سومین و آخرین اجرای کنسرت پر هیاهوی ارکستر سمفونیک اکراین و تکنوازان ایرانی که آن را به غلط کنسرت مشترک علیزاده و درویشی نامیده اند با حضور بزرگانی چون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و... در تالار کشوربرگزار شد.
اجرای این کنسرت با برنامه ریزی دقیق و با زمان بندی مناسب و اطلاع رسانی حرفه ای انجام شد تا برای نخستین بار دو هنرمند برجسته و محبوب با همراهی و همیاری یکدیگر خیل مخاطبان را به دنبال خود بکشانند و بار دیگربخشی از سرمایه و داشته های هنر موسیقی را به میان آورند. این همت و این تلاش هم از سوی هنرمندان و هم از سوی نشریه فرهنگ و آهنگ و انجمن موسیقی قابل تقدیر است.
علیرغم همه این تلاشها و با توجه به جایگاهی که این دو استاد برجسته دارند متاسفانه این کنسرت نتوانست رضایت علاقمندان و مشتاقان را آنگونه که باید و شاید برآورده سازد.
شاید بیشترین نکته مورد نظر در این کنسرت به سوئیت "کلیدر" اثر موسیقیدان و پژوهشگر خوشنام محمدرضا درویشی باز گردد چرا که نتوانست به خوبی با مخاطبان ارتباط برقرار کند.
البته جناب درویشی در مصاحبه های خود گفته است "... برخلاف انتظار محمود دولت آبادی (خالق و نویسنده رمان کلیدر) از ابتدا سراغ موسیقی شمال خراسان( منطقه ای که داستان "کلیدر" در آن اتفاق افتاده) نرفتم بلکه مفهوم و عمق این داستان را جستجو کرده ام".
درویشی همچنین با اشاره به مدرن بودن موسیقی ساخته خود که آن را سیاهترین کار خود نیز ارزیابی کرده اعتراف کرده است که "...موسیقی کلیدر برای شنیدن مخاطبان عام کار سختی است چرا که ریتم بسیار کندی دارد و هیچیک از جنبه های نمایشی رمان کلیدر را ارائه نمی کند".
همین اندازه کافی است تا به این نتیجه برسیم که اثر درویشی دیگر هیچ ربطی به رمان کلیدر پیدا نمی کند چرا که رمان کلیدر بیان توصیفی ، داستانی و نوشتاری (در قالب رمان) "زندگی" و "انسان" است که موضوع مشترک تمامی هنرمندان و همه هنرها است وتبعا چنین سوژه ای لزوما هیچ مسئولیت و ارتباط تعریف شده ای را بین هنرمندان ایجاد نمی کند.
درویشی خود بارها به این موضوع تاکید داشته است که اثر او مدرن است، فارغ ازمحدوده و دغدغه های گل محمد و مارال و ... است و خلاصه اینکه منطقه ای فراتر از خراسان را شامل می شود اما چگونه می شود که در میانه راه و در بروشور کنسرت ما با قسمتهای "کلیدر آشنا" مواجه می شویم و قطعات سوئیت درویشی به نامهای پگاه نیشابور، با گل محمد، وداع گل محمد و... معرفی می شوند و شگفتا که وقتی موسیقی را گوش می کنیم باز این نامها بیگانه می نمایند؟هیچ احساس وهیچ تداعی از رمان به ذهن متبادر نمی شود و حتی آنهایی هم که رمان کلیدر را نخوانده اند جز احساس حزن و غمناکی تصویری در ذهن خود نمی یابند.
همین واژه "مدرن" بودن که درویشی برای اثر خویش به کار برده است و همین پیش بینی و تذکر او که موسیقی کلیدر برای شنیدن مخاطبان عام کار سختی است شاید بهترین توصیف و تحلیل برای ارزیابی این اثر باشد. البته در این بزنگاه و با این اطلاع که اکثریت قریب به اتفاق چندین هزار مخاطب تالار کشور را مخاطبان عام تشکیل می دهند اجرای آن در این مکان کمی پرسش برانگیز می شود.
اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که استقبال از کنسرت اخیر بار دیگر ثابت کرد که مخاطبان وفادار و فهیم ایرانی که در دنیا بی نظیرند، هنرمندان خود را می شناسند و به آنها اعتماد دارند و چه خوب که هنرمندان ما نیز همچون گذشته حضوراین مخاطبان و ارزش اعتماد آنها پاس بدارند.
ترکمن
و اما اجرای قطعات نی نوا و ترکمن حکایت دیگری است. ابتدا باید از برگزار کنندگان و بویژه از استاد علیزاده پرسیده شود که هدف از اجرای این آثار با این شکل و شمایل ( در اینجا بهتر است از تنظیم و اجرا استفاده کنیم ) چه بوده است؟ قطعه نی نوا که از ابتدا برای ارکستر نوشته شده محل بحث ما نیست ( فاصله کیفی زیادی بین اجرای ضبط شده آن با اجرای اخیر بود)و طبیعتا اجرای صحنه ای آن از جذابیت های عمومی هر کنسرت زنده ای برخوردار است و برای اجرای آن در این کنسرت نیز زحمت کافی کشیده شده بود اما جای تامل دارد که اجرای قطعه ترکمن آن هم با این تنظیم چه نکته مثبتی به اصل اثر افزوده بود؛ شاید برای نسل نویی که هیچ نوستالژی و خاطره ای از قطعه ترکمن ندارند این قسمت بهترین بخش کنسرت اخیر ارزیابی شود اما قطعا خود استاد و شنوندگان حرفه ای موسیقی نظر دیگری خواهند داشت.
به هرحال به عنوان یک تجربه کل این برنامه را باید مثبت ارزیابی کرد اما به شرطی که خود حضرات دست اندرکار به آسیب شناسی دقیق برنامه بپردازند.
در پایان باید به این نکته هم اشاره کنیم که در جایی که اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان و نوازندگان، غالبا به دولت و مسئولان فرهنگی انتقاد می کنند که به وضع اقتصادی هنرمندان و نوازندگان رسیدگی نمی شود در اینجا این انتقاد به همین برگزار کنندگان و همین هنرمندان عزیز دست اندرکار وارد است که برای برگزاری این برنامه با این همه پتانسیل بالا آیا بهتر نبود به جای استفاده از نوازندگان خارجی از ارکستر سمفونیک و یا ارکستر پارسیان و نوازندگان خودمان بهره برده می شد تا ضمن ارتقاء حسی اجرای اثرحمایتی نیز از آنها صورت گرفته باشد؟هرچند که ممکن است و احتمال دارد در توجیه این عملکرد، ناتوانی نوازندگان ایرانی عنوان شود اما واقعا سخن کارشناسان نیزهمین است؟
نظر شما