ـ کیانوش عیاری، کارگردان "روزگار قریب": سعی میکنم فریب این تعریف را نخورم، چرا که به نظرم حضور و رعایت این همه جزئیات که به آن اشاره کردید نه ویژگی، نه امتیاز، نه برجستگی نه تفاوت بلکه اصولی است که باید به طور طبیعی در هر فیلم رعایت شود. رعایت نشدن این نکتههای بدیهی در کارهای دیگر برای من جای تعجب دارد.
من برخلاف عادت خودم کاری انجام نمیدهم. مگر قرار است در فیلم غیر از این باشد؟ فضای فیلم باید برای مخاطب قابل باور و زنده باشد. اگر غیر از این باشد غیرطبیعی است. من در زندگی عادی این نگاه را دارم. اگر نخواهم واژه موشکافانه و دقت را به کار ببرم، باید بگویم خیلی جزئینگر هستم.
* با این توصیف چه نگاهی شما را به تاریخ و تصویر کردن زندگی دکتر محمد قریب جذب کرد؟
ـ همیشه نگاه کنجکاو و مشتاق به تاریخ و تمام وجوه قدیمی داشته و دارم. در تاریخ معاصر مواردی چون رفتار و گویش مردم، چیدمان و معماری خانهها، خودروها و حتی قطارهای قدیمی برایم جذاب بود. وقتی قرار شد مجموعه تاریخی بسازم، تصور میکردم تمام چیزهایی را که تا پیش از آن دیده بودم، در ذهنم احیا و آن را تقویت کنم و تا حدودی تحت تاثیر ایدههای خودم بود.
اما این ایدهها تنها چند جلسه دوام پیدا کرد. متوجه شدم قرار نیست یک فیلم تاریخی صرف بسازم. قرار نیست زندگینامه محمد قریب را در 65 سال زندگیاش مرور کنم، بلکه قرار است به نتیجهای مهم برسم. نمایش تاریخ از طریق نشانهها و انتخاب درست نشانههایی هر چند کوچک میتواند بازتاب درست وضعیت اجتماعی فرهنگی دوران خودش باشد.
غارت تهران در آخرین سالهای 1200 و کودتای سوم اسفند 1299 شمسی و اشغال ایران در شهریور 1320 قطعاً مقاطع بسیار پراهمیت تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان است، اما برخی مواقع چیزهای دیگر هم مطرح میشود. مثلاً سرقت جنازه از قبرستان و کالبدشکافی آن در یک خلوت توسط استادی فرانسوی برای چند دانشجوی مدرسه طب قطعاً جایی در تاریخ ندارد.
اگر نگاهمان درست بود میتوانستیم اوضاع اجتماعی و باورهای مردم در آن سالها را تصویر کنیم. همیشه مطالعه تاریخ را دوست داشتهام. اطلاعات و اشراف من به تاریخ معاصر کم و بیش مربوط به علاقه من به این دوران است، ولی ساخت مجموعه به اطلاعات وسیعتر و پردامنهتر نیاز دارد و صرفاً اطلاعات تاریخی کافی نیست، بلکه گویش و رفتار هم اهمیت دارد.
* اما یکی از بازیگران مجموعه در گفتگو با نشریهای از گویش خود اظهار نارضایتی کرده بود.
ـ بله، یک بازیگر جوان، کمسواد و کممایه مجموعه درباره گویش خودش اظهار نظر کرد که برایم جالب بود. او از روی نادانی و درباره چیزی که نمیداند صحبت کرد، در حالی که گویش او سنجیده و درست انتخاب شده بود. گویش شخصیتها در "روزگار قریب" کاملا درست است.
فکر میکنم استناد به "چرند پرند" علامه دهخدا میتواند صحیحترین راه برای ردیابی گویشهای آن دوران باشد. در "روزگار قریب" هم از هیچ چیز نگذشتیم. گرچه در مورد پوشش شخصیتها در مواردی ناچار به تحریف شدیم، اما این تحریف را به عنوان توافقنامهای بین فیلم و تماشاگر پذیرفتیم.
متاسفانه این مسئله را به ناچار پذیرفتیم و چارهای جز تن دادن به آن نداریم. به نظرم این مسئله یک تحریف بسیار قطعی در سینمای ایران است و مسئولان باید برای آن راه حل پیدا کنند، چرا که با وجود تمام کوششها و قدرت فضاسازی به هر حال باور تماشاگر را مخدوش میکنیم.
وقتی زنان درباری را با لباسهایی که هیچ تناسبی با واقعیت ندارد تصویر میکنیم همه چیز حالت مضحکه پیدا میکند و تمام رشتههای فیلمساز پنبه میشود. تنها تحریف ما در مجموعه "روزگار قریب" مربوط به لباس زنان در خلوت آنها بود که به عنوان شرط پذیرفتیم.
* با وجود دقت بسیار شما در فیلمنامه، کارگردانی، هدایت بازیگران، میزانسنها و ... این دقت در طراحی لباس دیده نمیشود و حتی برخی مواقع شاهد پالتوها و کیفهای امروزی هستیم.
ـ من این مسئله را نمیپذیرم، چرا که همه چیز به دقت مطالعه، انتخاب و استفاده شده است. صحبتهای شما چقدر مبتنی بر تحقیق است؟ در مجموعه "روزگار قریب" سعی کردیم گاف ندهیم و خطا نکنیم. همه چیز با مطالعه انتخاب شد و از این لحاظ خیال شما راحت باشد!
* در "روزگار قریب" خیلی ریز و ظریف به جزئیات زندگی دکتر قریب اشاره میشود. تا چه حد به مستندات وفادار بودید و چقدر برای اضافه شدن بار دراماتیک قصه از تخیل بهره بردید؟
ـ بخش زیاد وقایع موجود در زندگی دکتر قریب نبود و او هم مثل هر آدم دیگر زندگی ساده و بدون ماجراجویی داشت. ضمن اینکه فعالیتهای سیاسی علنی هم نداشت. بخش زیاد وقایع برگرفته از تخیل است، اما قرار نبود خیالپردازی درباره زندگی دکتر قریب خلایی در باورها و منش او ایجاد کند.
او از حیث باورها و منش همین گونه است، اما از نظر زندگینامه آنچه در "روزگار قریب" میبینید ارتباط چندان با زندگی قریب ندارد، غیر از چند واقعه پراهمیت مثل تحصیل در مدرسه سیروس، رفتن به دارالمعلمین یا دبیرستان آن وقت، آشنایی با مرحوم بازرگان و رفتن به فرانسه، هر چند نه همراه با نخستین محصلان اعزامی بلکه یکسال بعد که با خرج پدر به فرانسه رفت.
یکسال بعد به قریب بورسیه تعلق گرفت و بعد در 1315 به ایران بازگشت. ازدواج با دختر عبدالعظیم قریب که از عموزادههای پدرش بود، رفتن مجدد به فرانسه و بازگشت از فرانسه در 1319 و خدمت سربازی از دیگر مواردی است که با زندگی واقعی او تطابق دارد.
تنها موردی که میتوان رویش تاکید کرد امضای اعتراض علیه قرارداد کنسرسیوم نفت سال 1333 است که باعث شد شش ماه از دانشگاه تعلیق شود. او و چند استاد اخراجی دیگر با وساطت منوچهر اقبال رئیس دانشگاه تهران سر کار برگشتند. در فیلم وقایعی دیده میشود که لزوما تجربههای شخصی دکتر نیست، مثل درمان سربازان اخراجی در بیابان نزدیک تهران و جزئیات آن.
* با وجود پرداختن به جزئیات زندگی دکتر قریب، از او تصویر یک قهرمان ترسیم نشده است.
ـ بله، آقای قریب به عنوان انسانی تصویر شده که معایبی هم میتواند داشته باشد. گاهی خلق و خوی تند و عصبی دارد، اما در غالب موارد مثبت است و قصد کمک و احسان دارد. او از موقعیت شغلی خود سوء استفاده نمیکند. مسلماً هدف ما اینگونه بود. سیمافیلم این ذهنیت را نداشت که از محمد قریب تصویر اسطورهای خلق شود و این نگاه هم نبود.
* ریتم روایت قصه در "روزگار قریب" آرام و هر قسمت 50 دقیقه است. با توجه به کم حوصله بودن مخاطبان تلویزیون فکر نمیکردید انتخاب چنین ریتمی ریسک است و مخاطبان نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؟
ـ تماشاگر به ریتمهای سریع و ضربتی و گاهی اوقات به تدوینهای یوزپلنگی عادت دارد، اما این تمام نیاز تماشاگر نیست و میتوان وجوه دیگر کار را تقویت کرد. ریتم لزوماً عاملی برای نگه داشتن تماشاگر نیست، گرچه موردی نیرومند است، ولی چیزهای دیگر هم هست.
قابل باور بودن فضا و انرژی که به مخاطب منتقل میشود، انگیزه کمی نیست. باید اعتراف کنم بیشترین ریسک من برای ساخت این مجموعه انتخاب ریتم بود. تلاش کردم این ریتم تحت هیچ شرایط از آرامش نیفتد و حتی در اندک صحنههای اکشن یا وقایع ملتهب باز هم وقار ریتم کار را فدای موجودی صحنه نکنم.
* تمام این موارد در "روزگار قریب" باعث شده احساس نکنیم کاری با موضوع تاریخ معاصر میبینیم، بلکه شاهد نوعی رئال اجتماعی هستیم.
ـ حتماً اینطور است. تاریخ در اینجا بهانهای است برای نمایش آن چیزهایی که مطرح بوده است. اگر بپرسید آنها چیست میگویم موانعی که سر راه توسعه فرهنگی اجتماعی در کشورمان در دهههای گذشته داشتیم.
* در "روزگار قریب" حال و گذشته در هم تنیده میشود. با توجه به اینکه مخاطبان با این ساختار به خوبی ارتباط برقرار نمیکنند، چطور از این روش استفاده کردید؟
- رمز اصلی ارتباط تماشاگران با این مجموعه را پیش از ساخت و آغاز تصویربرداری در خلق فضا میدیدم. باید فضایی ایجاد میشد که مجموعه "روزگار قریب" فراتر از بسیاری از بدعتها و قاعدهشکنیها حرکت کند. البته نگرانیهایی داشتم، اما از آنجا که در این سالها با اعتماد به نفس کار کردم، این تردید در من پررنگ نبود، بلکه جواب دادن این روش اهمیت داشت.
من با خیلیها از قشرهای مختلف برخورد کردم که به من میگفتند روایت مجموعه برایشان قابل لمس بوده و انگار با این آدمها زندگی کردهاند و برایشان قابل باور بوده است. به نظرم این ایده به بار نشست.
* "روزگار قریب" در مواردی دستخوش حذف شد، آیا خطوط قرمز را نمیشناختید؟
ـ خطوط قرمز را نمیشناختم و نمیشناسم. فکر میکنم ارزش دارد آزادانه با رعایت برخی موانع که میشناسیم کار کنیم چون نتیجه بهتر حاصل میشود. هر چند دوری از خودسانسوری ممکن است به قیمت حذف مواردی تمام شود، اما دستاوردی بهتر است تا اینکه با خودسانسوری وارد موجی از افراط شویم و در آن خودمان شهید کنیم و به دنیا نیامده از بین ببریم.
* گفته میشد مدت زمان "روزگار قریب" بیشتر میشود.
ـ نه این اتفاق نمیافتد. وقتی قرار شد مجموعه پخش شود به ناچار تصویربرداری را در رامسر متوقف کردیم و به تهران آمدیم. اخیراً نیز به شمال رفتیم و تصویربرداری بخشهایی را انجام دادیم که هنوز تمام نشده بود.
* غیر از مهدی هاشمی، مهران رجبی و چند نفر دیگر بقیه بازیگران مجموعه چهرههای مطرح نیستند.
- مهمترین عامل برای انتخاب بازیگر، تطابق فیزیکی با چیزی بود که در ذهن داشتم و بعد از آن استعداد و خصوصیات اخلاقی او. من به سمت کسی میروم که با ذهنیت من تطابق داشته باشد.
* آیا این کار بیشتر از شما انرژی نمیگرفت؟ درباره دشواریهای این کار صحبت کنید.
ـ مسلماً همین طور بود و انرژی بیشتر میگرفت. بازیگران در طول تصویربرداری در فضای کار قرار گرفتند و خیلی سریع خود را با فضا تطبیق دادند. بعضی از آنها راحتتر میتوانستند خودشان را با نقشهایشان تطبیق بدهند. مسلما در شرایطی که بیشتر بازیگران اطراف شما غیرحرفهای هستند، عصبانیتها بیشتر میشود، اما مهم نتیجه بود.
* با توجه به اینکه برای "روزگار قریب" پنج سال وقت صرف کردید، فکر میکنید مجموعه چه جایگاهی در کارنامه شما دارد؟
ـ راضی هستم، چرا که فرصتی برای سرمایهگذاری روی نگاهی بود که به آن اعتقاد دارم، نگاهی که سعی کردم با فیلم "بودن و نبودن" آن را به بیشترین شکل برسانم. زدودن تمام پیرایههای نمایشی در تمام سطوح کار از جمله بازی، داستان، شیرینکاریها و کنترل کردن التهابی که میتواند تماشاگر را آشفته کند یا تحت تاثیر قرار دهد.
استفاده کم از موسیقی و در عین حال محدود کردن رنگآمیزی. در فیلم "بودن و نبودن" فیلمبرداری، نورپردازی، صحنهآرایی، صدا و... به شکلی هارمونیک همدیگر را تکمیل میکند و هیچکدام از این سطوح اجازه ندارد ساز جداگانه بزند و نیرومندتر از هارمونی لازم فیلم باشد.
رجبی و عیاری در نمایی از پشت صحنه "روزگار قریب"
* باز هم مجموعه تاریخی میسازید؟
ـ بله، اما بستگی به شرایط دارد که در آینده چگونه رقم بخورد. البته تا یکی دو فیلم سینمایی نسازم دیگر سراغ مجموعهسازی نمیروم.
* فیلمنامه سینمایی نیز در دست نگارش دارید؟
ـ بله، اخیراً نگارش یک فیلم سینمایی را آغاز کردهام که هنوز نام آن انتخاب نشده است. ترجیح میدهم فیلمبرداری را از نیمه پائیز شروع کنم و به احتمال زیاد نگارش فیلمنامه تا پایان فیلمبرداری طول میکشد. این فیلم به مسائل اجتماعی روز میپردازد و موضوع آن شش یا هفت سال پیش با خواندن خبری کوتاه در روزنامه به ذهنم خطور کرد. این فیلم هم در ادامه دیگر آثارم است.
***
مجموعه تلویزیونی "روزگار قریب" به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی کیانوش عیاری از 12 آذر روزهای دوشنبه روی آنتن رفت. مهدی و ناصر هاشمی، رضا کیانیان، مهران رجبی، رضا بابک، رضا فیاضی، مهدی صبایی، آفرین عبیسی، مریم کاویانی، بهاره افشار، امیرحسین صدیق، زنده یاد حسین پناهی و... در آن بازی کردهاند.
"روزگار قریب" داستان زندگی دکتر محمد قریب بنیانگذار پزشکی نوین کودکان در ایران را روایت میکند. در خلاصه داستان این مجموعه آمده است: در اثر فقر، فشار و قحطی در تهران قدیم عدهای مغازهها را غارت میکردند. پدر محمد قریب برای آنکه خانواده را از معرکه دور کند آنها را به گرکان میبرد تا آبها از آسیاب بیفتد...
منصور آذرگل مدیر تصویربرداری، حسن آقاکریمی مدیر تولید، سعید صالحی صدابردار، حسین صالحیان طراح گریم و سعید شهرام آهنگساز با پروژه تلویزیونی "روزگار قریب" همکاری داشتند.
نظر شما