۱۲ آبان ۱۳۸۷، ۸:۳۸

نظام­های کارکردی کلی

نظام­های کارکردی کلی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: هرچند که ما انسان­ها از جهاتی با هم شباهت داریم- همۀ ما باورها و خواست­هایی داریم- موجودات انسانی نیاز ندارند در همۀ باورها و خواست­هایشان مشترک باشند. با این همه اگر دو نظام کارکردی کلی از جهت هر یک از باورها یا خواست­هایشان متفاوت باشند با هم فرق خواهند کرد.

برای یک لحظه به تصور یک نظام کارکردی کلی برگردیم و در واقع به دو مقولۀحالت ذهن عطف­توجه نشان دهیم، یعنی به باورها و خواست­ها. هرچند که ما انسان­ها از جهاتی با هم شباهت داریم- همۀ ما باورها و خواست­هایی داریم- موجودات انسانی نیاز ندارند در همۀ باورها و خواست­هایشان مشترک باشند. با این همه اگر دو نظام کارکردی کلی از جهت هر یک از باورها یا خواست­هایشان متفاوت باشند با هم فرق خواهند کرد.

در واقع به جهت آن­که باورها و خواست­های شما به صورت مداوم تغییر می­کنند این نظام کارکردی کلی که ذهن شما را در یک "زمان" می­سازد احتمالاً از نظامی که ذهن شما را در زمانی زودتر یا دیرتر می­سازد متفاوت است. خب تصور کنید که این مجموعه - که بدون شک مجموعه­ای نامحدود است- از یک نظام کارکردی کلان که برای هر موجود انسانی بالغ محتمل است تشکیل نشده باشد. اگر کارکردگرایی درست باشد – آن­گاه هر ذهن انسانی محتملی  به صورت کامل با اشاره به اعضای این مجموعه قابل تعریف است.

این دیدگاه کل­گرایانه که با سخن گفتن از نظام­های کارکردی کلی پیشنهاد می­شود به تصحیح نیاز دارد. ممکن است تصور کنیم که موجودات انسانی بالغ معمولاً نظام­های کارکردی کلی کاملاً مشابهی را به نمایش می­گذارند. در مقابل شاکله­های کارکردی کودکان و موجودات غیرانسانی مسلماً ساده­تر هستند. آیا این بدان معناست که کودکان و موجودات غیرانسانی از کمبود ذهن­ها در رنجند: آیا این بدان معناست که آنها نمی­توانند اندیشه­ها و خواسته­هایی .. یا احساس دردی را در سر بپرورانند؟

یک کارکردگرا [به این پرسش] ممکن است با نشان دادن این­که کودکان و موجودات غیرانسانی از جهت کارکردی از موجودات انسانی بالغ متفاوت هستند پاسخ دهد. حتی اگر این­گونه باشد شاکله­های کارکردی مورد توجه آنها با شاکله­های موجودات انسانی بالغ از جهات مهمی هم­پوشانی خواهند داشت. بنابراین نظام­های کارکردی کلان کودکان و موجودات غیرانسانی شامل حالاتی است که نقش حالات درد با توجه به ورودی­ها و خروجی­ها را ایفا می­کنند. نظام­های آن­ها تنها با توجه به حالات واسط جور و اجور تضعیف می­شوند و آن­ها  حالاتی هستند که گره­هایی را که به طور مثال سازگار با باورها و خواست­ها هستند شامل می­شوند.

این امر اذعان دارد که آن­جا می توانست موارد مرزی وجود داشته باشند که در آن اگر ما پیچیدگی را کم می­کردیم نمی­دانستیم چه می­گوییم. آیا موجودات اولیه، کرم­های خاکی احساس درد می­کنند؟ چنین موجوداتی از تحریکات اجتنابی به­دور هستند و با توجه به این نکته داشتن این حالات را که شباهت مهمی با حالات درد ما دارد نشان می­دهند. اما این شاکلۀ کارکردی کلی موجودات ابتدایی ممکن است چنان باشد که آشکار نباشد ما دربارۀ آن­ها چه باید بگوییم.

از این جهت کارکردگرایی تمایل طبیعی ما را برای دودل بودن در برابر این موارد نشان می­دهد. در واقع ما ممکن است تصور کنیم که پیوستاری از نظام­های کارکردی کلی؛ از آن­ها که به­وسیلۀ موجودات انسانی بالغ نشان داده می­شود تا آنها که از سوی کودکان اتخاذ می­شوند در بر می­گیرد. همۀ این­ها روشی است که آن­هایی را که ارگانیسم­های به­اصطلاح ساده نامیده می­شوند تبیین می­کنند. ترسیم خطی بر این پیوستار که مرز صریحی میان موجوداتی که مستعد احساس  دردند و آن­ها که از فقدان این قابلیت در رنجند به وجود می­آورد می­توانست عمدتاً نیازمند تصمیم باشد تا این­که مستلزم اصل باشد.

کد خبر 775428

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha