به گزار ش خبرگزاری مهر، شانزدهمین جلسه از سلسله «درس گفتارهای تبیین ماهیت هنر اسلامی» در مرکز هنر پژوهی نقش جهان برگزارشد.
دکتر شهرام پازوکی به عنوان سخنران جلسه کوشید به «تعریف ماهیت هنر اسلامی با رویکرد عرفانی» بپردازد و پس از اشاره به دشواریهای مربوط به طرح این مبحث، اتخاذ چنین رویکردی را یگانه روش کارآمد برای ورود به بحث هستی و چیستی هنر اسلامی دانست.
به بیان وی دشواری اصلی در این مبحث در شک اولیة ما نسبت به تحقق موضوع نهفته است. ما دربارة چیزی سخن می گوییم که هنوز نمیدانیم هست یا نه و پاسخی هم که در نهایت به این شک علمی و البته ارزشمند می دهیم به رویکردمان به مسئله و تعریفمان از هنر اسلامی بستگی خواهد داشت. این شک اما برخاسته از این واقعیت است که لفظ و معنایی که امروزه به هنر اطلاق می شود. Art معنایی اساسا مدرن است که از دو قرن پیش کاربرد یافته و از این رو جایی در متون سنتی عرفان و حکمت ندارد. از این رو اگر با این تلقی به بحث وارد شویم یقیناً چیزی به نام هنر اسلامی که به بحثهای کنونی در باب مفاهیم بنیادین هنر بپردازد، وجود نخواهد داشت. اما از دیگر سو ما با انبوه آثار هنری در دنیای اسلام مواجهیم که تبیین آن ها فهم اساساً متفاوتی را از معنای هنر اسلامی می طلبد و این همان ا ست که تنها در متون عرفانی و فلسفی میتوان یافت.
پس از ارایة این طرح و نتیجة مقدماتی از بحث، دکتر پازوکی به توضیح اجمالی رویکرد عرفانی و جایگاه آن در دین پرداخت و در ادامه به عنوان مدخلی بر بحث مبانی عرفانی هنر اسلامی، دو تقسیم بندی سه گانة عرفا از شئونات دین را مطرح کرد تا چرایی و چگونگی ورود عرفا به این مبحث آشکارترشود. عرفا در تقسیم نخست، دین را دارای سه جنبة شریعت، طریقت، و حقیقت میدانند که به ترتیب ناظر بر ظاهر، باطن، و ذات آن است. بحث هنر در شأن طریقت مطرح می شود و این از آن روست که در تلقی سنتی ما اساسا هنرمند اهل طریقت است و آن چه او در اثر هنری خویش نمودار میکند جلوه ایست از همان حسنی که در راه طریقت و سلوک نظاره کرده است و بنا براین عرفا در ضمن عنوان این شأن به بحث هنر نیز پرداخته اند. در تقسیم بندی دوم عرفا دین را دارای سه مقام اسلام، ایمان و احسان می دانند و دراین جا هم در مقام احسان است که بحث هنر مطرح می شود.
پازوکی در توضیح این مطلب به معنای دو گانة واژة قرآنی احسان اشاره کرد و گفت: احسان هم دلالت اخلاقی دارد و هم دلالت زیبایی شناختی. چرا که هم به معنای نیکوکاری است و هم به معنای نیکوبینی. در نگاه عرفا زیبایی نه حیث سوبژکتیو، بلکه معنایی وجودی دارد. از منظر یک عارف موجودات همه زیبایند چرا که نه صرفا مخلوق خدا که مظهر اویند و هنرمند کسی است که این ظهور را در عالم در می یابد. نتیجة اساسی چنین نگاهی رد مفهوم مدرن فردگرایی و نبود معیار یگانه در هنر و زیبایی است.
پازوکی در ادامه و پس از این مقدمات به ذکر مبانی و مفاهیم عرفانی حاضر در مقولة هنر اسلامی پرداخت و نخستین و مهمترین این مبانی را مفهوم تجلی دانست. این مفهوم که صرفا در میان عرفا دیده می شود به رابطة خاص میان خدا و موجودات اشاره دارد و اساسا خلق را به معنای تجلی جمال الهی در قالب مخلوقات می داند و البته باید متوجه بود که این به معنای حلول خدا در عالم نیست. دو مبنای دیگر که در ارتباط با هم معنا می یابند مفاهیم حسن (احسان ) و عشق هستند که البته در این جا معنایی خاص دارند.
عشق به بیان دکتر پازوکی تفسیر و تعریفی است که عرفا از ایمان می کنند. احسان، قوس نزول هنر است و عشق، قوس صعود آن. به این معنا که در مقام احسان جمال خداوندی در موجودات جلوه گر می شود و کسی که این تجلی را در می یابد به مقام عشق می رسد و اهل هنر و نظرست؛ حتی اگر به معنای امروزی کلمه، مولف آثار هنری نباشد.
پازوکی مبنای بعدی را مفهوم تشبیه دانست که این واژه را هم البته در بستر عرفانی واژه باید دریافت. فردی که عاشق است و جلوات حسن حق را در عالم می بیند اگر این حسن را در آثار ادبی «اظهار» کند، مقام تشبیه و تجلی حق را در موجودات دریافته، اثر او بیانگر این تجلی است. مفهوم بنیادین دیگر تناسب صورت و معناست که جایگاه مهمی در تلقی عرفانی دارد و بر اساس آن هر معنایی نمیتواند در هر صورتی تجسم یابد و به همین خاطر از نگاه عرفانی صرف، اسلامی بودن موضوع یک اثر هنری برای قرار دادن آن در شمار آثار هنری اسلامی کفایت نمیکند. اما آخرین مبنای عرفانی در این فهرست مفهوم زبان نمادین هنر اسلامی است. بحث زبان و فلسفة آن جایگاه بسیار مهمی در عرفان اسلامی دارد و یکی از این بحث ها چیستی زبان تشبیهی است که از منظر عرفانی زبان هنرهای اسلامی است و این خود توجیه دیگری است برای پرداخت عرفا به مقولة هنر و زیبایی.
دکتر پازوکی در نهایت به طرح دوبارة سوال خویش دربارة وجود چیزی به نام هنر اسلامی پرداخت و چنین نتیجه گرفت: مباحث هنری به معنای مدرن آن و نظریه پردازی در باب مفاهیم اصلی هنر از قبیل چیستی زیبایی نبوغ یا خلاقیت، در عالم اسلام هیچ معنایی ندارد و لذا اگر با این رویکرد به بحث بپردازیم چیزی به نام هنر اسلامی وجود ندارد. اما آثار بزرگ هنری در عالم اسلام مسلماً وجود دارند و بنابر این باید به تلقی اصیل و عرفانی هنر در عالم اسلام بازگشت و با کمک مبانی آن به فهم این آثار پرداخت. تفسیر این آثار با مبانی هنر جدید تنها به معنای بیرون کشیدن چیزی از بستر و فضای حقیقی خویش و ارزیابی آن با ملاک های بیگانه است و یقینا حاصلی نخواهد داشت.
سلسله «درس گفتارهای تبیین ماهیت هنر اسلامی» ماهانه در مرکز هنر پژوهی نقش جهان برگزار میشود.
نظر شما