خبرنگار مهر که توفیق زیارت حضرت حق را در لباس سفید احرام برای دومین بار به چشم خود دیده است و آرزوی توفیق دیرینه دارد تا این سفید قامتی بر بندگان حضرتش آنچنان ارزنی شود که دیگر سیاهی به سویشان نرود، در لشگر نور و روشنایی چنان محو بوده است که اقامت چند ساعته مسجد شجره را فقط به اندازه لحظاتی به یاد می آورد و نمی تواند تصور کند که دقایق چون باد گذشته آن ساعت چه طولانی بوده است و چگونه گذشته است.
وقتی از اتوبوس پیاده می شود مردم گوناگون و مختلف الالون را می توان به نظارت نشست که به سوی نقطه ای برای شستشو و پاگیزگی خود شتابان می روند و تو گویی در این کار تعجیلی وصف ناشدنی موجود است که همه می خوانند هر چه زودتر ردای سفید بر تن کنند و یکرنگی خود و دیگر مخلوقات خداوند را به چشم دل نیز ببینند و چه غوغایی است در بازار سادگی رنگ ها و یکی شدنها که هم خلائق برای آن دعوت شده اند.
هنگامی که موذن ندا سر می دهد و بانگ الله اکبر به آسمان بلند می شود تو یک گام دیگر برای وصال به معبود نزدیکترشدی و اینجاست که شور و اشتیاق درونی تو را صدا می کند که پس از خروج از چند رنگی و اطاعت اوامر الهی اینک خود را در آستانه لقا معبود تصور کنی که با اذکار طیبه لبیک آغاز می شود.
نداهای اهل ایمان که با لبیک آغاز می شود آنقدر آرامش و جلای جان می پراکند که انسان تا ساعتی محو این ضیافت است که حضرت حق او را دعوت نموده و اکنون وقت یافتن رمز و راز این میهمانی ویژه نیست چرا وقت برای درک این حضور به درازای مهلت انسان برای حیات بشری در کره خاکی فرض شده است و چنین مقدر است که در میهمانی به صاحب ضیافت توجه کند و حواشی این دیدار و ملاقات را برای زمانی دیگر تنظیم نماید و الا درگیر شدن با مسائل فرعی تو را به طوفان حوادث و اتفاقات می کشاند و از اصل غافل !
وقتی پس از سالها زندگی در لباسها و موقعیت ها و جایگاههای مختلف، یا گذران عمری پرفراز و نشیب در غم و شادیها وکسب مقامات دنیایی می خواهند تو را به نقطه کمال برسانند و تو همراه قافله حرکت شوی، اولین مرحله آن بریدن از تعلق است واین رازی است که در سفیدی خلاصه شده و برای سفید ماندن باید تمرین خلوص و خلاصی کنی تا بیاموزی چگونگی رها شدن از بندها را.
لحظات شیرین کندن از ظواهر و یک دست شدن آنقدر جذاب و دلبرباست که بسیاری از افراد از فرط شوق در پوست خود نمی گنجند و برخی دیگر نیز از کثرت دلهره و تشویش بر اعصاب خود تسلط ندارند و دچارهیجانات روحی می گردند و تو گویی پرونده وجودت در حال شارژ شدن است و فایل را کد مانده ضمیرت را شوک برقی قوی گرفته است که ذرات وجودت را به تحرک وادارد.
سلولهای درونت وقتی به حرکت درآمد تو دیگر در دریای جود و کرم حق تعالی جاری هستی و به خیل بندگانش پیوستی تا برای دیدارش دل و جان تازه کنی و در این فضا زبانت گشایش می یابد که ندای پروردگار را برای پذیرش ذره ای کوچک خواستاری تا حمد و ثنا او را بجا آوری" ان الحمد و النعمه لک وملک لاشریک لک لبیک...."
آنان که در میقات نیت احرام می کنند و ذکر حضرت حق به زبان جاری می نمایند خود بخود به حریم یار در آمدند و زنگ الهی ضیافت آغاز شده و تو را بشارت می دهند که خداوند مهربانی ها تو را پذیرفته است و تو در این لحظه دیگر در محضر اویی و او تو را در مقام قرب خویش فرا خوانده تا ظرف وجودت را از بحر بی کران رحمت و تقرب پر کند و اینجاست که پیمانه تو ظرفیت اش را نشان می دهد که ای انسان حال که در پای پله ملاقات معبود یک قدم دیگر نمانده، تو را چه حالی است و چگونه می خواهی در محضر حضرت حق تعالی رسم مهمانی بجای آری.
صحنه رفت و آمدها، دیدن چهره های گرفته و خندان ، صورتهای نورانی و بشاش، آدم های سرگشته و مبهوت، زبانهای ذاکر و ثتا گو، اندامهای لاغر و بدنهای تنومند ، پوست های سفید و سیاه ، نژادهای متکثر فرزندان آدم که اینک همه در یک لباس در آمدند، چشم تو را به یک واقعیت فرا می خواند که بدان حرکت عالم هستی به یک نقطه است و تو خود را در این مسیر بدست خود به رنگ روشن در آورده ای و تمرین حرکت به سوی نور را با اراده خود انجام داده ای پس دیگر حجت تمام است و حرکت آغاز شده است.
ادامه دارد....
نظر شما