*" مهر" : به نظر شما يك ترجمه خوب و قابل قبول چه ترجمه اي است ؟
- حنايي كاشاني : ترجمه خوب و قابل قبول ، ترجمه اي است كه « دقيق» و « طبيعي» و « مفهوم» باشد . بدين معنا « دقيق»، يعني تا جايي كه ممكن است معناي مورد نظر در متن مبداء را منتقل مكند، و« طبيعي» به اين معنا كه انتقال معنا را به طريقي انجام مدهد كه در ساختمان و بافت زبان مقصد متداول است، و « مفهوم» بدين معنا كه همه وجوه معنا را به طرزي بيان كند كه براي مخاطب مورد نظر متن به آساني قابل فهم باشد.
* ملاكها و معيارهاي شما در انتخاب كتاب براي ترجمه چيست ؟
- هر متني مخاطبي را در نظر دارد. بنابراين، ترجمه كتاب هم با توجه به همين مخاطب انجام ميشود. من دو دسته كتاب را براي ترجمه انتخاب ميكنم : كتابهايي كه به موضوعات شان علاقه دارم و كتابهايي كه براي انجام دادن كارم ( تدريس در دانشگاه) به آنها نياز دارم . موضوعات مورد علاقه من زياد است، در نتيجه كتابهاي زيادي هست كه دوست دارم آنها را ترجمه كنم، و براي كارم هم تقريباً سعي ميكنم همواره متكي به كتابهاي خودم باشم، در نتيجه براي هر درسي كه دادهام سعي كردهام كتابي يا كتابهايي هم ترجمه كنم. با توجه به اين دو نياز، سعي ميكنم كتابهايي را انتخاب كنم كه در زمينه مورد نظر برجسته و تا حد امكان بيهمتا باشند، البته در سطحي كه آن بحث صورت ميگيرد.
* علت يا علل كم توجهي به ترجمه آثار كلاسيك و دانشنامههاي تخصصي فلسفه را در چه چيزي مي دانيد ؟
برخي از مترجمان فلسفي ما، مثلاً مرحوم دكتر محمدحسن لطفي يا دكتر عزتالله فولادوند براي كسب معاش به ترجمه كتاب روي نياوردهاند. اما مترجم هرقدر هم بينياز باشد، ناشر نمي تواند بدين گونه باشد |
- ترجمه كتابهاي فلسفي نميتواند بدون حمايت انجام شود. اگر مترجمي براي كسب معاش به ترجمه كتاب روي آورد، ترجمه كتابهاي فلسفي نميتواند براي او كار مطمئني باشد و حاصل زحماتش را در طولاني مدت تأمين كند. برخي از مترجمان فلسفي ما، مثلاً مرحوم دكتر محمدحسن لطفي يا دكتر عزتالله فولادوند، كه واقعاً خدمت كردهاند، براي كسب معاش به ترجمه كتاب روي نياوردهاند. اما مترجم هرقدر هم بينياز باشد، ناشر بدين گونه نميتواند باشد. مترجم از حقوق خود هم كه بگذرد، چيزي كمتر از يك پنجم يا يك ششم سرمايه نشر است، اما دست كم سه پنجم از سرمايه نشر كتاب متعلق به ناشر است. چنين سرمايهاي نميتواند بدون بازگشت باشد. بنابراين، اگر كتابهاي كلاسيك و يا دانشنامههاي فلسفي را بخواهند ترجمه يا تأليف كنند، اين كار مستلزم حمايت است، چرا كه ممكن است ترجمه آثار كلاسيك يا دانشنامههاي تخصصي نه تنها كاري سودآور نباشد، بلكه حتي تكافوي سرمايه اوليه را هم نكند. بنابراين، بايد تمهيدي انديشيد كه بخشي از هزينه كارهاي فرهنگي كه تحت عنوان هايي مانند برگزاري يادبودها و همايشها بيهوده به هرز ميرود، متوجه تحقيق و ترجمه نفيس شود. اين كمك ها و يارانهها نه به ناشران بلكه در وهله اول به مترجمان پرداخت شود، چنانكه در عصر جنبش ترجمه در قرنهاي دوم و سوم هجري در جهان اسلام چنين بود، يا در قرون وسطاي مسيحي.
* نيازها و اولويتهاي ترجمه آثار فلسفي در ايران امروز كدامند ؟
زبان فلسفي از سنت فلسفي بيرون ميآيد و اين كار در جايي كه سنت فلسفي وجود نداشته باشد فقط با ترجمه امكانپذير است و از اين حيث مترجمان هستند كه مسئول بدفهمي و يا انتقال درست معاني به يك جهان فرهنگي ديگر هستند |
- سنت فلسفي بدون اختران تابناك آن آسماني تاريك است. بنابراين، اولويت همواره بايد با آثار خود فيلسوفان باشد. اما به دلايل چندي، از جمله فقدان مترجم و حمايت از چنين كاري، اين كار به همت و علاقه شخصي خود مترجمان گره خورده است. نهضت ترجمه، چه در دوره اسلامي و چه در قرون وسطاي مسيحي و دوره رنسانس، در وهله اول كار بازيابي و ترجمه متون كلاسيك و شرح و تفسير و تاويل و پژوهش هاي لغوي درباره آنها بود، بدون چنين كاري دانش فلسفي قوام نمييافت و فيلسوفاني زاده نميشدند. زبان فلسفي از سنت فلسفي بيرون ميآيد و اين كار در جايي كه سنت فلسفي وجود نداشته باشد فقط با ترجمه امكان پذير است و از اين حيث مترجمان هستند كه مسئول بدفهمي و يا انتقال درست معاني به يك جهان فرهنگي ديگر هستند. ما نميتوانيم در سنت فلسفي شريك شويم، مگر آنكه قادر بوده باشيم نخست زبان فيلسوفان را آموخته باشيم. و اين كار نيازمند مطالعه عميق آثار خود آنان است.
* مشكلات، موانع، و آسيبهاي ترجمه آثار فلسفي در ايران از نظر شما چه چيزهايي هستند ؟
نخستين مشكل بر سر ترجمه آثار فلسفي فقدان نهادهاي حمايتي و سپس پرورش افرادي است كه قادر به انجام دادن اين كار باشند |
- نخستين مشكل بر سر ترجمه آثار فلسفي فقدان نهادهاي حمايتي و سپس پرورش افرادي است كه قادر به انجام دادن اين كار باشند. به هر حال، ترجمه ممكن است در مراحل اول چندان طبيعي نباشد و تا حدودي زبان مالوف را غيرطبيعي سازد، اما نقد پيوسته و ترجمههاي دوباره رفته رفته اين مسئله را حل ميكند و بعد از به رسميت شناخته شدن و جا افتادن زبان تازه ثمرات آن آشكار ميشود. در صورتي كه چنين اتفاقي نيفتد، حاصل آن تشويش و پرگويي و پريشان فكري مزمني است كه بعد از مدتي به دلزدگي و بيزاري از هرگونه كار فكري خواهد انجاميد.
نظر شما