به گزارش خبرنگار مهر، کارشناسان حاضر در نشست 30 سال سینمای انقلاب در پنج سرفصل متفاوت مسیر طی شده سینمای ایران را در سالهای گذشته مورد نقد و بررسی قرار دادند. نجفی نخستین مدیر کل سینمایی پس از انقلاب (قبل از تاسیس معاونت سینمایی) بود.
او که از جمله اعضای هیئت موسس خانه سینما بوده، در سالهای گذشته مدتی در مقام رئیس هیئت مدیره خانه سینما مشغول به کار بود و در هیئتهای مختلف داوری جشنواره فیلم فجر و جشنوارههای مختلف حضور داشته و سینمای ایران را از نزدیک دنبال کرده است.
شورجه کارگردانی را در دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر و مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی آموخته و با دستیاری مرحوم رسول ملاقلیپور وارد سینما شده است. شورجه در حال حاضر عضو هیئت اسلامی هنرمندان است و در شوراهای تولید فیلم و هیئتهای انتخاب و داوری جشنوارههای مختلف حضوری پررنگ داشته است.
تقیپور هم تهیهکننده فیلم و طراح و مدرس جلوههای ویژه (در دانشگاه هنر) است و مدتها در معاونت امور سینمایی و صدا و سیما فعالیت داشته و به این شکل در متن جریان سینما قرار دارد. ضمن اینکه وی در چند سال اخیر در بخش مسابقه مواد تبلیغی و اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر نیز حضوری پررنگ داشته است.
شورجه، تقیپور و نجفی
در نشست 30 سال سینمای انقلاب پنج مبحث کلی آغاز سیاستگذاریهای سینمای ایران در دهه 60، جریان سینما در دهه 70 و 80، میزان وابستگی سینما به دولت، تناسب جشنواره فیلم فجر با جریان سینمای ایران و قابلیت مدیران دولتی سینما مطرح شد و سینماگران حاضر علاوه بر آسیبشناسی هر یک از این مضامین، راه حل خود را برای رهایی از مشکلات موجود ارائه کردند.
سینمای ایران پس از انقلاب با توجه به جایگاهی که سینما پیش از انقلاب در حکومت و اقشار مختلف جامعه داشت نیازمند رسیدن به تعریفی تازه بود. این تعریف تازه میبایست شامل مباحث مختلف از جمله تعریف مدیریت در سینما، مضامینی که امکان عرضه در سینما دارند، چارچوبهایی که باید رعایت شود، تعیین هدف برای سینما و مسائلی از این دست میشد.
محمدعلی نجفی سینمای دهه 60 را چنین تشریح کرد: انقلاب ایران مذهبی بود و قبل از انقلاب سینما یکی از مظاهر ضد مذهب شناخته میشد. بنابراین پس از انقلاب همه کسانی که دستاندرکار سینما بودند احساس کردند شغل خود را از دست دادهاند. این مسئله از یکسو و مایل نبودن اشخاص برای سرمایهگذاری در سینما از سوی دیگر شرایط را نابسامان کرد. دولت هم به دلیل تشکیلاتی نبودن امکان آن را نداشت که در سینما سرمایهگذاری کند.
نجفی که از سال 58 به عنوان مدیر کل سینمایی مشغول به کار شد، درباره احیای سینمای آن دوره افزود: من به عنوان اولین مسئول امور سینمایی سعی کردم تعادل را در سینمای ایران به وجود آورم. در همان زمان با کمک آقایان انوار و بهشتی که در تلویزیون مشغول بودند شرایطی ایجاد کردیم که حضرت امام (ره) فیلم "گاو" را ببینند و اتفاقاً ایشان خیلی از فیلم تعریف کردند. همین مسئله دست و بال ما را باز کرد تا امکان تولید چند فیلم را به وجود آوریم.
وی درباره تولید اولین فیلمهای سینمایی پس از انقلاب گفت: پس از این اقدام بود که خسرو سینایی شروع به ساخت فیلم کرد. در آن زمان هدف ما این بود که کارگردانانی از جنس سینایی فیلم بسازند. به موازت اینکه گروهی از کارگردانان از جمله حبیبالله کاوش و مهدی فخیمزاده شروع به فیلمسازی کردند، در تلویزیون نیز اتفاقهای خوب رخ داد. کسانی که قبل از انقلاب "آیت فیلم" را با برنامه ایجاد کرده بودند به تلویزیون سر و شکل دادند.
نجفی با اشاره به اینکه ورود سیدمحمد خاتمی به وزارت ارشاد فعالیت سینمای ایران را شکل رسمی داد، افزود: سال 62 آقای خاتمی وزیر ارشاد شد و همانها که تلویزیون را اداره میکردند به معاونت سینمایی آمدند. پیش از آن وقتی من مسئولیت مدیریت سینما را بر عهده داشتم پیشنهاد شکلگیری صندوق حمایت از ساخت فیلم ایرانی را مطرح کرده بودم. آن دوره فیلمهای خارجی مانند "نبرد الجزیره" به راحتی امکان نمایش به دست میآورد و پیشنهاد کردیم بخشی از سود حاصل از اکران آنها در صندوقی برای ساخت فیلم سینمایی ایرانی کنار گذاشته شود.
نجفی ورود بهشتی و انوار به معاونت سینمایی را آغاز سرمایهگذاری دولتی در سینما دانست و گفت: با ورود این دو مدیر به معاونت سینمایی قرار شد بودجه ساخت فیلم از سوی دولت تامین شود و در ادامه همین تصمیم بنیاد سینمایی فارابی شکل گرفت. برای تشکیل فارابی جلسههای طولانیمدت در معاونت سینمایی تشکیل و در نهایت هیئت امنا تعیین شد. در این هیئت دو نفر از معاونان وزیر، دو سینماگر (من و آقای عسگرینسب) و دو نفر از نمایندگان مجلس حضور داشتند که با تعیین بهشتی به عنوان مدیر عامل، فارابی فعالیت خود را با حمایت از تولیدات سینمای ایران شروع کرد.
نجفی ادامه داد: در حقیقت سینمای ایران بعد از انقلاب در سال 62 و زمان وزارت سیدمحمد خاتمی، معاونت فخرالدین انوار و بهشتی مشاور وی، با شکلگیری بنیاد سینمایی فارابی فعالیت خود را به صورت جدی آغاز کرد. اولین فیلمهای این دوره را کیومرث پوراحمد و مسعود جعفری جوزانی ساختند و به این شکل جریان سینمای ایران بعد از انقلاب شکل گرفت.
جمال شورجه سینمای ایران در دهه 60 را از منظر تربیت نیروهای سینمایی مورد توجه قرار داد: مرکز سینمایی فیلمسازان مسلمان سال 59 با هدف تربیت نیروهای فیلمساز شکل گرفت. گروهی 100 نفره متشکل از آقایان شجاعنوری، مسعودشاهی، اثنیعشری، دکتر صدر، محمدمهدی حیدریان و... در این مرکز از سوی افرادی چون عالمی، طاهری، والیپور، کاوش، انوار، حدادعادل و کلهر آموزش دیدند. چهار مدیر کل که در دوره کلهر مسئولیت اداره سینما را بر عهده گرفتند همگی از شاگردان این مرکز بودند.
وی ادامه داد: این مرکز آموزشی با پشتیبانی مدرسه شهید مطهری تشکیل شد. هدف تربیت فیلمسازانی بود که اهل مباحث انقلاب هستند تا بتوان آنان را در ردههای مدیریتی قرار داد یا در بدنه سینما و تلویزیون تزریق کرد. در نهایت تعدادی از این افراد که من هم جزو آنان بودم در سینما مشغول کار شدیم. در کنار این تشکیلات حوزه هنری (قبل از الحاق به سازمان تبلیغات) هم فعالیت خود را در زمینه سینما آغاز کرد. فرجالله سلحشور، محسن مخملباف، محمد کاسبی و محمدرضا هنرمند افرادی بودند که در این مرکز فعالیت خود را آغاز کردند. "دو چشم بیسو"، "توبه نصوح" و "بایکوت" از تولیدات حوزه هنری در آن دوره بودند.
شورجه نوع نگاه خود به فارابی و سیاستهای مدیران سینمایی در آن دوره را اینچنین تشریح کرد: تاسیس فارابی موجب شد تا سینمای ایران سر و شکل بگیرد دلایل آن هم عبارتند از عقبه فکری مشترک هیئت موسس بنیاد که اغلب برگفته از آیت فیلم بود، فهم مشترک بین سیاست و فرهنگ در آن مقطع و همچنین همزبانی و همفکری میان فعالان این دو زمینه. در واقع با توجه به برنامههایی که آن زمان برای اداره سینما تنظیم شده بود، تکلیف افراد در تناسب با سینما روشن بود.
وی نگاه سیاستمداران دهه 60 به سینما را روشن و درست دانست و گفت: اگر آقای انوار در آن زمان دغدغه فرهنگ داشت، این دغدغه را مهندس میرحسین موسوی که نخستوزیر وقت و از اعضای هیئت موسس آیت فیلم بود، درک میکرد. از همین رو افراد میتوانستند با هم گفتگو و مشکلاتشان را حل کنند. اگر بهشتی سیاستی را در سطح کلان سینما اعمال میکرد این فهم مشترک در معاونت نیز وجود داشت. همزبانی موجود موجب میشد تا سینمای ایران سرو شکل بگیرد.
ایرج تقیپور جریان سینمای ایران را در دوره قبل از انقلاب چنین بررسی کرد: من از جنبهای دیگر این بحث را مطرح میکنم. آنچه به عنوان سینما قبل از انقلاب وجود داشت اکران بدون قید و شرط هالیودیها، فیلمهای سبک و متوسط اروپایی و به ویژه فیلمهای سبک ایتالیایی در کشور بود. تنها کسانی میتوانستند با این آثار رقابت کنند که بتوانند فیلمهای ارزان و عامهپسند بسازند تا در یک گردش مالی نسبتاً کم یا متوسط دخل و خرج کند. به این ترتیب پدیدهای در مقابل این رقیب قدر رشد میکند که عنوان فیلمفارسی به خود میگیرد.
وی این مقطع را از منظری دیگر تشریح کرد و گفت: در این زمان عدهای که دغدغه فرهنگ داشتند در مقابل جریان فیلمفارسی به فکر انجام کاری افتادند. آقای قطبزاده که مدیریت تلویزیون را بر عهده داشت ساسان ویسی را که از دوستانش بود به عنوان مدیر تل فیلم انتخاب کرد تا در این بخش فیلمهای فاخر ساخته شود. "مغولها" و "شازده احتجاب" محصول این مرکز بودند.
تقیپور ادامه داد: در وزارت فرهنگ و هنر هم چنین تلاطمی آغاز شد تا بالاخره برای فرهنگ هم کاری انجام شود. در این زمان مهدی بوشهری شرکت گسترش را به مدیریت بهمن فرمانآرا راهاندازی کرد و چند فیلم فرهنگی هم در شرکت تولید شد. اما عموم اینها به بودجههایی متکی بودند که از محلی غیر از گیشه تأمین میشد. مثلا تماشاگران هنگام دیدن "مغولها" صندلیهای سینما را به نشانه اعتراض پاره کردند.
وی درباره شرایط سینمای بعد از انقلاب ایران گفت: وقتی انقلاب شد فروپاشی بزرگ در مراکز سینمایی به وجود آمد. در فرهنگ انقلابی هالیوود و فیلمهای سطحی ایرانی جایی نداشتند و همه چیز رو به تعطیلی رفت. در این زمان تلاشهایی صورت گرفت تا برخی افراد قانع شوند که سینما میتواند جریان مولد فرهنگ باشد. مهمترین اتفاقی که در سینما رخ داد درک همین مسئله بود. سینمایی که زمانی رفتن به آن گناه تلقی میشد کم کم وارد زندگی مردم شد و خانوادهها به سینما رفتند.
تقیپور با تأکید بر اینکه سینما جریان مولد فرهنگ است، اظهار داشت: جریان مولد فرهنگ، صرفا تبلیغاتی و اطلاعرسانی نیست. آقای بهشتی بارها گفته سینما مزرعهای است که باید انواع گیاهان را در آن کاشت و علفهای هرز را چید تا گیاهان مفید رشد کنند. باید برای گیاهی که احساس میکنیم از بقیه مفیدتر است امکان رشد بیشتر فراهم آوریم. ایشان تأکید داشت هیچگاه نمیگوییم چه چیزی باید ساخته شود. این نکتهای بسیار مهم است که باید این روزها بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
وی در ادامه دلایل موفقیت سینمای ایران در دهه 60 را چنین برشمرد: سینما جریانی برای تولید محصولاتی از پیش تعیین شده نیست. جریانی است که محصولات آن باید ابتدا برگرفته از خواست مردم و البته در جهت اعتلای فرهنگ باشد. آنچه باعث رشد و شکوفایی سینمای ایران در آن دهه شد مدیریت ثابت، عزم عمومی و مردمی برای پذیرفتن سینما به عنوان یک جریان فرهنگی و جو اوایل انقلاب در کنار آزادی بیان فیلمسازان بود. فیلمسازان در آن زمان حرف خودشان را میزدند و اگر قرار بود درباره جنگ فیلمی ساخته شود مرحوم ملاقلیپور حرف خودش را میزد، آقای شورجه از نگاه خودش ماجرا را بیان میکرد و مسعود کیمیایی هم بر اساس دیدگاه خود فیلم میساخت. اما ابتذال و گذشتن از خطوط قرمز وجود نداشت.
شورجه درباره میزان آزادی بیان در دهه 60 و نحوه نظارت مدیران بر ساخت فیلمها گفت: به اعتقاد من پیش از انقلاب با توجه به هجمه فیلمهای مبتذل و مستهجن ایتالیایی، جریان فیلمفارسی از بین رفت. در سال 56 میزان تولید از سالی 98 فیلم به 48 فیلم رسید که نشانه شکسته شدن کمر فیلمفارسی بود. اما اینکه آقای تقیپور گفتند دهه 60 مدیریت سینمایی اعمال نفوذ در ساخت فیلمها نمیکرد به اعتقاد من درایت، هوشمندی و ذکاوت مدیریت آن زمان را نشان میداد.
وی افزود: مدیریت آن مقطع بر اساس صبغه فرهنگی خود استراتژی حرکتیاش را مشخص کرده بود. اگر چنین نبود 10 سال دوام نمیآورد. مدیریت آن زمان اهل بحث مفاهمه و گفتگو بود و سعی میکرد برنامههای خود را به این شکل در کالبد سینما تزریق کند. البته آن زمان هم با برخی از فیلمسازانی که با انقلاب مشکل داشتند یا سعی در تخریب ذائقه مذهبی جامعه را داشتند، برخورد میشد.
شورجه سیاست درجهبندی فیلمها را که در دهه 60 اتفاق میافتاد یکی از موفقترین برنامهها برای اداره سینما دانست و گفت: درجهبندی یکی از روشهای تلویحی اظهار نظر مدیران در مورد فیلمها بود که در راستای سیاست سه محوری حمایت، هدایت و نظارت قرار میگرفت. در آن مقطع مدیریت سینما به شدت مراقب افکار عمومی جامعه بود تا با فیلم و سینما دچار تشتت به لحاظ اعتقادی نشود. البته آن دوره مقطع جنگ هم بود و همه باید خود را با این فضا به تعادل میرساندند. در واقع سینما چندان یله رها نمیشد اما نظارتها بطئی بود.
این کارگردان اظهار داشت: آقای انوار پس از برگزاری جشنواره فیلم فجر اسفندماه با فیلمسازان جلسه میگذاشت و باید و نبایدها و خطوط قرمز را اعلام میکرد. این جمله را از ایشان به یاد دارم که میگفت فکر نکنید با پوشاندن لباسهای متنوع به زنان در فیلمها میتوانید ما را فریب دهید، چون این کار را برای گیشه انجام میدهید. کاری نکنید که به صورت خزنده به فیلمفارسی بازگردیم. اینها نشاندهنده نوعی تعصب پنهان و آشکار بود و مشخص است که مدیریت بر مبانی فکری و ذهنی خود تعصب و سعی در اعمال آن داشت.
شورجه از دهه 60 به عنوان دهه کشف و شهود نام برد و گفت: سینماگر خود را از یکسو امتحان میکرد و از سوی دیگر توسط مدیریت سینما به سوی فیلمهای معنا و مفهومگرا و هدفمحور میرفت. در این زمان ساختار آثار سینماگرانی چون تارکوفسکی و پاراجانف از سوی مدیران به عنوان الگو معرفی و در جشنوارههای فجر این دهه نسبت به آثار موسوم به "انارزده" توجه ویژه میشود.
وی جریانهای سینمایی این دوره را چنین تشریح کرد: سه نوع گرایش سینمایی در این مقطع رشد کرد. اول سینمای فرهنگی که عقبه فکری متنوع دارد و دیدگاه مذهبی و سکولار و تفکر جشنوارهپسند در آنها دیده میشد. دوم سینمای بدنه که برای ادامه حیات کلیت سینما فعالیت میکرد. یادم هست در جلسهای آقای کیارستمی گفت اگر سینمای بدنه نباشد من نمیتوانم فیلم بسازم و آثارم دیده نمیشود. سوم سینمای مذهبی که خصوصاً بعد از جنگ راه خود را پیدا کرد. نویسندگان و فیلمسازان این جریان مولود انقلاب بودند. این سه جریان رشد کردند و تا امروز هم شاهد رشد این سه تفکر هستیم.
نظر شما