فضای فکری اواخر دهه 1960 با انتشار دو مقاله علمی به سمت این موضوع کشیده شد. لین ویات مقالهای را در سال 1967 با عنوان " منابع تاریخی بحران زیستمحیطی ما" منتشر کرد و کارت هاردین هم "تراژدی امور مشترک" را در سال 1968 انتشار دارد. البته نباید نادیده گرفت که مقاله آلدو لئوپولد با عنوان " اخلاق زمین" هم در این مسیر تأثیرگذار بود. به نظر لئوپولد ریشه بحرانهای زیست محیطی مباحث فلسفی است. هرچند که این مقاله در سال 1949 نگاشته شده بود در سال 1970 دست به دست میشد و مشهور گشت.
بیشتر فعالیتهای دانشگاهی در دهه 1970 حول و حوش فرضیه لین وایت و تراژدی امور انسانی و مشترک بود. این مباحث هم بار تاریخی داشتند و هم بار الهیاتی و دینی و کمتر صبغه فلسفی داشتند. بیشتر هم و غم پژوهشگران اخلاق زیستمحیطی در دهه 1970 از جهت فلسفی آن بود که دریابند که اخلاق زیستمحیطی از جهت روش و موضوع و غایت به کدامیک از علوم و معارف دیگر شباهت دارد.
اولین همایش فلسفی در این باب از سوی ویلیام بلک استون در دانشگاه جورجیا در سال 1972 برگزار شد. حاصل این همایش در کتاب " فلسفه و بحران محیطزیست" آمد که این کتاب در سال 1974 منتشر گشت. این در حالی بود که در سال 1972 هم کتابی با عنوان "دیر نشده است: الهیات محیط زیست" از سوی جان کوب منتشر شده بود. شاید این آثار اولین آثار مکتوب در زمینه رویکرد فلسفی به محیط زیست باشند هرچند که رویکردهای آنها از بار دینی و الهیاتی خالی و عاری نبودند.
در سال 1973 ریچارد روتلی فیلسوف استرالیایی مقالهای را در پانزدهمین همایش جهانی فلسفه با عنوان " آیا نیازی برای یک اخلاق زیستمحیطی جدید حس نمی شود؟" ارائه کرد و یک سال بعد جان پاسمور دیگر فیلسوف معروف استرالیایی کتاب "مسئولیت انسانی در قبال طبیعت" را نگاشت که به نوعی جوابی در مقال آرای راتلی بود و در کتاب خود از این مدعا دفاع کرد که نیازی به خلق اخلاق زیستمحیطی موجود نیست.
بیشتر بحثهای فلسفی با محوریت اخلاق زیستمحیطی تا اواسط دهه 1980 تحت تأثیر بحث پاسمور قرار داشتند. این در حالی بود که در سال 1975 هم مقاله ای از هالمز رولستون منتشر شد که " آیا اخلاق زیستمحیطی موجود است؟" نام داشت و این مقاله هم توجهات را به خود معطوف کرد.
آرنه ناس فیلسوف نروژی و پایهگذار جریده "جستار" مقاله ای در این جریده با عنوان " جریان زیستمحیطی عمیق و طولانی" در سال 1973 منتشر کرد که آغازگر یک جریان شد. نویسندگان مهمی در این جریان از جمله جورج سشنز، بیل دیوال، وارویک فوکس و ماکس لوبشلاجر حضور داشتند.
در دهه 1970 نشرییه "جستار" اولین نشریه فلسفی بود که با مضمون اخلاق محیطزیست دست به گریبان بود و اخلاق زیست محیطی را در بخش وسیعی از مفهوم خود به عنوان یک فعالیت جدی فلسفی به حساب آورد. هنگامیکه در سال 1979 اوگن هارگرو نشریه "اخلاق زیستمحیطی" را بنیان نهاد این نام به عنوان حوزه پژوهشی هم قلمداد گشت.
پنج سال اول انتشار نشریه با بحث در باب حقوق طبیعت و نسبت اخلاق زیست محیطی با آزادی و حقوق حیوانات صرف شد. حقوق از دست رفته حیوانات و اخلاق رفاه آنها البته موضوعی جداگانه قلمداد میشد. حقوق حیوانات از آن زمان به عنوان حوزهای مجزا و مستقل قلمداد گشت و مجله "اخلاق و حیوانات" متکفل پی جویی آن شد.
کوپ همچنین کتابی دیگر در اوایل دهه 1980 منتشر کرد که "آزادی حیات" نام داشت. در انتشار این کتاب ارلز برچ هم بدو مدد رسانید. این کتاب رویکرد فلسفه پویشی را اتخاذ میکرد که بر طبق نظرات آلفرد نورث وایتهد بنا شده بود. روبین آتفیلد هک هم کتابی با عنوان "اخلاق توجهات زیستمحیطی" نگاشت و پاسخی به پاسمور داد. کتاب "اخلاق و محیط زیست" هم که تدوین دانالد اسچیر و تام آتیگ بود گزیدهای از این کتب و مقالات در زمینه اخلاق محیط زیست را معرفی کرده است.
در سال 1988 تحولی مهم در این عرصه به وجود آمد و آثاری چون: احترام به طبیعت"( پائول تیلور) ، اخلاق زیست محیطی ( هلمز رولستون) ، اقتصاد زمین ( مارک ساگوف) و... تأثیر بسزایی بر ادبیات این عرصه گذاشتند.
دهه 1990 هم با تأسیس انجمن بین المللی اخلاق زیست محطی آغاز شد و تأسیس آن محصول تلاش لورا وسترا و هولمز رولستون بود. از آن زمان نشستهای زیادی در این باب تشکیل شده اند. می توان گفت که اخلاق زیست محیطی هم اکنون با این تلاش به عنوان یکی از مهمترین حوزه های اخلاق کاربردی مطرح است.
نظر شما