۳ مهر ۱۳۸۷، ۱۳:۵۷

وجوه کارکردگرایی فلسفی( 9)

تمایزهای فلسفی کارکردگرایی و رفتارگرایی

تمایزهای فلسفی کارکردگرایی و رفتارگرایی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: کارکردگرایان در رد رفتارگرایی مصر هستند. بر طبق نظر رفتارگرایان برای بودن در یک حالت مشخص ذهن باید به تحریک­ها به نحوۀ خاصی پاسخ داد یا حداقل تمایلی برای پاسخ دادن داشته باشد. تصور یک تمایل که رفتارگرایان نسبت بدان توجه دارند به صورت چشم­گیری باریک است. همین مورد نقد کارکردگرایان است.

کارکردگرایی نظریۀ این­همانی را رد می­کند. کارکردگرایان طرفداران نظریۀ این­همانی را به عنوان تحویل­گرایان باریک­اندیش به حساب می­آورند؛ آن­ها را به عنوان فیلسوفانی که مایلند امر ذهنی را به امر فیزیکی تحویل دهند و فرو بکاهند به حساب می‌آورند. کارکردگردایی کاملاً غیرتحویل‌گرا است و به­جد به تصوری از جهان پایبند است که این جهان شامل سطوح مشخص و غیرقابل تحویل از کیفیات به حساب می­آید. با این همه سطوح بالاتر از سطوح پایین­تر " مستقل" هستند - سطوح بالاتر نه قابل فروکاستن، نه یکسان شدن و نه حذف شدن به سطوح پایین­تر نیستند. گفته­اند سطوح بالاتر نوعاً با سطوح پایین­تر "تداخل" ایجاد می­کنند و بدان وابسته­اند یا با آن­ها تعیّن می­یابند.

کارکردگرایان در رد رفتارگرایی یقین کم­تری ندارند. بر طبق نظر رفتارگرایان برای بودن در یک حالت مشخص ذهن باید به تحریک­ها به نحوۀ خاصی پاسخ داد یا حداقل تمایلی برای پاسخ دادن داشته باشد. تصور یک تمایل که رفتارگرایان نسبت بدان توجه دارند به صورت چشم­گیری باریک است. رفتارگرایان به تمایلات به عنوان حالات اصیل و واقعی اشیا نظر ندارند. اگر یک گلدان شکستنی است این به جهت بودن آن در یک حالت مشخص نیست. فراتر از این شکستنی بودن آن صرفاً به جهت حقیقت آن گلدان است که اگر همۀ اوضاع تثبیت شده باشند و آن گلدان به چیزی برخورد کند خواهد شکست. همۀ این­که در این گلدان کشتی این چنینی وجود دارد به جهت جواب آن به این شرط (مشروط) است. این شرط که "اوضاع تثبیت شده باشند" در نظر گرفته می شود تا "استثنائات" را در نظر بگیرد. به طور مثال این گلدان اگر با حبابی احاطه شده باشد یا با یک چوب پلاستیکی برخورد کند نخواهد شکست.

اگر شما فهم این را که چگونه شیئی که تمایلی ویژه برای شکستن دارد می­تواند کم و بیش از این­که در حالت به‌خصوصی باشد ناتوان است دشوار بیایید در این دیدگاه تنها نیستید. با این هم اگر این دیدگاه را به کناری بگذارید تبیین­های رفتارگرایانه از حالات ذهن بر حسب اصطلاحات خودشان نیز آشکارا ناکام هستند. هنگامی­که تلاش می­کنیم بگوییم عاملی که حالت مفروضی از ذهن را در اختیار دارد به چه برای عمل کشش دارد ما همیشه ناگزیریم به حالات دیگر ذهن اشاره کنیم.

به طور مثال گرسنه هستید تمایل دارید گوشتی را که جلوی شماست بخورید و این فقط در صورتی است که شما آن را به عنوان یک غذا به حساب آورید . باور کنید خوردنی است و هم­چنین به اصول گیاه­خواران گوناگون باور نداشته باشید. درس این­جا کاملاً کلی و عمومی است . این­که شما یک حالت مغروض ذهنی  دارید شما را به رفتار به روشی خاصی فقط مشروط به حالات ذهنی دیگران سوق می­دهد. رویای رفتارگرایانه مبنی بر "کنار گذاشتن تحلیل ذهنی" دسترس­ناپذیر است.

کارکردگرایان این نگاه را با توجه به این نکته که حالت ذهن حالات کارکردی هستند تأیید می­کنند، این حالات کارکردی البته با موقعیت­شان در یک شبکۀ علّی  پیچیده قابل شناسایی هستند. دردها به طور مثال  ممکن است با اشاره به علل نوعی (صدمۀ بافت، فشار بیش از اندازه) تعریف شوند هم­چنین با روبطشان با حالات ذهن دیگر (آن­ها به این باور می­رسند که شما درد می­کشید و میل به پس زدن منشای درد) و نتایج رفتارگرانه (شما بدن­تان را به انحای خاصی حرکت می­دهید ناله و عرق می­کنید).

به درد خود به عنوان دست زدن به دستگیرۀ ماهی­تابه فلزی که بر روی یک اجاق گرم شده است توجه کنید در این­جا درد کشیدن شما مستلزم یک حالت خاصی است و این حالتی است که در روابط علّی مناسب با ورودی­های حسی و رفتار خروجی و دیگر حالات ذهنی دیگر نقش ایفا می­کند.

حالات ذهنی دیگر خودشان با اشاره به نقش­های علّی شان مشخص می­شوند.

کد خبر 751670

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha