۱۱ خرداد ۱۳۸۷، ۱۳:۴۱

نگاهی به فیلم "طعم باران"/

فیلمی پر از گفتگو و کنش و واکنش

فیلمی پر از گفتگو و کنش و واکنش

فیلم تلویزیونی "طعم باران" ساخته محمود زنده‌نام قصد دارد روایتی جدید از موضوع کهنه شده پیوند اعضا ارائه دهد، اما تشخیص نادرست نیاز قصه فیلمی پر از گفتگو و کنش و واکنش را به همراه داشته است.

به گزارش خبرنگار مهر، فیلم با محور قرار دادن تم بازشناخت آدم‌های اطراف به نوعی مسیری از پیش تعیین شده را برای قهرمان خود تدارک می‌بیند تا او متوجه شود محیط و اطرافیانش را آنچنان که باید نشناخته و در این واکاوی به تعبیری جدید از اتفاقات برسد.

فیلم با چیدمان رابطه یک خانواده از هم پاشیده آغاز می‌شود که دختر جوان (سوگند - شبنم قلی خانی) نزد مادرش (آذر - شیوا خنیاگر) که یک وکیل است زندگی می‌کند، اما فاصله‌ای عمیق بین آنهاست. شبی که دختر دیر کرده و مادر در جستجو برای یافتنش مجبور به تماس با دوستان او می‌شود، این فاصله عمیق‌تر جلوه می‌کند.

هر چند این تلنگر اولیه با بازگشت سوگند پاسخ داده می‌شود ولی در واقع نشانه‌ای است برای حادثه محوری تصادف که به مرگ مغزی سوگند و به کما رفتن آذر منجر می‌شود. این موقعیت جدید که هم جذابیت دارد و هم مستعد پرداختن به مفاهیم خاص است، به گونه‌ای طراحی شده که ناشناس ماندن سوگند برای مادرش برجسته شود و آذر به تدریج با پیشرفت در این مسیر علاوه بر بازشناسایی او به شناختی جدید از خودش هم برسد.

این موقعیت و تم جاری در آن هر چند تازه نیست ولی به نظر می‌آید بر بستری که طراحی شده، باید بتواند پتانسیلی مناسب را به فیلم وارد کند و واجد نکات و پرداختی تازه باشد. این موقعیت را می‌توان با موقعیت محوری فیلم "اتاق پسر" نانی مورتی مقایسه کرد. در آن فیلم هم پس از مرگ تصادفی پسر نوجوان در یک غواصی ساده، پدر که یک روانشناس است ابتدا به دنبال مقصر این حادثه می‌گردد و وقتی نمی‌تواند آرام بگیرد، قدم در مسیر بازشناخت پسرش می‌گذارد.

در این موقعیت است که تخصص پدر و آرامش دادن او به بیماران، نمی‌تواند به خودش کمک کند که تناقضی ظریف را رقم می‌زند. پدر هر چه جلوتر می‌رود با تصویری تازه از پسرش مواجه می‌شود و مواردی چون دروغ بزرگ پسر و عامدانه بودن دزدیدن فسیل از آزمایشگاه مدرسه، در واقع نشانه‌هایی برای به چالش کشیدن شناخت قبلی پدر از اوست. در انتها پیدا کردن دختری که با پسرش دوست بوده فاصله‌های میان آنها را برجسته می‌کند.

با وام گرفتن این موقعیت مستعد، در فیلم "طعم باران"‌ چه اتفاقی می‌افتد؟ با چند جابجایی بار روانشناس بودن به پدر منتقل شده که اتفاقاً کاربرد کلیشه‌ای این شغل را دارد و به گونه‌ای از پیش تعیین شده پدر به خاطر روانشناس بودن، شناختی مناسب از دخترش دارد و روحیات سوگند هم در تضاد با مادر به او نزدیک است.

در ادامه چون قرار است همه چیز برای مقطع جستجوی مادر در کشف دغدغه‌ها و آرزوهای سوگند متمرکز شود، مقدمات ابتدایی به گونه‌ای چیده شده که هر چه سریعتر با کمترین اطلاعات به این مقطع برسیم. اما مسئله این است که در این مقطع کارکردی هم، به جای تمرکز بر درون کاراکترها و آنچه این جستجوی نمادین برای مادر در پی دارد، بیش از هر چیز بر روند مکانیکی رفت و برگشت‌ها و البته برون‌فکنی شخصیت‌ها تمرکز شده است.

در واقع آنچه قرار است تصویر مبهم سوگند را در ذهن مادر که از او فاصله گرفته، روشن و واضح کند اهمیتی است که دختر جوان به روح انسانی و درون آدمها می‌داد و وادارش کرد برای جبران کارهای مادر و تامین پول عمل جراحی قلب دختر سرایدار (ریحانه) خودرو خود را بفروشد.

در واقع باری که بر دوش سوگند قرار گرفته تا مادر را دچار تغییر و تحول کند، به قدری سنگین و فراتر از شانه‌های اوست (بخصوص که به خاستگاه این روحیات در سوگند و دلیل تفاوت‌های وی پرداخته نمی‌شود)، که بیش از هر چیز او را به تصویری تخت از یک قدیسه بدل می‌کند تا شخصیتی از گوشت و پوست و استخوان و با امکان خطا کردن که مرگش مادر را دچار شناختی تازه کرده است.

ماجرای پر پیچ و خم که در انتها قرار است برگ برنده نهایی فیلمساز را در خصوص پیوند قلب سوگند به ریحانه رو کند، از مواردی است که خیلی پیشتر از زمانی که باید لو رفته و همین لو رفتن پیش از موعد بسیاری از طراحی و پرداخت‌های فیلم را زیر سوال می‌برد.

همانطور که اشاره شد فیلم "طعم باران" با توجه به اینکه روند بازشناخت شخصیت‌ها را دنبال می کند، نیاز به نوعی ساخت و پرداخت دارد که وجه درونی این سیر را به تصویر بکشد اما در شکلی معکوس به کنش و واکنش‌های اغراق شده و دیالوگ‌های پر تعداد روی آورده که این سیر را مخدوش کرده است.

نگرانی نویسنده و کارگردان از تلخی و سیاهی فضای حاکم بر قصه نیز موجب شده یک رگه طنز ناکارآمد به فیلم الحاق شود که جایی در پرداخت روابط چیده شده ندارد. مانند حضور منشی آذر که با تکیه بر خنگی و کند ذهن بودن او، قرار است طنز وارد قصه شود و یا پرداخت کاراکتر فرعی که نشانی پدر ریحانه را به آذر می‌دهد.

فیلم "طعم باران" قرار است با تم بازشناخت به روایتی جدید از موضوع به سرعت کهنه شده پیوند اعضا بینجامد اما این وجه در کنار درست تشخیص ندادن نیاز درونی قصه بدل به فیلمی پر از گفتگو و کنش و واکنش شده که سیر درونی شخصیت‌ها در آن ناپیداست. 

فیلم تلویزیونی "طعم باران" به کارگردانی محمود زنده‌نام و تهیه‌کنندگی علیرضا اسحاقی جمعه 10 خرداد ساعت 15:45 از شبکه اول پخش شد. این فیلم به نویسندگی عباس شیرمحمدی ساخته شده و شبنم قلی‌خانی، شیوا خنیاگر، حمید مظفری، مهدی فقیه و اکبر قدمی در آن بازی کرده‌اند.

داستان "طعم باران" درباره مادر و دختری است که تصادف می‌کنند و مادر به کما می‌رود. بعد از آنکه او به هوش می‌آید اتفاقاتی روی می‌دهد و ... از عوامل این پروژه می‌توان به مرتضی شفیع سازنده موسیقی متن، مهدی صادقی صداگذار و جعفر میراشرفی تدوینگر اشاره کرد.

کد خبر 692569

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha