به گزارش خبرنگار ادبي مهر در اين جلسه كه دكتر "محسن پرويز" مديريت آن را بر عهده داشت در ابتدا قرار شد كه داستان اول اين مجموعه نقد نشود وبه آخر جلسه موكول شود.
ادامه جلسه با نقد داستان" ناله" كه دومين داستان از اين مجموعه است پيگيري شد ، مدير جلسه درباره اين داستان گفت : نكته مثبت در اين داستان طرح خوب آن است كه بسيار تاثير گذار است . نويسنده به خوبي توانسته صحنه هاي اين داستان را توصيف كند و بدون اينكه نظر موافق ويا مخالف خود را درباره درون مايه داستان بگويم دوست داشتم كه 64 صفحه اول اين مجموعه وجود نداشت.(داستان اول مجموعه)
در ادامه جلسه راضيه تجار - نويسنده ومنتقد- اين پرسش را مطرح كرد كه به نظر شما پيام اين داستان چيست؟ پرويز گفت : افرادي در دو طرف جبهه روبروي يكديگر قرار گرفته اند كه احساس انساني مشتركي دارند و ميشود گفت كه يك نوع عاطفه و رابطه انساني بين دو طرف هست كه آنها را به هم پيوند مي دهد .
تجار گفت : من از خواندن اين نوشته ها احساس مي كنم كه نويسنده اصلا جنگ را تجربه نكرده است . چون به نظر من جنگ تعريف خودش را دارد و اگر اين طور باشد كه آقاي غلامي در داستان خود آورده است تعريف جنگ به هم مي خورد . و اين طرز فكر را به آدم القا مي كند كه مثلا اگر روزي دزدي به خانه هايمان آمد به جاي تحويل دادنش به پليس بنشينيم با او چاي بخوريم.
مدير جلسه در پاسخ به اين ديدگاه تجار گفت : : شايد در برخي افراد اين تفكر پديد آيد كه آيا اين كار در جبهه صورت گرفته يا نه؟ اما به نظر من اين اتفاق خيلي هم دور از ذهن نيست. چون من با اين ديد به موضوع نگاه مي كنم كه اين داستان ، داستان زندگي سربازي است كه به زور به جنگ اعزام شده است نه به صورت داوطلب ، به همين دليل هم اين شخصيت از جنگ بيزار است .
نقد داستان دوم اين مجموعه بدون نتيجه گيري از حرف هاي منتقدين به پايان رسيد ومحسن پرويز به سراغ داستان سوم اين مجموعه به نام " داستان سكوت" رفت .در ابتدا مدير جلسه خلاصه اي از اين داستان را براي حاضرين خواند سپس نظرات خود را درباره اين داستان گفت وبعد از حاضرين درباره اين داستان نظر خواهي كرد .
پرويز گفت : در اين داستان نويسنده خيلي تاكيد بر تضادي كه در فضا وجود دارد مي كند و درآخر داستان هم با تناقض درباره گردان وآن يازده شخصيت اصلي داستان صحبت مي كند. نكته اصلي در اين داستان اين است كه روال منطقي در داستان طي نشده است و نويسنده نتوانسته است در خصوص طرحي كه در ذهن دارد خوب توضيح دهد.
مدير جلسه در ادامه افزود : سرگروهبان داستان موقعيتش خيلي مشخص نيست اگر چه نثر داستان يك مقداري خيال برانگيز است وبرخي صحنه ها تاثير گذار ، اما ريشه وطرح داستان طوري است كه مي شود بر آن ايراد گرفت .
بحث ديگري كه منتقدين در اين داستان بسيار به آن پرداختند نگاه نويسنده به داستان بود راضيه تجار در اين باره گفت : آن يازده نفري كه از تپه ها پايين مي آيند و در تير راس دشمن قرار مي گيرند براي ادامه حيات بر روي زمين دراز مي كشند ونه به خاطر دريافت فرمان از فرمانده خود و به نظر من نوعي كم شهامتي در اين افراد ديده ميشود.
مدير جلسه با نظر اين منتقد مخالفت كرد وگفت : آنچه كه من از اين داستان برداشت مي كنم اين است كه آنها در حالت دراز كش منتظر رسيدن دستور از طرف فرمانده خود بودند تا حمله كنند، اينها نمي خواستند مغاير با فرمان فرمانده خود كاري انجام دهند
اين داستان هم با ابهامات زيادي در نقد خود به پايان رسيد. نقد داستان چهارم اين مجموعه كه " سايه ها در اوهامند " نام دارد شروع شد. دكتر پرويز بعد از خواندن خلاصه اي از داستان گفت : اگر از دو اشكال اين داستان كه آن هم به شخصيت پردازي آن مربوط مي شود بگذريم انصافا داستان خوبي است .
وي در ادامه به دو مورد اشكال اين داستان پرداخت وگفت : دكتري به اين داستان وارد شده وسپس نقشش تمام شده كه هيچ لزومي به بودن آن ديده نمي شود و فقط نقشي زائد پيدا كرده است و آن هم به اين خاطر كه فقط وقت داستان تلف شود
وي افزود : اما درون مايه اين داستان بسيار خوب است واين نقطه مثبت را دارد كه بسيجي اين داستان خودش راه خودش را انتخاب مي كند. وچون با شيوه نويني نوشته شده است يك داستان خوب پست مدرن از آن ساخته است كه بسيار تاثير گذار است البته منهاي طرح ضعيفي كه دارد.
" در انتهاي خشم"آخرين داستان اين مجموعه وچهارمين داستان از پنج داستاني بود كه قرار بود در اين جلسه نقد شود ؛ مدير جلسه درباره اين داستان گفت : در اين داستان اصلا مشخص نيست كه برخي از شخصيت ها چه كاره هستند، بسيجي، نظامي ويا...
حسن اسدي درباره اين داستان گفت : اين داستان خيلي مشكل دارد و اصلا قابل قبول نيست . مي شد كه اين داستان را خيلي كوتاه تر وتصويري تر نوشت وتصاويري بريده بريده براي خواننده درست كرد به نظر من در اين داستان بايد نوع نگاه وپرداخت عوض شود .
آخرين داستان از اين مجموعه كه مورد بررسي قرار گرفت اولين داستان اين مجموعه بود كه وقت كمتري را نسبت به ساير داستان هاي بررسي شده گرفت ؛ محسن پرويز در خصوص اين داستان گفت : داستان اول اين مجموعه ضعيف ترين داستان است كه با زاويه ديد داناي كل نامحدود نوشته شده است.
وي افزود حد الامكان بايد در نگارش داستانهاي كوتاه از زاويه ديد داناي كل نامحدود استفاده نكرد چون در داستان كوتاه نويسنده وقت براي مانور ندارد تا در مورد تمام شخصيتهاي داستان پردازش صحيحي داشته باشد به همين علت هم در اين داستان با مشكل مواجه شده ايم چون اصلا شخصيت پردازي درستي صورت نگرفته است.
پرويز گفت : طرح اصلي اين داستان هم با اشكالت فراواني روبرو است ودر برخي صحنه ها ناگفته هايي باقي مانده است ودر برخي صحنه ها تناقض هايي به چشم مي خورد كه داستان را با مشكل روبرو ساخته است.
نظر شما