* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : اندیشه تصحیح شاهنامه از چه سالی در ذهن شما شکل گرفت؟
- فریدون جنیدی : من از سال 1354 به عنوان یک فرد متعهد با خودم می اندیشیدم که برای نجات جوانان ایرانی از آن بن بست اندیشه ای که گرفتارش بودند چه باید کرد تا پس از اندیشه و درنگ بسیار به اینجا رسیدم که راه چاره ایرانیان برای نجات از این بن بست از این تیرگی و تاریکی شب که جان و روان آنها را گرفته تنها و تنها خواندن شاهنامه فردوسی است. در این بنیاد من فکر می کردم که چه باید بکنم که بچه ها هم بتوانند شاهنامه را بخوانند چون تنها شاهنامه ای که در آن زمان منتشر می شد یک شاهنامه بود و آن هم شاهنامه امیرکبیر بود و چگونه می شد که یک دختر شانزده ساله یک کتاب سه کیلوی را به دست بگیرد! پس باید فکر بکنم و من بسیار اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که خواندن داستانهای رستم پهلوان برای بچه ها کافی است چون در این داستانها همه چیز هست، خداشناسی، راستگویی و پیمان و جانفشانی در راه میهن، گذشت، سرفرازی، شهرت و افتخارات ایران همه در داستانهای رستم هست و کافی است که یک فرزند ایرانی داستانهای رستم را بخواند و ره به همه این گوشه های این جهان نژاد پاک فرهنگ ایرانی ببرد.
* آن زمان چند سال داشتید؟
- آن موقع 36 سال داشتم و منِ 36 ساله خودم را در مورد فرهنگ ایرانی متعهد می دانستم. بعد از آن باز اندیشیدم که داستانهای رستم نیمی از شاهنامه را در برمی گیرد و اگر ما بخواهیم اینها را بدهیم دست دختران 15 ساله آنها باز نمی توانند این کتاب را بلند کنند پس ما باز باید می اندیشیدیم که چه کار کنیم؟ من با خود اندیشیدم که ما می توانیم داستانهای شاهنامه را داستان داستان جدا کنیم و به این شکل یک کتاب 80 یا 100 صفحه ای خواهیم داشت که فرزند ایران می تواند آن را به دست بگیرد و بخواند. با این فکر داستانها را جدا جداکردم و شد 11 داستان و نخستین داستان زال و رودابه بود.
* فقط داستانها را مجزا کردید؟
- خیر. در بین اینکه این داستانها را می نوشتم نظم فردوسی را نیز شرح می دادم و در این شرح 1264 صفحه ای حتی یک واژه غیر ایرانی نیست. بعضیها هستند که فارسی نویسی می کنند و هر جا که گیر کردند یک واژه از خودشان می سازند و این برای آن است که ریشه های زبان را نمی دانند. کسی می تواند فارسی نویسی کند که پهلوی بداند اوستایی و فارسی باستانی را بداند و از زبانهای گونه گون ایرانی مثل کردی، بلوچی، یغنابی و بدخشانی آگاهی داشته باشد.
* شما تسلط کامل دارید؟
- من استاد این مرحله هستم و یک واژه هم از خودم نساختم. این 1264 صفحه مثل یک غلغله عاشقانه شد. مثل آواز بلبل که هر کس که آن را خوانده است شیفته این نثر شده است. اما این نثر من نیست نثر نیاکان ماست که من می توانم به خوبی آن را به کار ببرم.
* کار تصحیح شاهنامه را از چه سالی شروع کردیدو از چه سالی این اندیشه در شما شکل گرفت که دست به این اقدام بزنید؟
- در میان کار (شرح قصه های رستم) وقتی من یک بیت شعر را از فردوسی به نثر فارسی شرح می دادم دیدم که گفتار من از گفتار فردوسی زیباتر شد. در چنین جاهایی شرح همه جانم را فرا می گرفت و واقعا شرمگین می شدم که نباید گفتار من از گفتار فردوسی زیباتر باشد. کم کم به این جا رسیدم که در بعضی از موارد (آن شعر) نمی تواند از فردوسی باشد و اگر (آن را) بسنجیم با دیگر گفتارهای فردوسی این شعر ویژه خیلی سبک است. من کنار شاهنامه خودم این نکات را یادداشت می کردم که این شعر از فردوسی نیست و وقتی که به این جاها می رسیدم و 1، 2 یا 5 بیت را دورش خط می کشیدم که اینها از فردوسی نیست می دیدم که مثلا بیت ششم پیوندش با بیت اول بهتر برقرار می شود و دیگر مطمئن می شدم این ابیات از فردوسی نیست. آن زمان فکرم این نبود که شاهنامه را برای دیگر ایرانیان ویرایش کنم. تا اینکه یک شب در خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران که شاهنامه می خواندیم (چون مرتب شاهنامه خوانی در مکان های مختلف می گذاشتم) و من روی این ابیات افزوده مرتباً انگشت می گذاشتم تا اینکه مردی که در انتهای سالن نشسته بود و معلوم بود دانشجو نیست از انتهای سالن بلند شد و گفت استاد شما چرا شاهنامه را ویرایش نمی کنید؟
* چه سالی بود؟
- فکر کنم سال 69 یا 70 بود. آن زمان عبدالعظیم قریب و جلال خالقی مطلق مشغول ویرایش شاهنامه بودند. گفتم من به کار مفهوم شاهنامه می پردازم، از ظاهر واژه ها و ترکیب سخن کسان دیگر می پردازند و خوب نیست که وارد کار آنها بشوم. آن مرد دوباره بلند شد و گفت شما که به مفهوم شاهنامه می پردازید آیا بهتر نیست شاهنامه خوبی را ویرایش کنید؟ گفتم من خودم این ابیات را برای خودم در نظر می آورم. آن مرد برای بار سوم بلند شد و گفت آیا بهتر نیست این چیزهایی که شما در نظر می گیرید به نظر همه ملت ایران برسانید. باز من تن زدم گفتم الان عده ای روی شاهنامه کار می کنند و درست نیست که من وارد کار آنها بشوم. این مرد بلند شد و گفت استاد اگر نکنید خیانت کرده اید! و این سخن ضربه کاری شد. شب با خودم اندیشیدم برای اینکه این کار عظیم انجام بگیرد چه کسانی را لازم داریم تا از آنها دعوت کنیم و این کار را انجام بدهیم به اینجا رسیدم که یک نفر باید باشد که اوستا را کاملا بداند. یک نفر که زبان پهلوی را بداند و یک نفر که از خم و پیچ سروده های شعر فارسی آگاه باشد و در سرودن شعر به نیرو باشد. یک نفر باید باشد از دینهای ایران باستان آگاهی داشته باشد چون بالاخره شاهنامه در ایران باستان رخ داده و نمی تواند چیزی مخالف دین باشد. یک نفر که از فرهنگ ایران باستان کاملا آگاهی داشته باشد چون نمی شود در شاهنامه چیزی بیاید که رو در روی فرهنگ ایران باشد. یک نفر باید باشد که آیین نبرد و میدان و جنگ و در کنار آن جنگ افزارها و کاربرد جنگ افزارها را خوب بشناسد کسی که آیین سپه کشی و راندن سپاهیان را بداند. یک نفر باید باشد از پزشکی و دانشهای آن زمان، از نجوم و اخترماری که در شاهنامه از آنها یاد می شود آگاهی داشته باشد، چون در شاهنامه از این موضوع بسیار سخن رفته است. کسی که از کشاورزی و دامداری و تجارت و خرید فروش وارتباطات مردمی ایران باستان آگاهی داشته باشد چون در شاهنامه این مسائل عنوان شده است. همانطور که یکی یکی این موارد را می شماردم (از ساعت 9 شب آغاز کرده بودم) به جایی رسیدم که گردآوری چنین گروهی زمان و هزینه زیادی می برد و من چنین بودجه ای ندارم. با خودم اندیشیدم که همه این ویژگیها در تو جمع شده است. سپاس تو از خدا این است که خودت این کار را آغاز کنی و وقتی من به این نتیجه رسیدم ساعت 2 شب بودم و من پیمان بستم که از فردا کار را آغاز کنم و از فردای آن روز یعنی 23 تیر 1355 آغاز کردم و این کار در 23 تیر 1385 تمام شد.
