اصطلاحات سطح بالاتر ذهنی کیفیاتی را تعریف میکنند که متمایز از کیفیات تعریف شده بهوسیلۀ اصطلاحات سطح پایینتر هستند و این اصطلاحات اخیر با توجه به ترکیب و ساختار مادی جهان بهوسیلۀ دانشمندان به کار گرفته میشوند. با این همه، حالات و کیفیات ذهنی با حالات و کیفیات مادی رابطۀ اینهمانی ندارند. به طور مثال رنج بر طبق نظر این کارکردگرا در نظام عصبی تشخیص داده میشود اما کیفیات بودن در رنج یک کیفیت مادی نیست. اما چگونه است که مطلب از این قرار است.
مجدداً به مثال ماشین محاسبهکننده توجه کنید . یک عملکرد محاسباتی مفروض میتواند با انواع وسایل مادی مشخص تشخیص داده شود: در ماشین تحلیلی بابج، در یک اتاق تمام لولههای خالی و سیمها ، در یک وسیلهای که از سیلیکون و ترانزیستورها تشکیل شده و حتی در یک وسیلۀ هیدرولیکی که از لولههای پر از آب و ....... تشکیل شده است مغزها و به علاوه بسیاری از نظامهای عصبی به نظر قابلیت انجام محاسبات را دارند ؛ و اگر روحهای غیرمادی موجود باشند دلیلی برای این اندیشه که اینها میتوانستند عملهای محاسباتی را انجام دهند وجود داشتند. در واقع نهایتی برای انواع وسایلی که قابلیت سروکار داشتن با محاسبۀ مفروضی را دارند وجود ندارد. اما اگر موضوع بدین قرار باشد آنگاه انجام یک محاسبه نمیتواند نوعی فرآیند مادی باشد.
به این فرآیند که یک عمل محاسباتی مشخص - جمع 7 و 5 که 12 را بهوجود می آورد - در یک ماشین محاسبهکنندۀ ابتدایی محقق میشد تأمل کنید. این فرآیند شامل رخدادهای الکتریکی در مجموعهای از سیمها و لولههای توخالی است . اما جمع 7 و5 که 12 را بهوجود می-آورد یک فرآیند سیم و لولههای توخالی نیست . اگر اینگونه بود این جمع نمیتوانست بر یک چرتکه و وسیلهای محاسبهکننده که مشتمل بر مهرههایی است که بر میلههایی در یک چارچوب محکم قرار دارند انجام شود یا در مغز یک دانشآموز شش ساله رخ دهد.
خب، این کارکردگرا ادامه میدهد و همین نکته را به حالات ذهن نسبت میدهد. به مورد رنج بردن توجه کنید. هر چند کاملاً ممکن است که تحریک بافتهای C شرط لازم رنج شما باشد- رنج شما با تحریک بافتها C تحقق نمییابد – آنگونه که نظریهپردازان نظریۀ اینهمانی ابراز کردهاند رنج نوعی تحریک بافتهای C نیست . اگر اینگونه بود آنگاه موجوداتی که فاقد بافتهای C بودند نمیتوانستند تجربهای از رنج داشته باشند.
در این مدعا که کیفیات ذهنی (یا همچنین کیفیات محاسباتی) کیفیات مادی نیستند یک کارکردگرا اذعان نمیکند که اذعان میکند کیفیات ذهنی کیفیات غیرمادی و کیفیات جواهر غیرمادی هستند. خیالپردازی را کنار بگذاریم. واجد بودن کیفیت ذهنی (یا مشغول یک محاسبه بودن) کاملاً نیازمند یک "مبنای" مادی است؛ واجد کیفیتی مادی و غیره بودن که کیفیت ذهنی (یا محاسباتی) را تحقق میبخشد. این نکته کارکردگرایانه در واقع این است که کیفیات سطح بالاتر نظیر رنج بردن یا محاسبۀ جمع 7 و 5 رابطۀ اینهمانی با یکدیگر ندارند، قابل فروکاستن به یکدیگر نیستند و تحقق کنندههای آنها قابلیت خلط و خبط را ندارند.
نظر شما