۲ خرداد ۱۳۸۳، ۱۱:۲۳

دومين همايش جهاني حكمت متعاليه و ملاصدرا

كريم مجتهدي : ملاصدرا و برگسن به يك خانواده فكري تعلق دارند

دكتر كريم مجتهدي استاد فلسفه دانشگاه تهران در اولين روز از دومين " همايش جهاني حكمت متعاليه و ملاصدرا " تحت عنوان " ملاصدرا و برگسن " سخنراني كرد .

به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه خبرگزاري " مهر" ، وي گفت : مقايسه‌ دو فيلسوف‌ اعم‌ از اين كه‌ از لحاظ‌ زماني‌ و مكاني‌ باهم‌ مطابقت‌ بكنند يانه‌، به هرترتيب‌ كار پر مخاطره‌ اي‌ است‌ و ممكن‌ است‌ شخص‌ را در فهم‌ افكار آنها دچار اشتباه‌ و انحراف‌ سازد. گاه‌ شباهتهاي‌ ظاهري‌ و اصطلاحات‌ مشتركي‌ كه‌ دو فيلسوف‌ به كار مي‌برند، به جاي‌ اين كه‌ دال‌ برسنخيت ‌فكري‌ آنها باشد، اختلاف‌ عميق‌ ميان‌ آنها را نشان‌ مي‌دهد. اگر از لحاظي‌،  فلسفه‌ را همان‌ فلسفه‌شناسي ‌بدانيم‌ و غور و تامل‌ در گفته‌ها و نوشته‌هاي‌ اربابان‌ فكر را از شرايط‌ بنيادي‌ ورود بدان‌ تلقي‌ بكنيم‌، باز براي‌ شناخت‌ واقعي‌ موضع‌ هر يك‌ از فلاسفه‌ مختلف‌، به جاي‌ توجه‌ به‌ تشابه‌هاي‌ سطحي‌، بايد بيشتر به‌ كشف‌ و برملاسازي‌ تفارق‌ و مميزات‌ هر يك‌ از آنها بپردازيم‌. در فلسفه‌ نيز مثل‌ هر رشته‌ شناختي‌ ديگر، يكسان‌ بيني‌ و هم‌ شكل‌ سازي‌ عجولانه‌ مسائل‌ ومطالب‌ با اين كه‌ شايد اسباب‌ رضايت‌ نظر ابتدايي ‌و اوليه‌ متعاطي‌ را فراهم‌ بياورد ـ ولي‌ در هر صورت‌ عمل‌ درستي‌ نيست‌، زيرا در واقع‌ تبحري‌ كه‌ بدين ‌ترتيب‌ حاصل‌ مي‌شود، نه‌ فقط‌ فاقد ارزش‌ و اعتباراست‌، بلكه‌ احتمالاً در جهت‌ تقويت‌ و تثبيت‌ جهل ‌مركب‌ فعال‌ و در كار مي‌شود و هيچ‌ چيز تا اين‌ اندازه‌ به‌ نفس‌ فلسفه‌ و اصالت‌ آن‌ نمي‌تواند صدمه‌ وارد بياورد.

دكتر مجتهدي افزود : ولي‌ از طرف‌ ديگر به نظر مي‌رسد كه‌ مقايسه‌ ميان‌ دو فيلسوف‌ چه‌ از لحاظ‌ شناخت‌ دقيق‌ هر يك‌ و چه‌ صرفاً از لحاظ‌ آموزش‌ درست‌ افكار آنها مي‌تواند مقبول‌ و مفيد باشد، زيرا در هر صورت‌ عملاً متعاطي‌ واقعي‌ فلسفه‌ كسي‌ است‌ كه‌ نه‌ فقط‌ با فلاسفه‌ بزرگ‌ بنحو دروني‌ در محاوره‌ است‌، بلكه‌ عميقا آنها را با يكديگر به‌ محاوره‌ وا مي‌دارد و از مقايسه‌ و مقابله‌ آنها بهره ‌هاي‌ فراواني‌ بدست‌ مي‌آورد. بدين‌ترتيب‌ افكار فلاسفه‌ بزرگ‌ بدون‌ اين كه‌ مشمول‌ مرور زمان‌ شود، گويي‌ همواره‌ در فرهنگ‌ كنوني‌ حاضر اند و آن‌ هم‌ نه‌ فقط‌ بالقوه‌ بلكه‌ حتي‌ بالفعل‌، زيرا هنوز فلاسفه‌ گذشته‌ هستند كه‌ ما را به‌ تفكر و تعمق‌ دعوت ‌مي‌نمايند و چه‌ چيزي‌ بيشتر از همين‌ دعوت‌، مي‌تواند آينده‌ ساز باشد و در حيات‌ عقلي‌ و فرهنگي‌ مامؤثر افتد؟ 