* چند ملاک داشتید؟
- 28 ملاک
* در کار ویرایش از چند نسخه استفاده کردید؟
من در ویرایش شاهنامه از 20 ،25 نمونه نسخه استفاده کرده ام. از شاهنامه خالقی مطلق، مسکو، شاهنامه بنداری که متعلق به سال 620 هجری است و من از این شاهنامه بسیار استفاده کرده ام و البته شاهنامه دیگری که به نظر می رسد از خراسان باشد اما چون من آن را از دوستی در اصفهان گرفته ام نام نسخه سپاهان را بر آن گذاشتم. شیوه خط این شاهنامه نشان می دهد از نسخه های دیگر کهن تر باشد و شاهنامه دیگری که شاهنامه شناسان آن را در شمار شاهنامه های دیگر به شمار نمی آورند و آن شاهنامه امیر بهادری است شاهنامه ای که من بسیاری از نکته ها را از آن استفاده کرده ام.
* بیت صحیح را چگونه انتخاب می کردید؟
- قدیمیها می گفتند "اقدم النسخ اصح النسخ" یعنی هر نسخه ای کهن تر است درست تر است. بعد تمام این چیزهای قدیمی را می آوردند و این دلیل نمی شود که چون نسخه ای صد سال قبل نوشته شده باشد، درست باشد و یا نسخه ای که تازه نوشته شده است درست باشد حتی ممکن است نسخه ای که امسال نوشته می شود از روی نسخه سیصد ساله نوشته شده باشد یعنی در حقیقت باز هم می شود اقدم. منتها اساتید به این مسائل توجه نمی کردند و به هیچ وجه زیر بار نمی رفتند. اروپاییها می گویند بیشترین نمونه ها درست است. در مثالی که من می آورم می بینیم که بیشترین نمونه ها درست نیست. باید بگردیم و ببینیم که کدام نمونه ها درست است افزون بر این شاید هزار بار در شاهنامه که می بینم تمام نمونه ها در هم است و من می گویم به این دلایل این بیت نادرست می نماید و به نظر من گفتار درست فردوسی این است و درست آن چیزی که به نظرم می آید در حاشیه می آورم. مثلا بیتی که در همه شاهنامه ها وجود دارد: "فریدون که بودش پدر آبتین / شده تنگ بر آبتین بر زمین". این بیت از دیدگاه سخن فارسی درست نیست برای اینکه وقتی نام فریدون اول می آید یعنی فاعل اوست ولی می بینیم که بلافاصله فاعل آبتین می شود و این نادرست است.
از شاهنامه هایی که خالقی مطلق در دست داشته به نظرم می آید 11 یا 13 مورد این بیت آورده شده است، او هم این بیت را به عنوان بیت درست می آورد. اما بیت تقریبا درست در شاهنامه فلورانس است که در دست خالقی مطلق هم بوده است. هنگامی که روزبانان و جلادان ضحاک به دنبال آبتین هستند تا او را بکشند این بیت می آید : "وز آسیب او پر هنر آبتین / چو شماب لغزان بر زمین". خالقی مطلق شماب را در پرانتز "سیماب" می آورد و سیماب یعنی جیوه چرا که جیوه را اگر روی زمین بریزیم می لغزد و به جاهای دورتر می رود و مرتباً جای خودش را عوض می کند و این بیت درست است. من هم این بیت را در شاهنامه خودم با اینکه هیچکس آن را بالا نیاورده بالا آورده ام و اینگونه داستان هم پیوسته می شود. هر چند این نسخه در دست خالقی مطلق بوده است اما او این بیت را اصل نیاورده است و این بیت در همه شاهنامه ها نادرست است غیر از نسخه فلورانس. یا در نبرد سهراب و گردآفرید وقتی گرد آفرید با سهراب هم نبرد می شود و گیسوانش افشان می شود به سهراب می گوید به من نزدیک نشو بگذار من بروم هم من و هم دژ در اختیار توست و در حقیقت با فریب سهراب وارد دژ می شود. پس سهراب با خودش می گوید بیتی که در همه شاهنامه ها اینگونه آمده است: "شگفت آمدش گفت از ایران سپاه / چنین دختر آید به آوردگاه / سواران جنگی به روز نبرد / همانا به ابر اندر آرند گرد". بین این دو بیت یک پیوند لازم است "چنین دختر آید به آوردگاه {پس} چنین می نماید که سوارانش به روز نبرد گرد می آورند اما اگر این پس را نخواهیم بگذاریم "چنین دختر آید به آوردگاه نادرست است" باید بگوییم اگر چنین دختری یعنی اگر دخترانشان چنین هستند پس سواران جنگی شان چگونه خواهند بود. اما این سخن باید این طور باشد و فردوسی هم همینطور سروه اما هیچکس توجه نکرده برای اینکه از راز و رمزهای سروده های فارسی آنگونه که من گفتم هیچکدام از این مصححان آگاهی نداشته اند و سروده فردوسی اینگونه است : "شگفت آمدش گفت از ایران سپاه / چنین دخت، ار آید به آوردگاه". اما همه اشتباه نوشته اند.
* این بیت از کدام نسخه استفاده شده است؟
- از هیچکدام. این از فکر خودم بوده است منتها زیرنویس داده ام و اقلاً هزار مورد اینگونه هست که من اینها را چون خودم مدت زیادی شعر سروده ام، تشخیص داده ام. اما وقتی دیدم رسالت ام کار شاهنامه است از سرودن شعر دست برداشتم و در جامعه فرهنگی ایران دیگر کسی من را به عنوان سرآینده و شاعر نمی شناسد اما من از این راز و رمزها آگاه هستم و این آگاهی در راه ویرایش شاهنامه به کار بردم.
* تصحیح خالقی مطلق را چگونه می بینید؟
- تصحیح خالقی مطلق یک کار بسیار با ارزش است که با همتی بسیار بلند در طول 36 سال به ثمر رسیده است و بزرگترین و بهترین مرجع من بوده است..
* پس شما چرا شاهنامه را تصحیح کردید؟
- کار بزرگ خالقی مطلق گردآوری شاهنامه است یعنی از این 28 معیاری که من در اینجا نام بردم در آنجا خبری نیست اما به نظر من این شیوه گردآوری در ایران تنها به کار من آمده است.
* چرا؟
- برای اینکه من توانستم اینها را بسنجم و سنگین و سبک کنم و ابیات درست را از آن انتخاب کنم. من به خود خالقی مطلق هم گفته ام او نردبان بسیار استواری ساخت که من از این نردبان رفتم بالای پشت بام.
* خالقی مطلق در جریان بود که شما این کار را می کنید؟
- حدود دو سال پیش یکی از شاگردان من درباره ابیات شاهنامه به او گفت فریدون جنیدی گفته است شاهنامه 14000 بیت است. خالقی پاسخ داده چطور 14000 بیت؟! 14000 بیت فقط جنگهای ایران و توران است .اما بعد مدت زیادی ساکت نشست و چیزی نگفت. گو اینکه من از او خیلی تجلیل کردم هم در گفتار و هم در این کتاب نام او را هم در زیر نویسها آورده ام.
* نسخه سعید حمیدی را هم دیده اید؟
- حمیدی کاری نکرده است. او نسخه انتشارات مسکو را دوباره چاپ کرده است.
* از هزینه مالی کار بگویید؟
- چون بنیاد نیشاپور بنیادی ملی است و همه کارها به صورت افتخاری انجام می گیرد طبیعتا برای چاپ این کتاب ما پولی نداشتیم در ضمن نمی خواستم این کار را به موسسات و انتشاراتی های دیگر بدهم چون موسسات انتشاراتی از آن یک منبع عایدی برای خودشان می ساختند و به کار فقط از دیدگاه مادی می نگریستند تا از آن استفاده سرشار ببرند. اما همانطور که طبعاً فردوسی مرا بیدار کرد تا به این کار بپردازم روان فردوسی گروهی را همراه من برانگیخت تا نرم نرم مرا در انجام این کار یاری برسانند.
* این گروه چه کسانی هستند؟
- بیشتر فرزندان بنیاد نیشابور بودند و شاهنامه را با بیست درصد تخفیف پیش از چاپ خریدند و بعد گروهی دیگر از یاران نیشابور هر کدام به اندازه توان خودشان بنیاد را یاری کردند تا شاهنامه به چاپ برسد. اگر چه هنوز آن هزینه که لازم است به دست نیامده اما من ناامید نیستم و می دانم که یاران آگاه خود را بر خواهد انگیخت تا این کار با یاری ایرانیان به پایان رسد.
* تصحیح شما از شاهنامه کی وارد بازار کتاب می شود؟
- من خیلی آرزو داشتم که در نوروز 87 منتشر شود اما کارهای عظیم تایپ و ویرایش جلوی کار را می گرفت. امید به این دارم به عنوان هدیه مهرگانی در مهر ماه یا حداکثر در پاییز امسال به دست ایرانیان برسد.
* چند جلد است؟
- 5 جلد. یک جلد هم پیشگفتار می شود 6 جلد.
* شاهنامه شما چند بیت است؟
- چه ابیات فردوسی چه ابیات افزوده 49861 بیت. منتها ابیاتی که من از شاهنامه می دانم هنوز کامپیوتر جواب نداده است.
* فکر می کنید بازخورد این کتاب چگونه خواهد بود؟
- بعد از چاپ عده ای مانند حمیدی شروع می کنند به داد و بیداد ولی بعد کم کم به قول آقای دکتر سلیم - اولین دکترای تاریخ ایران -هفت هشت سال می گذرد تا جهان بفهمد من چه کار کرده ام.
* آیا وقفه ای در کار ایجاد شد؟
- پس از اینکه پسرم جان خودش را در راه ایرانیان داد چند ماهی خیلی پریشان بودم اگر چه بزرگترین آرزوی او ویرایش شاهنامه و به پایان رسیدن داستان ایران بود درد فراوانی که از رفتن او بر دل و جان من نشسته بود جلوی کار مرا می گرفت تا اینکه یک شب یکی از نزدیکان من خواب پسر مرا دید که با انبوهی از کتابهای بزرگ دست در گریبان است و چون او گفته بود "چرا آنقدر خودت را با این کتابها ناراحت می کنی؟" پاسخ شنیده بود که کار مهمی با بابا دارم که باید به او بگویم. پس از آن یک کتاب کهن را باز کرد و گفت پیدا کردم و کتاب را روبروی او گشود و دید که شاهنامه است. پسرم به او گفت که شماره 236 را به یاد بسپار و به بابا بگو "من صفحه 236 را خوب نگاه کردم و دیدم که دو بیت افزوده در شاهنامه بوده که از نظر من فرو افتاده از اینجا فهمیدم که افشین (پسرم) به من پیام می دهد و پیامش این است که به آن چیزی که تا به حال ویرایش کردی دل نبند.
* کار دیگری هم هست بخواهید به این شکل ویرایش کنید و انجام دهید؟
- من یک کتابی نوشتم به نام زندگی و مهاجرت آریاییها. این کتاب نخستین کتابی است تفسیر بر شاهنامه و اوستا و متون باستانی این کتاب را در طی این 29 سال من یادداشتهای فراوان بر آن نوشتم که این کتاب را در سال 1358 نوشتم و در این مدت در حدود 15000 مرجع تازه به آن اضافه شده و من تصمیم دارم این را با عنوان داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی به چاپ برسانم. جلد نخستین این کتاب نوشته شده است. جلد دومش را بعد از پایان خود شاهنامه به دست می گیرم و امید دارم که تا نوروز سال 88 به پایان برسم و در این سال هر دو جلد به دست ایرانیان برسد. اما اگر فکر می کنید کتاب دیگری غیر از شاهنامه را من حاضرم ویرایش کنم، نه! چون این بزرگترین افتخار و رهاورد زندگی ام بوده است.
نظر شما