیم هنگامی‌که به توپ بیلیارد نگاه می‌کنیم شبیه ویژگی آن توپ که این تجربه را در ما به وجود می‌آورد نیست. آن ویژگی بافت سطوح توپ است؛ بافتی که نور را به روشی خاص منعکس می‌کند. بافت و نظام ذرات ریز سطح که یک شیء را به وجود می‌آورند یک حالت امتداد است. 

کد خبر 676279

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha