کانت یکی از شاخصترین مدافعانی است که « شخص - بود » را به مثابه کیفیتی می بیند که یک موجود را ارزشمند و به لحاظ اخلاقی قابل اعتنا می کند. او می نویسد: " هر موجود عقلانی ای به خودی خود دارای هدفی است و تنها به منظور وسیله ای برای احقاق خواسته های این و آن به وجود نمی آید. موجوداتی که زندگی و هستی شان وابسته به تصمیم گیری ماست، خصوصا در حالتی که موجودات عقلانی ای نباشند، اشیائی هستند که ارزش و اهمیتشان وابسته به وجود دیگران دارند. به بیان دیگر موجوداتی « شخص » نامیده می شوند که طبیعت در درون آنها اهدافی تعریف کرده است."
او در سخنرانی هایش در باب مردم شناسی می گوید: " این واقعیت که انسان دارای بازنمود « من » است او را در صدر تمام موجودات روی زمین قرار می دهد. به این ترتیب او به مثابه « شخصی » تعریف می شود که دارای ارزش و اعتباری متفاوت از اشیاء و یا حیواناتی است که قدرت اختیار و تصمیم گیری ندارند. "
کانت گرایان معاصر این عقیده را شرح و بسط داده اند. به عنوان مثال کریستین کورسگارد معتقد است که انسانها به شکل منحصر به فردی با مسئله هنجارگرایی مواجه هستند و این مشکلی است که از ساختار اندیشمند آگاهی انسان منتج می شود. ما معمولا به خواسته های خود فکر می کنیم و از خودمان می پرسیم آیا این خواسته ها دلیلی برای کنش و عمل در ما هستند؟ آیا این خواسته ها نشان دهنده نوع عملکرد ما هستند؟ توانایی های فکری ما به ما اجازه می دهند که از این خواسته ها به عنوان هوس صرف فاصله بگیریم و آگاهانه درباره عملکرد خود تصمیم بگیریم.
با فاصله گرفتن از هوس بهتر می توانیم بیاندیشیم و برای مسئله هنجارگرایی پاسخی پیدا کنیم. در نهایت این ما هستیم که تصمیم می گیریم چه زمانی و چگونه به خواسته های خود توجه کنیم و آنها را مبنای عمل خود قرار دهیم. وقتی که تعیین می کنیم آیا باید یک خواسته را در حکم دلیل عمل بگیریم در واقع درگیر سطح بالاتری از تفکر شده ایم، سطحی که در آن به توصیف دقیق تری از خودمان رسیده ایم. این توصیف دقیق تر یک هویت اخلاقی لازم برای انسان است چرا که بدون آن نمی توانیم به ارزش واقعی زندگی خود و یا اعمال خود پی ببریم. کورسگارد معتقد است که انسان ها به گونه ای با مسئله هنجارگرایی مواجه هستند که در مورد غیر انسان ها معنایی ندارد:
توجه حیوانات بر جهان پیرامونشان متمرکز است. دریافت آنها از جهان همان باور آنهاست و خواسته ها آنها نیز همان میل آنهاست. حیوانات آگاهانه فعالیت هایی را انجام می دهند که نسبت به آنها آگاهی ای ندارند. در واقع حیوانات ابژه های توجه خودشان نیستند. این در حالی است که انسان ها توجه خود را به سمت دریافت ها و خواسته های خود معطوف می کنند. ما آگاهانه فعالیت هایی را انجام می دهیم که نسبت به آنها آگاهی داریم. به همین دلیل است که ما قدرت اندیشیدن به اعمال خود را داریم... این ویژگی مسائل جدیدی را برای ما به وجود می آورد که شامل سایر حیوانات نمی شود. و آن مسئله هنجارگرایی است. ذهن متفکر به راحتی تسلیم دریافت ها و خواسته های خود نمی شود بلکه برای هر چیزی دنبال یک دلیل می گردد.
کورسگارد در اینجا « دلیل» را به مثابه « گونه ای موفقیت اندیشمندانه » می داند و معتقد است که غیر انسان ها نمی توانند به شکل موفقیت آمیزی فکر کنند. در واقع غیر انسان ها بر اساس دلیل مشخصی رفتار نمی کنند. این ضعف حیوانات باعث می شود که توجهات اخلاقی به آنها نادیده انگاشته شود. بنابراین انسان ها وجه افتراقی با حیوانات پیدا می کنند و آن این است که انسان ها منشاء هنجارگرایی هستند.
نظر شما