وي ادامه داد :  براين‌ اساس‌ ،  من در مقاله ارائه شده به همايش  به‌ مقايسه‌ افكار ملاصدرا كه‌ مظهر وحدت‌ فرهنگي‌ ايران ‌شيعي‌ در قرن‌ دهم‌ هجري‌ است‌ با برگسن‌ متفكر بزرگ‌ فرانسوي‌ در نيمه‌ اول‌ قرن‌ بيستم‌ ميلادي‌ پرداخته‌ ام ‌. مقدمات‌ كار اين‌ دو متفكر از هم‌ متفاوت‌ است‌ و ملاصدرا بيشتر توجه‌ به‌ سنت ‌فلسفي‌ ايراني‌ِ اسلامي‌ ونتايج‌ تربيتي‌ آن‌ دارد، در صورتي‌ كه‌ برگسن‌ با توجه‌ به‌ جنبه‌هاي‌ علم‌ زده‌ و صنعت‌ زده‌ غرب‌ قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌ آغاز به كار كرده‌ است‌، ولي‌ در هر صورت‌ از لحاظي‌ هدف‌ هر دو، رسيدن‌ به‌ نوعي‌ معنويت‌ عميق‌ بوده‌ است‌ كه‌ نزد صدرا در عرفان‌ شيعي‌ تبلور يافته‌ و در نزد برگسن‌ با استنباط‌ خاص‌ او از دين‌ به‌ پويايي‌ و توانمندي‌ جنبه‌هاي‌ روحي‌ و عرفاني‌ انسان‌ منجر شده‌ است‌. برگسن‌ كوشيده‌ است‌ ابعاد معنوي‌ عالم‌ انساني‌ را در مقابل‌ مجسمه‌هاي نارواي‌ عصر خود حفظ‌ نمايد.

 دكتر مجتهدي با ذكر اين كه  به نحو كلي‌ در اين‌ بحث‌، دو مسئله‌ خاص‌ از افكار اين‌ دو فيلسوف‌ مورد نظر بوده‌ كه‌ شايد بتوان‌ از طرف‌ ديگر اين‌ مطالب‌ را همچو مفاتيحي‌ مشكل ‌گشا در جهت‌ فهم‌ چارچوب‌ اصلي‌ ذهن‌ آنها بكار برد گفت : در نزد ملاصدرا بيشتر به‌ علم‌ حضوري‌ و حركت‌ جوهري‌ توجه‌ شده‌ است‌ و در نزد برگسن‌ در درجه ‌اول‌ به‌ شهود به معناي‌ خاصي‌ كه‌ مورد نظر اوست‌ و تحول‌ خلاق‌ كه‌ نهايتا از رهگذر آن‌، تاكيد بر استكمال‌ انسان‌ شده‌ است‌.  در مورد اين‌ نكته‌ آخر يعني‌ حركت‌ جوهري‌ و تحول‌ خلاق‌ به هر ترتيب‌ نظر هر دو فيلسوف‌ معطوف‌ به ‌فهم‌ دقيق‌ « حركت» است‌.  مسئله‌ اصلي‌ تعيين‌ ماهيت‌ و حقيقت‌ جوهر و نشان‌ دادن‌ زمان‌ و مكاني‌ است‌ كه‌ بتواند با آن‌ سنخيت‌ داشته‌ باشد. تامل‌ در آنچه‌ برگسن‌ « استمرار» مي‌نامد و آن‌ را از زمان‌ متجانس‌ با آنات‌ معين‌ و نقاط ‌هندسي‌، متفاوت‌ مي‌شمارد، ما را به‌ بطن‌ نظر اصلي‌ او رهنمون‌ مي‌شود. زيرا با اينكه‌ جدا سازي‌ اين‌ «استمرار» با زمان‌ و مكان‌ متداول‌ الزامي‌ است‌، چه‌ « استمرار» هر نوع‌ حركت‌ خارجي‌ را از خود سلب‌ مي‌كند ولي‌ چون‌ آن‌ ديگر با جهان‌ مادي‌ به‌ معناي‌ متداول‌ كلمه‌ سروكار ندارد، صرفاً شهودي‌ و دروني‌ مي‌شود. بنظر برگسن‌ مي‌توان‌ از نوعي‌ زمان‌ لطيف‌ بلكه‌ الطف‌ (شايد تاحدودي‌ به معنايي‌ كه ‌سيد قاضي‌ قمي‌ آن‌ را بكار برده‌ است‌) صحبت‌ به ميان‌ آورد، « زمان‌» ي‌ كه‌ شمه‌اي‌ از سرمديت‌ را جلوه‌ گر مي‌سازد و موجب‌ جهش‌ حياتي‌ انسان‌ و شكوفايي‌ و ابتهاج‌ نهايي‌ روحي‌ او مي‌گردد، منظور آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ همگان‌ عشق‌ عرفاني‌ مي‌نامند ولي‌ عده‌ بسيار اندكي‌ طپش‌ آهنگ‌ وجهت‌ حركتي‌ آن‌ را واقعاً درمي‌يابند.

 وي در پايان سخنان خود گفت : با وجود تفاوتهاي‌ زياد غير قابل‌ انكار، شايد با توجه‌ به‌ انگيزه‌ها و اهداف‌ ملاصدرا و برگسن‌، آن‌ دو را بتوان‌ به نحوي‌ متعلق‌ به‌ خانواده‌ واحد فكري‌ و فلسفي‌ دانست‌ كه‌ در مورد امكانات‌ ارتقاي‌ روحي‌ انسان ‌عميقاً به‌ تفكر و تامل‌ پرداخته‌اند. 
  

کد خبر 80182

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha