۲۹ تیر ۱۳۸۷، ۹:۳۹

جایگاه فربه فضیلت در فلسفه اخلاق جهان قدیم

جایگاه فربه فضیلت در فلسفه اخلاق جهان قدیم

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: فضیلت یکی از مفاهیم مهم برای فهم فلسفه اخلاق جهان قدیم است. این مفهوم به‌وفور در دیدگاههای دو فیلسوف مطرح یونانی یعنی افلاطون و ارسطو به کار می‌رود.

فضیلت اصطلاحی کلی است که ترجمه واژه یونانی " آرته" است. این واژه یونانی همچنین به عنوان مزیت  هم ترجمه می شود. در این میان اشیای زیادی هستند - چه طبیعی و چه مصنوعی - که آرته یا مزیت  مخصوص خود را واجدند. برای اسب و چاقو مزیتهای خاصی موجودند. البته برای انسان هم مزیتی موجود است. مثالهای عینی چنین فضایلی چهره های متفرقی مانند فرمانده  سربازان هومری و سیاستمدار آتنی در دوره گسترش این امپراتوری به حساب می آیند. 

شخصیت مورد علاقه افلاتون یعنی منو هم سرجمع مهمی از این تفکر است هنگامی که وی می گوید که مزیت انسان مدیریت فعالیت شهر به گونه ای که او از دوستانش سود ببرد و از دشمنانش آسیب نبیند و آسیبی به خودش وارد نشود به حساب می آید. از این توصیف می توانیم ببینیم که اقسامی از مزیت انسانی نسبت مهمی با فضایل اخلاقی برقرار می کنند. 

در جهان قدیم شجاعت، اعتدال و عدالت انواع مقدم فضیلت اخلاقی به حساب می آمدند. یک فضیلت گرایشی ثابت برای عمل به طریقی خاص به حساب می آمد. عدالت هم به طور مثال گرایشی ثابت برای عمل به گونه ای است که هر چیزی حق خود را به دست آورد. این گرایش ثابت شامل معرفتی عملی در باب چگونگی تحقق این نکته است که در هر موقعیت هر امری به حق خود دست یازد.

این گرایش همچنین شامل یک رویکرد جدی مثبت در این باب که هر کسی به حق خود برسد به حساب می آید. بنابراین افراد عادل افرادی نیستند که به صورت گهگاهی عادلانه رفتار می کنند یا حتی آن افرادی نیستند که به صورت مرتب عادلانه رفتار می کنند اما این کار را به جهت انگیزه های دیگری صورت می دهند. جدای از اینها آنها افرادی هستند که با اطمینان آنگونه رفتار می کنند چون ارزش مثبت و بسیار نابی را برای اجرای هر یک از وظایفشان دارا هستند و به جهت این رفتار خوب هستند.

شجاعت گرایشی ثابت است که به فرد اجازه می دهد تا به صورت قابل اعتمادی برای پی جویی غایات درست در موقعیتهای ترسناک رفتار کند. چون فرد برای چنین عملی ارزش ذاتی قایل است. اعتدال هم فضیلتی است که به صورت یکسانی با خواستها و احساسات پیوند برقرار می کند.  

خیر انسانی می تواند به طریقی فهم شود که شامل فضایل اخلاقی نباشد. به طور مثال فردی که فکر می کند خیر عبارت از سود رساندن به دوستان و ضرر رساندن به دشمنان است می تواند سنگدل،  دمدمی ، چپاولگرو حریص باشد.  با این همه، بیشتر فیلسوفان جهان قدیم از این بحث می کنند که خیر انسانی باید فضایل انسانی را نیز شامل شود و بدین طریق این خیر فراتر از هر چیز شامل شجاعت ، اعتدال و عدالت خواهد بود. این بحث مبتنی بر پیوندی میان فضایل اخلاقی و خوشبختی است.

در حالی که بیشتر فیلسوفان جهان قدیم اذعان می کنند که خوشبختی غایت یا هدف زندگی بشری است این تصور آنگونه که ارسطو می گوید هم ساده و هم پیچیده است. آسان است که بگوییم هر فردی می خواهد خوشبخت باشد و دشوار است که بگوییم این خوشبختی چیست. ما در ابتدا می توانیم به این مسئله از بحث در باب نسبت خوشبختی و خیر انسانی و سپس نسبت خیر انسانی و فضایل اخلاقی نزدیک شویم. 

اشاره به این امر نکته مهمی محسوب می شود که مترادفهای سعادت ( آدیمونیا) زندگی خوب و رفتار خوب  هستند. فیلسوفان جهان قدیم از این بحث می کردند که فرد با همه فعالیتهایی که زندگی بشری را می سازند - چون آن فعالیتهایی که با ترس عجینند - پیوندی حتی به صورت معتدل و متوسط برقرار سازد. انسان می تواند احساس ترس کند نسبت به موقعیتهای خطرناک گاهی به صورت مناسب و گاهی به صورت ناممناسب واکنش نشان می دهد یا فرد ممکن است همیشه به صورت خجالت گونه و غیرصادقانه رفتار کند.

با این همه اجرای فعالیتهایی که زندگی انسانی را در تمام مدت زندگی خوب می سازند - یا در طول زیادی از کل زندگی - زندگی و رفتار خوب به حساب می آید. از این جنبه نسبت خوشبختی و خیر باید صریح و شفاف باشد. خیر انسانی مبانی روانشناختی برای انجام درست فعالیتهای زندگی انسانی است. در آن گستره خیر نیز خوشبختی به حساب می آید. در حالی که فرد غیرخوشبخت با احساسی چون ترس به  یک روش غیرمناسب درگیر است فرد خوشبخت به صورت ماهرانه ای با ترس مواجه می شود و بدین وسیله خیر انسانی را عرضه می کند.

کد خبر 717839

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha