تربیت اخلاقی فعالیتی است که باید از دو نوع مطالعه نظری به دست آید و حاصل آن در عمل به کار گرفته شود. از یک سو مفهوم اخلاق، قلمرو فلسفه از لحاظ سنتی، هدف تربیت اخلاقی به شدت بر شناخت و آگاهی از فرد و اخلاق مبتنی خواهد بود. از سوی دیگر، مباحث مربوط به طبیعت و تحول انسان در روان شناسی مشخص میکند که چگونه انسان میتواند فاعل اخلاقی شود و مطابق با معیارهای معین فلسفه اخلاق بیندیشد وعمل کند.
چرا که تربیت کاری است که این دادههای نظری را به حیطه عمل میکشاند و برنامه، روش و شیوهها را تعیین کرده، ارتباط آن را با عوامل رشد اخلاقی مطلوب مورد بررسی قرار میدهد.
روشهای تربیت اخلاقی در این رویکرد حول محور مفروضات معینی طراحی میشود. به طور مثال معلم از دانش آموزان میخواهد تا به ارزشهای خویش اندیشیده، بتواند از راههای مختلفی آنها را در رفتار خود مجسم سازند. بدون تردید هر کسی از چنین ارزشهایی برخوردار است. کار تربیت اخلاقی به جای تغییر و تحول، شکوفا سازی و تبیین آنها است.
از این لحاظ، رویکرد تبیین ارزشها تلاش میکند تا با پرهیز از درستکاری در ارزشهای دانش آموزان، به خود مختاری و آزادی آنان احترام گذاشته، تنها در توضیح ارزشها به آنان کمک کرده و امکان مجدد هر نوع ارزشیابی را به طور کامل به آنان واگذار کند.
رویکرد تبیین ارزشها با فلسفه تحلیلی معاصر شباهت زیادی دارد. فلسفه تحلیلی غالباً مدعی نیست که حقایق جدید را کشف یا مسائل مهمی را حل می کند، بلکه تنها گرهها و پیچیدگیهای زبان رایج را میگشاید و برطرف میسازد. حتی این رویکرد با فلسفه پدیدارشناختی جدید نیز شباهت دارد. این شباهت از آنجاست که مطابق با دیدگاه فلسفه پدیدارشناختی تبیین محض از اشیاء صرف نظر از داوری در مورد وجود آن، در برخی موارد بسیار مهم است.
علاوه بر این، مفاهیم اخلاقی اگزیستانسیالیستی بهراحتی میتواند در چارچوب نظریه تبیین ارزشها قرار گیرد، به این دلیل که دست کم طبق برخی از شکلهای رویکرد، به جز داوری همه جانبة شخص، هیچ معیار مطلقی برای ارزش مطرح نیست، چه او ارزشی را بپذیرد یا نه.
در روشهای نظریه تبیین ارزشها قضاوت کلی راجع به ارزش مورد ادعا انجام نمی گیرد و معیاری نیست که حتی شخص متحیر نیز بتواند در ارزش گذاری های پیچیده خود آن را برگزیند؛ در اینجا تصمیم گیری به مفهوم واقعی کلمه و از نوع اختیاری آن به آسانی مصداق پیدا می کند. این رویکرد می کوشد تا از ادعای اعتبار جهانی برای تنها مجموعه ای از ارزش ها بپرهیزد؛ ادعایی که طرفداران رویکرد مزبور معتقدند تنگ نظرانه و جزم گرایانه بوده و در تربیت اخلاقی سنتی به هیچ وجه قابل قبول نیست. نظریه تبیین ارزش ها برای افرادی که تحت تأثیر چنین افکار فلسفی واقع شده اند، می تواند روش غیرتلقینی مفید و بی طرفی باشد.
همچنین نوع دیگری از ارزش که در خود فرایند تبیین ارزش ها می تواند مورد ادعا قرار گیرید، شفاف بودن ارزش گذاری است: تبیین ارزش ها به ما کمک می کند تا ارزش هایمان را، که فرقی ندارد چه ارزشی باشد، به نحو کار آمدتری به دست آوریم. با توجه به همین نکته است که نویسندگان این رویکرد گاهی در میان نوشته های خود اظهار می دارند که تبیین به ما یاری می رساند تا مطابق با محیط خود مناسب ترین ارزش ها، ارزش های مفید و مؤثر را بیابیم، خود را منطبق با آن ساخته یا تصمیمات عاقلانه ای را تدارک ببینیم.
رویکرد تبیین ارزشها می تواند ابزاری برای رسیدن به اهدافی مشخص در نظرگرفته شود؛ به این بیان که از طریق آن، اعتماد به نفس قوی تر و معنای برتری را در زندگی مان احساس می کنیم، کمتر بی تفاوت و سر به هوا هستیم و بیشتر هدف مند و متعهد می باشیم. نفس فرایند تبیین ابزاری برای رسیدن به اهداف یاد شده می باشد که خود آنها نیز اساسا دارای ویژگی هایی هستند که ما را به سمت اهداف عالی تری سوق می دهند. دستیابی به چنین اهداف متعالی از طریق هدف مندی و تعهد فرد، بهتر می تواند تحقق پیدا کند.
نظر شما