به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از PNA، کتاب "آخرین روزهای چه؛ خواب بزرگ شده است" به دقایق پایانی زندگی این شخصیت انقلابی انترناسیونال می پردازد.
این اثر را "خوان ایگناسیو دل بایی" وزیر امور خارجه ونزوئلا و از زبان دوستان نزدیک و کسانی که در روزهای پایانی زندگی چه گوارا به وی بسیار نزدیک بوده اند، نوشته است.
کتاب "آخرین روزهای چه؛ خواب بزرگ شده است" اخیرا توسط بنگاه انتشاراتی "دیباتی" اسپانیا و همزمان با چهلمین سالمرگ وی منتشر شده است.
یکی از آخرین تصاویر چه گوارا پس از کشته شدن
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا که معمولاً به نام چهگوارا یا الچه شناخته میشود در "روزاریا" دومین شهر بزرگ آرژانتین زاده شد. پدر او "ارنستو گوارا لینچ" ایرلندی و مادرش "سلیا دولاسرنا" اسپانیایی بود. این خانواده از طبقه متوسط جامعه با گرایشهای شدید چپ و تمایلات آزادی خواهانه بودند. خانواده گوارا ستایشگر "خوزه مارتی" و هوادار جمهوری خواهان در دوره جنگهای داخلی اسپانیا بودند.
گوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا به دست آورد. گوارا چندین پست مهم را در دولت جدید کوبا بر عهده داشت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد. در بامداد ۸ اکتبر ۱۹۶۷ در نزدیکی لاهیگوئرا (دهکده کوچکی در بولیوی و در نزدیکی کوه های آند) چهگوارا به همراه چندتن از چریک هایش به محاصره ارتش بولیوی که به وسیله ماموران سیا و افسران آمریکایی همراهی میشدند درآمد و با جراحات فراوان دستگیر شد و سرانجام "چه" انقلابی آرژانتینی الاصل توسط ارتش بولیوی در نزدیکی واله گرانده در سانتا کروز دلاسیهرا کشته شد. تفاصیل مرگ او هنوز هم مبهم هستند، ولی خیلیها باور دارند که دولت بولیوی از قصد گوارا را کشت تا از اجرای یک محاکمه عمومی برای او جلوگیری کند.
پس از مرگ گوارا او به عنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی و جنگ آوری بی همتا تبدیل به قهرمان جنبشهای انقلابی سوسیالیستی جهان سوم شد. وی همچنین تصویری محبوب برای انقلاب و جناح چپ در فرهنگ غربی است. او پیش از اینکه دست به انقلابی بزند کل آمریکای لاتین را به همراه دوستش آلبرتو گرانادو گشت زده و همچنین کتابی با نام "خاطرات سفر با موتور سیکلت" - که فیلم آن نیز ساخته شده - را به رشته تحریر درآورده است.
"چه" در خداحافظی اش با والدین خود به آنها گفت: هر چند وقت یک بار به فکر این سرباز کوچک سرنوشت قرن بیستم هم باشید.
نظر شما